دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست
اصلا برای آمدنش بی قرار نیست...
ایها العزیز
بچه که بودم..
مادرم هیچوقت نمیگفت، پاشو نماز بخون!
میگفت: خدا منتظرته، دوست داری منتظرش بذاری؟!
منم مثل یه بچه ی ذوق زده میرفتم محکم خدا رو بغل میکردم...
منتظرش نذارید!
#التماس_دعا
چقدر خوبه وقتی میخوای با خدا حرف بزنی نیاز نیست بهش توضیح بدی چی به چیه، یا نگران نیستی که یه وقت بد برداشت کنه یا بهش بربخوره ...
✍️ شبی در سوریه، من بودم و بانوی اهل سنت...
#قسمت_اول
💠 سوزش زخم بازویم لحظه ای آرام نمی گرفت، هجوم سرد و سنگین باد و خاک دست بردار نبود و سیاهیِ یکدستِ شب بیشتر آزارم می داد و باز هم هیچکدام حلاوت حضور در این هوای بهشتی را به مذاقم تلخ نمی کرد که حالا رؤیایم تعبیر شده و مدتی می شد که به عشق #دفاع از حرم، در خاک #سوریه برای خودم شور و حالی دست و پا کرده بودم.
حالا در ظلمت ظالمانه این خرابه ها به عزم مبارزه با #تکفیری ها گشت می زدیم تا محله ای را که همین امروز از تروریست ها باز پس گرفته بودیم، پاکسازی کنیم. هر چند در و دیوار در هم شکسته خانه ها به خاک مصیبت نشسته بود، اما دیگر خبری از حضور ذلیلانه اراذل تکفیری نبود که صدای تیزی، خوابِ خوشِ خیالم را پاره کرد و سرم را به سمت صدا چرخاند.
💠درست از داخل خانه ای که مقابل درش ایستاده بودم، چند صدای گنگ و مبهم به گوشم رسید و باز همه جا در سکوتی سنگین فرو رفت. فاصله ام تا بقیه بچه ها زیاد بود و خیال حضور #تروریستی در این خانه، فرصت نداد تا کسی را خبر کنم که با نوک پوتینم در آهنی و شکسته خانه را آهسته فشار دادم تا نیمه باز شود.
چراغ قوه کوچکم را به دهان گرفتم و اسلحه ام را آماده کردم تا اگر چشمم به چهره نحسش افتاد، شلیک کنم و خبر نداشتم در این خانه خرابه چه خبر است!
در شعاع نور باریک چراغ قوه، سایه زنی را دیدم که پشت به من، رو به قبله ایستاده بود و پوشیده در پیراهنی بلند و شالی بزرگ، به شیوه #اهل_سنت نماز می خواند و ظاهراً ردّ نور چراغ قوه را روی دیوار مقابلش دید که تمام بدنش از ترس به لرزه افتاد، جیغش در گلو خفه شد و نمازش را شکست.
فرصت نکردم چیزی بگویم که وحشت زده به سمتم چرخید و انگار راه فراری برای خودش نمی دید که با بدنی که از ترس به رعشه افتاده بود، خودش را عقب می کشید و نفس نفس می زد تا بلاخره پشتش به دیوار رسید و مطمئن شد به آخر خط رسیده که با صدایی بریده ناله می زد و به خیال خودش می خواست با همین نغمه غریبانه از خودش دفاع کند که کلماتی را به لهجه غلیظ محلی میان جبغ و گریه تکرار می کرد و من جز یک مفهوم مبهم چیزی نمی فهمیدم: «برو بیرون حرومزاده تکفیری!»
در برابر حالت مظلوم و وحشت زدهاش نمیدانستم چه کنم...
✍️ شبی در سوریه، من بودم و بانوی اهل سنت...
#قسمت_دوم
💠 در برابر حالت مظلوم و وحشت زده اش نمی دانستم چه کنم و همان اندک اندوخته زبان عربی هم از یادم رفته بود که فقط توانستم اسلحه ام را پایین بیاورم تا کمتر بترسد و با دست چپم چراغ قوه را از میان دو لبم برداشتم بلکه به کلامی آرامَش کنم، ولی تنهایی و تاریکی این خرابه و ترس از تروریست ها امانش را بریده بود که خم شده و با هر دو دست به زمین خاکی خانه چنگ می زد و هر چه به انگشتان لرزانش می رسید به سمتم پرتاب می کرد و پشت سر هم جیغ می کشید: «حرومزاده تروریست! از خونه من برو بیرون!»
لباس ارتش سوریه به تنم نبود تا قلبش قدری قرار بگیرد، نمی توانستم به خوبی عربی صحبت کنم تا مجابش کنم که من تروریست نیستم و می دیدم با هر قدمی که به سمتش می روم، تمام تن و بدنش به لرزه می افتد که چراغ قوه را مستقیم رو به سمت صورتم گرفتم تا چهره ام را ببیند و بفهمد هیچ شباهتی به تروریست های تکفیری ندارم و فریاد کشیدم: «من شیعه ام!»
دوباره چراغ قوه را به سمتش گرفتم، چهره استخوانی اش از ترس زرد شده و چشمان گود رفته اش از اشک پُر شده بود و می دیدم هنوز هم از هیبت نظامی ام می ترسد که با کلماتی دست و پا شکسته شروع کردم: «نترس! من تروریست نیستم! از نیروهای ایرانی هستم! برای کمک به شما اومدم!»
