خدا میفرماید:
وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ
یعنی عزت و ذلت تو دست منه
بعد تو میترسی بقیه زمینت بزنن؟!
هی نرو سراغ اینو اون...
تا موقعی که با خدا در میونش نذاری حل نمیشه...!!
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 انقلابی که دارد تمدن جهان را تغییر میدهد!
استاد شجاعی
#امام_زمان
🌹@tarigh3
جنگیـدن در راه خدا خستگی نمیاره
اگه داریم خسته میشـیم، ایراد اینه که
یه چیز غیـرخـدایی قاطی قضیه هسـت🌱
•شھیدحسنباقری
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید رضا نریمانی
ترکونددددددددددددد
نکته روز:
یکی از بهترین تکنیکهای رابطه زناشویی اینه که زن و مرد مسئول مدیریت خانواده سمت خودش باشه
یعنی اینکه سیاستهای رفتاری با خانواده خانم رو خودش مشخص کنه ( با کی رفت و آمد کنید ،با کی چطوری رفتار کنید)
و اقایون هم مسئول رفتار زنذگی با خانواده سمت خودشون رو به عهده بگیرند (درست عین خانم)
خوبی این روش اینه که هر طرف بهتر سمت خانواده خودش رو میشناسه و بهترین نوع رفتار رو میتونه انتخاب کنه
با این تعامل سازنده بسیاری از حواشی هم حل میشه
این روش برای تازه عروس ها و تازه دامادها بسیار جواب میده
در ضمن باز هم تکرار میکنم مداخله دیگران ولو مادر و خواهر و .... در زندگی باید جلوگیری بشه
به هیچ عنوان اجازه دخالت به هیچ احدالناسی رو در زندگیتون ندید
بعدا متوجه میشید چقدر آرامش پیدا میکنید
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 عربستان در خطر است!
رسانه های اعلام حریق انصار الله با انتشار قسمتی از رزمایش نیروهای مسلح یمن اعلام کردند، تماشا کنید که چگونه کوه ها با این مانور نظامی توسط نیروهای مسلح منفجر می شود. عربستان سعودی باید به یمن احترام بگذارد زیرا در صورت بازگشت جنگ، نبرد هرگز آسان نخواهد بود.
#یمن
خیلی کم حرف میزد، اگر می خواست در جمع چیزی بگوید حدیث یا روایت یا نکته ای معنوی می گفت. یک روز آمد و گفت: فلانی مرا حلال کن غیبت شما را کردم. قبل از اینکه چیزی بگویم ادامه داد: جایی بودم پشت سر شما حرفی زدم. تنم لرزید با اینکه نسبت به این کار خودم حالت تنفر پیدا کردم، اما آمدم که شما مرا حلال کنید.
#شهید_ابراهیم_باقری_زاده
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «#درد
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖 روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : سوم
🔻قسمت ۵۰
هر کسی بر اساس روحیه و توانی که در خود می دید، یکی از واحدها را انتخاب میکرد. عده ی زیادی از بچه ها به واحد تخریب رفتند؛ بقیه به واحدهای دیگر. حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر هم به واحد اطلاعات رفتیم. ابتدا در اهواز بیست روز سرگرم آموزش های اولیه بودیم. در همین مدت، ۲۰ نفر از بچه ها از جمع ما جدا شدند. ۳۰ نفری که باقی مانده بودیم، برای ادامه ی آموزش ها، خود را به مسئولان آموزشی، آقای شرفعلی پور و آقای هندوزاده، معرفی کردیم. مسئولان، ما را به مهران بردند. واحد اطلاعات، برای جذب نیرو، وضعیت خاص خود را داشت. کسانی پذیرفته می شدند و می ماندند که شجاع و نترس بودند. در مهران، آموزش ها سخت تر بود. در نهایت، از آن ۳۰ نفر فقط ۵ نفر ماندیم: من، حسین بادپا، مهدی زینلی، غلام امیری و غلام حسین شجاعی. بقیه ی بچه هایی که آنجا بودند، از قبل وارد واحد اطلاعات شده بودند. دوستی من و حسین، از همین جا شروع شد. در همین مدت آموزشی، با روحیه ی حسین آشنا شده بودم. یکی از خصوصیات حسین، نترس بودن و شجاعتش بود. من یقین داشتم که حسین در همین واحد ماندگار میشود.
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖 روایت «#د
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : سوم
🔻ادامه قسمت: ۵۱
گفتم《حسین، می دونی الآن توی این واحد که اومده ای، وضعیت اطلاعات و عملیات چه جوریه؟!
می دونی کسی که اینجا می آد، تا لحظه ی شهادت باید اینجا بمونه؟》
گفت:《بله این ها رو بهمون گفته اند.
خدا کنه کاری از دستم بربیاد.》
زدم روی شونه ی ابراهیم.
گفتم《مواظب هم شهری ما باش. رمز و رموز کار شناسایی و هرچی رو که می دونی، به حسین هم یاد بده.》
ابراهیم گفت《چشم!》.
رو کردم به حسین،
گفتم《ببین، حسین! چون هم شهری ام هستی، پارتی بازی کردم؛ با گُل سرسبد بچّه ها آشنات کردم.
قدر ابراهیم رو بدون. سعی کن خیلی چیزها در کنار کارت، ازش یاد بگیری.》
ابراهیم خندید و گفت: اینجا، همه ی بچّه ها، گلِ سرسبدند.
همه مثل حسین آقا خوب اند.
ابراهیم، علاقه ی خیلی خاصی به بچّه های کم سنّ و سال داشت. برایشان خیلی دلسوز بود و با آن ها دوست می شد.
از وضعیت خانوادگی شان خبر می گرفت.
خیلی هم به بچّه ها گیر می داد.
می گفت《حالا که اینجا رو انتخاب کرده اید،
نباید درس و مشق تون رو فراموش کنین.》
مرتب پی گیری می کرد. در هر کاری، برای بچّه ها سرمشق بود؛ از نماز و قرآن تا روحیه ی شاداب
جذابیت خاصی برای اطرافیانش داشت؛ خستگی و رنج دوری از خانه را از جسم و روح بچّه ها بیرون می کرد.
همه، او را فردی مخلص، عابد و دلسوز می شناختند. هر وقت حسین را می دیدم، متوجه می شدم که اخلاق و رفتار و کردارش، روز به روز به ابراهیم شبیه تر می شود. تا زمان عملیات بدر، کنار هم بودیم. بعد از عملیات می بایست به ستاد می رفتم. از آن به بعد، گه گاهی حسین را می دیدم و از حالش خبردار می شدم.
🌹@tarigh3