#خاطره 📜
یکی از همسنگرهایش در سوریه میگفت:
من بستنِ کمربند ایمنی را در سوریه
از محمودرضا یاد گرفتم
تا مینشست پشتِ فرمان کمربندش را میبست
💫یکبار به او گفتم:👇🏻
اینجا دیگر چرا میبندی..؟!
اینجا که پلیس نیست
گفت:
میدانیچقدرزحمتکشیدهام
باتصادفنمیرم..؟!
مدافعحریمعقیلهبنیهاشمحضرتزینبس🕌
#شھیدمحمودرضابیضایی🕊🌹🍃•••
#یادشھداباذڪرصلوات
انـشـاءالله برسہ اونروز
ڪہ خستہازگناهامون جلـو #امامزمآن
زانـوبزنیـم؛سرمونوپایینبندازیم
وفقطیہچیزبشنویم
سـرتـوبالابیار...🌱
منخیلیوقتـہ بخشیدمٺ...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ شبهه:
سگ که حیوان مفبد و با وفایی است چرا اسلام اونو نجس اعلام کرده؟ واقعا از اسلام متنفرم!!!
✅ پاسخ:
دلایل علمی نجاست سگ را در کلیپ بالا ببینید / اگر بعضی ها یک ذره درک و شعور می داشتن تشخیص میدادن که جای سگ درخانه نیست! کلیپ بالا نه مال حوزه علمیه نه سپاه و بسیج، تحقیقی است ازخود غربی های سگ پرست.
#اسلام_آیین_زندگی
#سگ_نجس_است
#جای_سگ_در_خانه_نیست
✨✨✨
#یک_داستان_یک_پند
✍️دوستی نقل میکرد، پدر بسیار بهانهگیر و بدخلق و بددهن و بداخلاقی داشتم. روزی در خانۀ من میهمان بود که خانواده همسرم هم بودند. همسرم برای او چای آورد و او شروع به ایراد گرفتن کرد که چرا چایی کم رنگی آورده است؟ ناراحت شد. قهر کرد و بعد از کلی فحش و ناسزا خواست که برود.
✨دستش را بوسیدم و التماس کردم ببخشد، اما پدرم پیش همه سیلی محکمی بر گوشم زد و گفت: تو پسر من نیستی و... با این شرایط نتوانستم مانع رفتنش شوم. پدر زنم که از این اتفاق زیاد هم ناراحت نبود، به من گفت: واقعا تحمل زیادی داری، با این پدر بداخلاق و بددهن چگونه میسازی؟! اجازه ندادم حرفش را ادامه دهد.
✨گفتم: اشک چشم شور است و نمک هم شور؛ اما اشک چشم چون از خود چشم تراوش میکند، هرگز چشم را نمیسوزاند! فحش و ناسزا و سیلی پدرم که من شیرۀ جان او هستم هرگز مرا نسوزاند، اما این کلام تو مانند شوری نمک بود که از بیرون در چشم من ریختی!!! شرمنده شد و تا پایان میهمانی سکوت کرد.
✨آری، ما هرگز نباید اجازه دهیم دیگران بین ما و والدین و خواهر و برادرانمان رخنه و شکاف ایجاد کنند؛ و باید هوشیار باشیم هرگز در بین دو سنگ آسیاب که روی هم میچرخند، انگشت فرو نکنیم
وقتی علی چاقو میخوره پیر مردی همون حوالی بود
میاد جلو و میگه؛
حقته چرا رفتی جلو ، اصلا از کجا معلوم اون دخترا آدم حسابی بودن!
علی یه نگاهی به پیر مرده میکنه و به سختی میگه
حاج آقا
#فکر_کردم_دختر_شماست
تو همین جمله کوتاه به همه فهموند که رو ناموس این مملکت باس غیرت داشت دقیقا همون جوری که رو ناموس خودت غیرت داری...
طلبه شهید علی خلیلی چند سال بعد با عفونت شدید از ناحیه جراحت به جمع رفقای شهید اضافه شد و مزد جونمردیش رو گرفت 💔
شهید #دفاعاز_ناموس علی خلیلی🕊
🌷یادش با ذکر #صلوات
شهید محمدرضا دهقان امیری، در خانواده ای مذهبی در سال 1374 در تهران به دنیا آمد. حضوردر خانواده ای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به اهل بیت (ع) و سیدالشهدا (ع) پیدا کند. نمی توانست ببیند خواهر و مادرش در امنیت زندگی کنند اما حرم خواهر سیدالشهدا (ع) مورد حمله ی دشمنان و متجاوزان قرار بگیرد و به همین خاطر راهی سوریه شد. او از پایان دوره ابتدایی وارد بسیج شد و با پدر خود در مجالس مذهبی و هیئت های عزاداری و اردوهای راهیان نور شرکت می کرد. علاقه به معارف و تحصیلات خوزوی باعث شد رشته معارف را انتخاب کرده و در دانشگاه عالی شهید مطهری ادامه تحصیل دهد و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق دانشگاه بود که عازم سوریه شد.
محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر دفن کند. از صفات بارز اخلاقی او می توان به خوش خلقی و خلوص نیت در انجام وظایف دینی و امور خیر اشاره کرد.
ایشان در بیست و یکم آبان ماه 94 در سن ۲۰ سالگی به عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روزهای ماه محرم در نبرد با تروریست های تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم به شهادت رسید.
11.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر شهید از خصوصیات فرزند شهیدش می گوید..🥀
#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری
چه آدم هایے که
بسیار مومن بودند
و اندڪاندڪدچارِروزمرگے
شدند
وقلبـشانازحضورخــدا
تهی شد...
+حواسمون هست؟!
#تلنگر
تو قبلاً آدم خوبی بودیا !!!