کلماتم هر چند به لهجه محلی ادا نمی شد و فهمش برای او چندان ساده نبود، اما ظاهراً باور کرده بود قصد آزارش را ندارم که مقاومت مظلومانه اش شکست و همانجا پای دیوار به زمین افتاد.
پیراهن بلند مشکی اش غرق خاک بود و از صورت در هم تکیده اش پیدا بود که در این چند روز، از ترس تجاوز تروریست ها به جانش، در غربتکده این خرابه پنهان شده و حالا می خواست همه حجم ترس و تنهایی اش را پیش چشمان این مدافع شیعه ضجه بزند که همچنان میان گریه ناله می زد تا بلاخره بقیه بچه ها هم خبر دار شدند و آمدند.
از میان ما، افسر سوری او را شناخت؛ همسر عبدالله بود، مدافع اهل #سنت زینبیه ☘️ که غروب دیروز در دفاع از حرم به شهادت رسید.
سلام خدا به همه مدافعان حرم چه #شیعه و چه #سنی🌹
#پایان
یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْع
طوری به حرفهات گوش میده که انگار فقط تو بنده اشی ... !🦋
هیچ کجای تاریخ ، جز در یک برهه
جوانانی مثلِ جوانان ما سراغ ندارد !
امام خمینی✨
▫️امام جواد علیه السلام:
اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوفیقٍ مِنَ اللهِ، وَ واعِظٍ مِن نَفسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ؛
▫️ترجمه:
مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق از سوی خداوند، واعظی از درون خود، پذیرش نسبت به کسی که او را پند می دهد.
🖤شهادت غریبانه و مظلومانه امام جواد ( ع) جوانترین شمع هدایت و نهمین بحر کرامت را خدمت همه عاشقان و شیفتگان اهلبیت، تسلیت و تعزیت عرض میکنیم.
4_5978626439178618932.mp3
3.53M
💠عنایت #امام_جواد علیه السلام 💠
#استاد_هاشمی_نژاد
┈••✾•شهادت امام جواد (ع)•✾••┈┈
تسلیت باد
#برایهمدعاکنیم...🍃
✍ چند روز پیش با پسر جوونی تا یجایی هم مسیر شدیم(راننده بود)
🍃خیلی شوخ و باحال بود
تو مسیر فقط گفتیم و خندیدیم و...
تا ک رسیدیم به یک پل هوایی که ۲۴ تا اتصال داشت و ماشین هی بالا پایین میشد
💔دیدم بغض کرد ، با بغض داره میشمره...
گفتم چیشده؟
گفت مادرم..
مادرم پرستار بود ، ۴۶ سال بیشتر سن نداشت که این کرونای لعنتی اون رو از من گرفت😔
هروقت به این پل میرسیدیم میگفت ۱__۲___۳ تا... میشد ۲۴ تا
بعدش میخندید...🍃
الان آرزومه یکبار دیگه کنارم بشینه ، از این جاده رد بشیم و اون شروع کنه به شمردن..😔💔
✍خواستم بگم ، ماسک نزن ، تو تجمعات برو ، پروتکولم بیخیال
اما بدون جواب این دل شکسته رو باید بدی
✨بی توجهی تو مساوی با از هم پاشیدن یک خانواده
شاید خودت کرونا نگیری اما شک نکن ممکنه چند نفر دیگه رو گرفتار کنی..!
چشمات زمانی به این حقیقت وا میشه که ممکنه خیلی دیر شده باشه...💔
🌷سلامتی همهی مادرا ، مادر مدنظر و تمام بیماران کرونایی و شادی روح مادر مذکور ذکر پنج #صلوات هدیه به امام زمان (عج)🍃
🌱«این اصل را یاد بگیرید»
به دیگران تکیه نکنید و برای دلگرمی ، تایید ، ارزش و اعتبار ، سراغِ خدا بروید..🍃
4_5897474599783761181.mp3
3.3M
فضائل #امام_جواد علیه السلام
سیدحسین مومنی
•°🌱
گفتند جواد است سر راه نشستیم
در جمع گدایان خبری بهتر از این نیست
گفتند سلامی بده و زائر او باش
دیدیم در عالم سفری بهتر از این نیست
#یا_جواد_الائمه_ادرکنی
شهادت جانسوز آقا امام ابن الرضا جواد الائمه علیه السلام بر همه شیعیان تسلیت باد
Hossein Sibsorkhi - Mishe be man ejaze bdi biam_5816757320884947950.mp3
9.43M
نور قلبمو نگات عوض کرد...
✋عمرم سلام
مثل همیشه حاجتمو ازت می خوام
بنویس اربیعنمو که منم بیام😭😭😭
همیشه وقت بی کسی شدی پناهم🌺
بارویای بین الحرمین خیلی خیلی دلتنگم
حسین😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند😔
جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
پشت این حجره دربسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
#شهادت_امام_جواد
ادْعُونِی أَسْتَجِب لَكُم
غافر/۶۰
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم
گفتی خواندن از شما، اجابت از من...
خواندیمت، استجابتش با تو...
میدانم که خلف وعده نخواهی کرد🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بلند شو از رو زمین مالک اشتر 😔
بلند شو سردار ببین اشکای رهبر...😭
اگر آنقدر خطا کنید که خطاهایتان
به آسمان رسد و سپس توبه کنید،
خداوند توبه شما را میپذیرد؛
از درگاه او ناامید نباشید💕
📚نھج الفصاحه صفحه۲۳۱