eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
656 دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
6.9هزار ویدیو
46 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 روایت استاد عالی از هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهرا(س) در حضور امام خامنه‌ای و شهید حاج قاسم سلیمانی وقتی حضرت زهرا(س) راه برون رفت از میدان مین و محاصره دشمن را به شهید برونسی نشان می‌دهد... فرماندهان جنگ نظامی در عین تلاش‌های خودشون، نگاهشون به آسمان بود، نه به قدرت‌های پوشالی... 🗓 ۲۳ اسفند، سالروز شهادت
✾بچه ها می گفتند : " ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده میدیدیم و نمی دانستیم چه کسی واکس میزند .. ؟ " ✾ بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس میزند . ✾ مشخص شد این فرد همان فرمانده ما ' شهید عبد الحسین برونسی ' بوده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‍ یک ساعتی مانده بود به اذان صبح. جلسه تمام شد. آمدیم گردان. قبل از جلسه هم رفته بودیم شناسایی. تا پام رسید به چادر، خسته و گوفته ولو شدم روی زمین. فکر می‌کردم عبدالحسین هم می‌خوابد. جوارابهاش را درآورد. رفت بیرون! دنبالش رفتم. پای شیر آب ایستاد. آستینها را داد بالا و شروع کرد به وضو گرفتن. بیشتر از همه ما، فشار کار روی او بود. طبیعی بود که از همه خسته‌تر باشد. احتمالش را هم نمی‌دادم حالی برای خواند داشته باشد. خواستم کار او را بکنم، حریف خودم نشدم. فکر این را می‌کردم که تا یکی دو ساعت دیگر سر و کلهٔ فرماندهٔ محور پیدا می‌شود. آن وقت باز باید می رفتیم دیدگاه و می‌رفتیم پشت دوربین. خدا می دانست کی برگریدم. پیش خود گفتم: بالاخره بدن توی بیست و چهار ساعت، احتیاج به یک استراحتی داره که. رفتم توی چادر و دارز کشیدم. زود خوابم برد. اذان صبح آمد بیدارمان کرد. بلند شدم و پلکهایم را مالیدم. چند لحظه‌ای طول کشید تا چشمهام باز شد. به صورتش نگاه کردم. معلوم بود که مثل هر شب، نماز با حالی خوانده است. 🌹@tarigh3