فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥استاد دانشگاهی که با ضایعاتجمعکن ازدواج میکند
🔹این خانم استاد دانشگاه است، مردی به خواستگاریاش میآید که ضایعات جمعکن بوده!
🔹آن مرد روزی که به خواستگاری می آید گل و شیرینی و لباس مناسب هم نداشته، از طرف دیگر خانم خواستگار کم نداشته، اما این مرد را انتخاب میکند.
يك لحظه هـم ز خـاطر آقا نمى رود
زلفى كه روى نيزه در آغوش باد بود
#امام_سجاد
🌹@tarigh3
روزِ محشر دستهايش دستگيري ميكند
دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت
#حضرت_ابالفضل_العباس
🌹@tarigh3
🌿
بسیط و بخشاینده باش چون دریا
خوشبختی دیگران ..!
هرگز کم نمیکند از خوشبختی تو
وثروت آنان ..!
هرگز کم نمیکند رزق تو را
و صِحّت آنان ..!
هرگز نمیگیرد سلامتی تو را
پس مهربان باش..
و آرزو کن برای دیگران آنچه
را که آرزو میکنی برای خودت...🍃
🌹@tarigh3
از "خاك" هم مضايقه كردند كوفيان...
آقا بماند رويِ زمين تا سه چهار روز..😭😭😭
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ..
سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها💔🖤😭
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ..
سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن😭🥀
#یاامامسجاد💔
کربلا خاطرات تلخی داشت
ساربان را نمیبری از یاد..
تا قیامِقیامت آقاجان
خیزران را نمیبری از یاد..
#شهادتامامسجادعلیهالسلامتسلیت
#آجرڪاللهیاصاحبالزمان 🖤
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
☆بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ☆ #روز_دوازدهم_چله_زیارت_عاشورا🌱 🏴 ۲۸تیرماه ۱۴۰۳ روز د
🥀زندگینامه جانباز شهید حاج #اصغر_عبداللهی
🔸جانباز شهید حاج اصغر عبداللهی در سال ۱۳۲۹ در خانواده مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. در همان آغاز جوانی، دغدغههای دینی داشت به نحوی که در دوره سربازی که به عنوان سرباز معلم در یکی از روستاهای قزوین مشغول خدمت بود، همچون طلبهای مبلغ، به آموزش معارف دینی به جوانان روستا اقدام کرد و تمام آنها را با نماز آشنا کرد.
با شروع نهضت امام خمینی به جمع مبارزان انقلابی پیوست و با تشکیل گروه مهدیون علیه رژیم منحوس پهلوی به مبارزه پرداخت. این گروه انقلابی سهم زیادی در روشنگری مردم اصفهان و اقدامات عملیاتی در دوره قیام الهی ایرانیان علیه ظلم و استبداد ستمشاهی داشت.
پس از پیروزی انقلاب وارد مبارزه با گروههای منحرف و التقاطی پرداخت و با ورود به عرصه آموزش و پرورش در شهرهای شهرکرد، بروجن و...، از نفوذ آنها به این نهاد مهم جلوگیری کرد.
با شروع اقدامات تجزیهطلبانه و تروریستی گروهکهایی مانند کومله به کردستان رفت و به دفاع از مردم بیگناه این مناطق در برابر جنایتهای آنها مبادرت ورزید.
پس از شروع جنگ تحمیلی به جبهههای جنوب اعزام و در عملیات بیتالمقدس (آزاد سازی خرمشهر) در سال ۱۳۶۱ از ناحیه کمر مجروح و قطع نخاع شد.
جانبازی و قطع نخاع ایشان را از ادامه فعالیت باز نداشت و با راهاندازی کانون فرهنگی در مسجد ملک به تربیت نوجوانان محل مشغول شد و تا روزهای آخر صدها شاگرد را با تعالیم دینی آشنا کرد.
🌹@tarigh3
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🥀زندگینامه جانباز شهید حاج #اصغر_عبداللهی 🔸جانباز شهید حاج اصغر عبداللهی در سال ۱۳۲۹ در خانواده مذه
🔻ادامه زندگی نامه جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی
مبارزات انقلابی و فعالیتهای فرهنگی این شهید والامقام را از خودسازی غافل نکرد و بیش از چهل سال تمام شبهای جمعه از عصر پنجشنبه به تخت فولاد اصفهان رفته و تا صبح به عبادت و مناجات با خالق متعال میپرداخت.
