#دلنویس
سلام امام حسین ...
از کجا بگم برات ...
یه دل داریم که یه گوشه اش نوشتن جامانده ...
ولی تو نمیزاری جا بمونیم ؟ مگه نه ...
خودت میای ...
میای و مهمان دلمون میشی ...
چشمام رو ببین ...
اشک سرازیر شد ...
اشکی که به عشق حسین روی زمین بریزه ، اون زمین رو حرم میکنه ...
مگه نه ؟
یا امام حسین دلم به اومدن بود ...
شرایطم ، همه جوره ، فراهم بود ...
اما خب من از شما یادگرفتم ، یه وقتایی باید از خودت بگذری ...
هر چند دلت به رفتن باشه ...
باید اشک هاتو پاک کنی ...
آروم بگیری ...
به خودت دلداری بدی ...
بگی ببین آروم باش ، از امام حسین قول گرفتم که خودش بیاد تو قلبت ...
آقا میاد ...
چشماتو ببند ...
بزار دو دقیقه فارغ از دنیا ، خودت باشی و امام حسین ...
ما دوریم از حرم ؟
+ باشه قبول ...
امام حسین ، تو که در لحظه کنار مایی ...
خودتون یادم دادید ...
بگم سلام کافیه ...
سلام از من ، مهمان شدن از شما ...
السلام علیک یا اباعبدلله الحسین ...
مگه فاصله از حرم چقدره ؟
به اندازه دلی که وصل بشه به امام ...
به اندازه چشمی که خیس بشه به اشک ...
به اندازه قلبی که دلش بگیره که آخه همه دارن میرن ...
نگاه کن ...
ببین همه راهی شدن ...
گذرنامه به دست ...
حق داریم دلتنگ بشیم ؟
سخته ...
سخته تو جاده ای که سهم انسان و انسانیته ، جا بمونی ...
ولی نه ... نمیزارم دلم جابمونه ...
ببین کنج اتاق هم برا ماها حرم میشه ...
آروم باش ...
نزار حسرت به دل بمونی ...
تکرار کن ...
السلام علیک یا اباعبدلله ...
شاید چشمای شماهم خیس اشک شده ...
اگه دلت لرزید ...
بریم سراغ دعا ...
آخه قرار بود بیایم حرم که دعاکنیم برا ظهور ...
قرار بود قدم برداریم نذر ظهور ...
چقدر درد داره ، قدم هات خیلی جاها بره ، جز مسیر حسین ...
اللهم عجل لولیک الفرج ...