🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤
⚫️ #روز_عاشورا_چگونه_گذشت
اذان صبح:
امام علیه السلام
بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد
آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد
و بعد دعا خواند:
«اللهم انت ثقتی فی کل کرب...
خدایا تو پشتیبان من هستی
در هر پیشامد ناگواری»
طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند
و بعداز نمازصبح
به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند
حدود ۶ صبح
امام دستور دادند
تا اطراف خیمه ها خندق بکنند
و آن را با خاربوته ها پر کنند
تا بعد آن را آتش بزنند
و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند
۷:۰۶ طلوع آفتاب
کمی بعد از طلوع آفتاب
امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود
روبروی سپاه کوفه رفتند و با صدای بلند
برای آنها خطبه ای خواندند
صفات و فضایل خود و پدر و برادر
را یادآوری کردند و اینکه کوفیان
به امام نامه نوشته اند
حتی چند نفر از سران سپاه کوفه
را مخاطب قرار دادند
و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسیدند
که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟
آنها انکار کردند
امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب
و خدا را شکر کرد
که حجت را بر آنها تمام کرده است
یکی از سران جبهه مقابل از امام پرسید
چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد
و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟
اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند:
«أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ:
بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ...
فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است
من را بین کشته شدن و قبول شدن
و قبول ذلت مجبور کرده
ذلت از ما دور است»
سخنرانی امام حدوداً نیم ساعت طول کشید
حدود ۸ صبح
بعد از سخنرانی امام
چند نفر از اصحاب آن حضرت
به روایتی بُرَیر که «سید القرآء»
(آقای قرآن خوان های) کوفه بود
(الفتوح) و به روایتی زهیر
(تاریخ یعقوبی و طبری)
خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند
بعد از سخنان زهیر و بریر
امام فریاد معروف
«هل من ناصر ینصرنی» را سر داد
چند نفری دچار تردید شدند از جمله حُر
فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر
که در گذشته عضو خوارج بودند
بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن
شدت گرفتن احتمال جنگ
از سپاه کوفه فرار کرده باشند
حدود ۹ صبح
روز به وقت چاشت رسیده بود
که شمر به عمر سعد پرخاش کرد
که چرا این قدر تعلل می کند؟
عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد
اولین تیر را به سمت سپاه امام رها کرد
و خطاب به لشگریانش فریاد زد:
«نزد عبیدالله شهادت بدهید
که من اولین تیر را رها کردم»
بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد
کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند
امام به یارانش فرمودند:
«اینها نماینده این قوم هستند
برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست
آماده شوید»
چند نفر از سپاه امام در این تیر باران
کشته شدند
تعداد کشتگان تیر اندازی
با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر شدند
حدود ۱۰صبح
بعد از تیراندازی «یسار» غلام «زیاد بن ابیه»
و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه
برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند
عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست
امام نگاهی به او کرد و فرمودند:
«به گمانم حریف کشنده ای باشی»
عبدالله آن دو نفر را کشت
البته انگشتان دست چپش قطع شد
بعد از این نبرد تن به تن
حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد
ابتدا حجار به جناح راست سپاه
امام حمله کرد
اما حبیب و یارانش در برابر او
ایستادگی کردند
زانو به زمین زدند
و با نیزهها حمله را دفع کردند
همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام
حمله برد
زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند
خود شمر در این حمله زخم برداشت
بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی
عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد
که دوباره سپاه امام را تیر باران
و آن حملات علاوه بر از پا درآمدن
هر ۲۳ اسب لشکریان امام
تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند
الفتوح آن نفرات را ۵۰ نفر
و ابن شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است
اولین شهید ، ابوالشعثا بود
و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت
امام او را دعا کردند
گروهی از سپاه شمر خواستند
از پشت سر به امام حمله کنند
زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند
حدود ۱۱صبح
بعد از این حملات
امام دستور تک تک به میدان رفتن
را به یاران داد
اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند
نگذارند کسی از بنیهاشم به میدان برود
انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند
بعضی «در مقابل نگاه امام» شهید شدند
یکی از اولین کسانی که کشته شد
پیرمرد زاهد ، جناب بُریر بود
سلم بن عوسجه بعد از او کشته شد
حبیب بر سر بالین او رفت و گفت
کاش می توانستم وصیت های تورا اجر کنم
مسلم با دست امام را نشان داد
و گفت وصیت من این مردست
یک بار ۷ نفر از اصحاب امام
در محاصره واقع شدند
حضرت عباس علیه السلام
محاصره را شکست و نجاتشان داد
🍃🖤🍃🖤🍃🖤🍃🖤