در همهی سال، حتی در دوران بیماری و بستری در بیمارستان، از یک ساعت و نیم قبل از اذان صبح جهت اقامه نماز شب بیدار بود و با وجود وضعیت جسمی خود، هر سه وقت، نماز را در مسجد به جماعت اقامه میکرد.
مطالعه کتاب از برنامههای ثابت وی بود و علاوه بر اینکه به طور متوسط در هفته یکی دو کتاب را به اتمام میرساند، به طور مستمر به مطالعه تفسیر قرآن میپرداخت. جلسه ۴۰ سالهی تفسیر المیزان و استماع تمامی صوتهای تفسیری علامه جوادی آملی از فعالیتهای علمی ایشان به شمار میرود.
شهید عبداللهی کتابخانه سیار بود و همواره دیگران را به مطالعه تشویق میکرد. به همین منظور صدها کتاب را برای مطالعه خریداری و وقف در گردش نمود.
فعالیتهای خیریه از جمله اعطای وام از طریق قرضالحسنه محلی، تهیه بستههای غذایی و موارد متعدد کمک مالی به آشنایان و اقوام معروف بودخ و به همین دلیل منزل ایشان به مرکزی برای جمعآوری کمکهای دیگران تبدیل شده است.
امر به معروف و نهی از منکر مسئولان از اقدامات همیشگی ایشان بود و هرگاه اشکالی در رفتار یا گفتار مسئولی مشاهده میکرد شماره وی را پیدا کرده و به وی تذکر لازم را میداد.
همراهی همسر این شهید با ایشان تعجب همگان را برانگیخته و به اذعان مطلعان سهم زیادی در توفیقات شهید عبداللهی داشته است.
این جانباز سرافراز ۵۹ مرتبه برای عمل جراحی به اتاق عمل رفت
و بالاخره پس از تحمل بیش از چهل سال درد و رنج ناشی از جراحات جنگی در آبان سال ۱۴۰۱ به دوستان شهیدش پیوست.
#جانباز_شهید_اصغر_عبداللهی
🌹@tarigh3
🥀آخرین تلاش حاج اصغر در ماههای آخراین بودکه کف پای مادررا ببوسد...
🍃او که چهل سال صبورانه تمام سختی های جانبازی خودش را تحمل کرده و باانکه روی ویلچر وتخت بود اما
هیچ گاه از رسیدگی به حال مادرش غافل نمیشد .
روزی دو مرتبه تماس تلفنی با مادر میگرفت تا جویای احوالشان شود.
حتی در روزهای آخر ،دربیمارستان ،که صدایش دیگر جوهره ای نداشت 😭
باوجود بیماری های خودش،پیگیر روند درمان و نوبت دکترِ مادربود.
به برادرش سفارش کرده بود که نه تنهاهرچه رامادر نیاز دارند،بلکه هرچه رامیل دارند،تهیه کنید.وحتی گاهی مبلغی،بعنوان هدیه به مادر میرساند تا دست مادر خالی نباشد...
با توجه به شرایط خاص خود، مجبور بود جلوی ماشین بنشیندلذا اگر مادر سوار
می شدند،سفارش میکرد به گونه ای بنشینندکه پشت سر او نباشند و اینگونه ادب را رعایت میکرد.
°•°•°•°•°•🌸
🔸آخرین آرزویم این است که پای مادرم را ببوسم...🔸
همه ی ما از شنیدن چنین حرفی جا خوردیم...
مردی که چهل سال صبورانه تمام سختی های جانبازی خودش را تحمل کرده و حتی ذره ای گله یا ناشکری نکرده بود، از ما در خواست می کرد که نگذاریم محدودیت جسمانی و قطع نخاع بودنش مانع از بوسیدن پای مادرش شود.
"هر جور شده من را کمک کنید تا بتوانم یک بار هم که شده بوسه ای بر بهشتِ زیر پای مادر بزنم..."
#شهید_اصغر_عبداللهی
🌹@tarigh3
هر سال ده شب روضه خوانی داشتند.
اصرار داشتند که اعلامیه ها ساده و محدود چاپ شود .
یکبار که پایین اعلامیه (بنر)روضه بعد از آدرس نوشته بودند «منزل عبداللهی»،
ناراحت شدند وگفتند:
باید پاک شود ،مگر قراراست مردم برای عبداللهی روضه بیایند؟!!
هیچ وقت دوست نداشتند اسمی از ایشان برده شود ،نه در کارهای فرهنگی و هزینه هایی که کمک میکردند ،نه در تعلیم قرآن به بچه ها ،نه در کمک به نیازمندان.
حتی بارها در مناسبتهای مختلف ، صداوسیما درخواست تهیه فیلم و مستند از ایشان داشتند ،ولی قبول نمیکردند.
#شهیدجانبازاصغرعبدالهی
#اخلاص
🌹@tarigh3
دوشنبه ۱۷ مرداد
ظهرعاشورا
بیمارستان صدوقی
مادر خیلی دل شکسته اند اشک ریختند و من خون گریه کردم
موندم بیمارستان و مادر را با اصرار فرستادم مراسم مقتل خوانی ظهر عاشورا
عجب ظهر عاشورایی شده امسال...
نفس پدرجون تنگه.... دستها کبود...پهلوها زخمی....😭
پدرجون از شدت ضعف بیهوش شدند
و من مضطر بالای سرشون ... با گریه امام حسین را صدا زدم
ناگهان با نفس بلندی و با بغض عجیبی بلند گفتند یا حسین وبه هوش آمدند
حالم خیلی خرابه
خدایااااا پدرجون الان دلشون توی روضه است من چکار کنم براشون؟؟😭😭
مادر دلشون تاب نیاورد از روضه زنگ زدند و حال پدرجون را پرسیدند
پدرجون با بغض گفتند: روضه اید الان؟؟
کجاست ؟؟
چی میخونه؟؟؟😭😭😭
یا ابالفضل
مولای من
ظهر عاشوراست و من تازه متوجه چیزی شدم که آتشم زده...
پدرجون ۴۰ساله نتونستند روی زمین سجده کنند😭
دلم میخواد برم یه جا داد بزنم...
صلیاللهعلیکیا اباعبدالله 😭
👆 گوشه ای از یادداشت های فرزند شهیددر آخرین ظهر عاشورای عمر پدر
#شهید_جانباز_حاج_اصغر_عبداللهی
🌹@tarigh3
روزی پرسیدم چه خبر از دوستان جانباز قطع نخاعی؟!
گفت اکثرا شهید شدند وعلت ماندن من دوچیز است:
۱- فداکاری همسرم( چون چه بسا همسرانی که نتوانستند در کنار مردی که قطع نخاعی ست بمانند ورفتند)
۲-دعای مادرم(هر خدمتی به مادر میکنم میگوید:مادر! خدا عمرت دهد
مزار جانباز شهید حاج اصغر عبداللهی
گلستان شهدای اصفهان
🌹@tarigh3
اینجا...
تخت فولاد
تکیه کازرونی
حیاط قدیمی تکیه
زیر پلاک ۳
یکی از محبوب ترین مکان ها برای شهید عبداللهی بود
بزرگترین تفریح شان در طول ۴۱سال اینجا بود🌱🌱🌱
در و دیوار و زمین تخت فولاد شهادت میدهد که هر عصر پنج شنبه شهید و همسر همیشه همراهش با اشتیاق اینجا می آمدند و زیر پلاک۳ می نشستند و تا اذان مغرب و عشا به مناجات و ذکر و دعا مشغول بودند
نماز مغرب را به جماعت میخواندند و بعد از کمی خواب، برای دعای کمیل و مناجات سحر بیدار میشدند❤️
این ستون حتما الان از دوری شهید ناله سر میدهد 😭
#شهید_جانباز_اصغر_عبدالهی
🌹@tarigh3
عصر پنجشنبه و در آستانه ی شب جمعه
شادی روح مطهر جانباز شهید حاج اصغر عبداللهی
و ارواح مطهر جمیع شهدا
فاتحه و صلواتی نثار بفرمایید 🌷
.
35.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما چی میفهمیم از حاجت؟؟💔🥺
#دکتر_سعید_عزیزی
🌹@tarigh3
مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و …. اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!»
یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!»
پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.»
مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاه معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»
مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟»
پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.»
پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
⚫️⚫️⚫️
🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قلب سخاوتمند♥️
و خدمت و مهربانی
در زندگی
چیزهایی هستند که
انسانیت را احیا میکنند♥️
در این شب حسینی🖤
این خوبیها را از خدا
براتون خواهانم🙏
اجرتون با سید الشهدا 🙏
عشقتون حسینیﷺ ♥️
🥀🍃@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظرتون دم خروس اصلاحات رو باور کنیم یا قسم حضرت عباسشون
🌹@tarigh3