eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
657 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
🍂‌ مگیل / ۶ داستان طنز اثر ناصر مطلق ✾࿐༅◉○◉༅࿐✾ زیر فضای دم کرده پانچو از خواب
🍂‌ مگیل / ۷ داستان طنز اثر ناصر مطلق ✾࿐༅◉○◉༅࿐✾ مگیل، در زیر سنگ‌های بزرگ، که از ریزش برف در امان بوده اند، کمی بوته و خار و خاشاک پیدا کرده و مشغول خوردن آنها شده. دلم برایش می‌سوزد. - بخور بخور، نوش جانت. فقط همت کن و من را امروز تا یه جایی برسان. آن‌وقت بهت کاه و جو و ینجه می دهم که خودت بگویی بس است. به خدا از خجالتت در می آیم. افسار مگیل را می‌گیرم و بر می‌گردم. باید پالانش را ببندم و وسایل را بارش کنم. برای پیدا کردن مسیر دوباره زمین را لمس می‌کنم اما وجود یک رد پای انسان روی برفها حسابی غافل گیرم می‌کند. دور خودم میچرخم. - کی هستی اینجا چه می‌خواهی؟! اسلحه ام را از روی دوشم می‌گیرم و مسلحش می‌کنم. نکند یک نفر دنبال من است؟! شاید هم چند نفر. - یاالله حرف بزن! با خود می‌گویم:" حالا اگر هم حرف بزند که تو نمی‌شنوی!" - خودت را تسلیم کن. یاالله بیا جلو. مثل مرغ سرکنده دور خودم می‌چرخم و اسلحه ام را به حالت آماده شلیک به این سو و آن سو می‌برم. می‌خواهم تیری در کنم اما می‌ترسم که به مگیل بخورد. پاک گیج شده ام. نامرد کجایی؟ اگر چشمانم می‌دید نمی‌توانستی با من چنین کاری بکنی. با خود می‌گویم الان است که بیاید جلو و با سیم گارو خفه ام کند. کشتن من برایش مثل آب خوردن است. یا اینکه با یک تیر توی ملاجم کارم را بسازد. اصلا می‌تواند با سر نیزه اش حسابم را برسد. آن را تا دسته توی قلبم فروکند. از ترس دستم را روی ماشه می‌گذارم و به رگبار می‌بندم. چیزی شبیه مشت به سینه ام برخورد می‌کند و مرا نقش زمین می‌کند و بعد، درست همان لحظه افسار مگیل از دستم کشیده می‌شود. گیج و منگ روی زمین یخ زده دراز می‌کشم و صورتم را روی برفها می‌گذارم. حالا دیگر آخر کار است. هر که الان کلتش را کشیده و می‌خواهد تیر خلاص را نثارم کند. دستم را بی جهت روی زمین پر از برف می‌کشم. جای پاها آن قدر زیاد است که دیگر برایم فرقی نمی‌کند کدام برای من یا کدام برای دشمن است. اما این جای پاها درست اندازه پای خودم هستند. بله برای زمانی است که دور خودم می‌چرخیدم. شیارهای آن هم به پوتین های خودم می‌ماند. اصلاً غیر از جای پای خودم و این حیوان زبان بسته رد دیگری در برفها نیست. پس آن جای پا هم برای خودم بوده. می‌زنم زیر خنده و حالا بخند و کی نخند. آن قدر می‌خندم که شقیقه هایم درد می گیرند و دوباره افسار مگیل کشیده می‌شود. بیشک مشتهای محکمی که مرا نقش زمین کرد لگد مگیل از ترس در رفتن گلوله بود. خوب شد که تیرها به حیوان زبان بسته نخورد. این فکر مرا از جا بلند می‌کند. دست میکشم و تن و بدن مگیل را وارسی می‌کنم. - تو سالمی عزیزم؟ تو را به خدا ببخشید. فکر کردم کسی در تعقیب ماست! تو را به خدا حلالم کن چیزی ات که نشده؟ من نوکرتم. اصلا من خرتم، خوب شد که از صدای تیر پا به فرار نگذاشتی. خوبیِ شما حیوانات جنگ دیده به همین است. به صدای توپ و تفنگ عادت دارید و به این زودی میدان را خالی نمی کنید. خودمانیم؛ اما پای سنگینی داری‌ها...    🌹@tarigh3
🍂‌ مگیل / ۸ داستان طنز اثر ناصر مطلق ✾࿐༅◉○◉༅࿐✾ همین جور قربان صدقه مگیل میروم و همه جای بدنش را دست میکشم نکند گلوله ای به او خورده باشد. اما دریغ از ذره ای احساس. همین طور ایستاده طبق معمول در حال نشخوار است. قاطری بی احساس تر و لش‌تر از تو ندیدم. مگیل همچنان نشخوار می‌کند و دم می‌چرخاند. این کار مطمئنم می‌کند که او سرحال است و از من چیزی به دل نگرفته اما به جای او، من هستم که قفسه سینه ام کمی درد می‌کند. به طرف وسایلمان برمی گردیم. همه چیز را برمیدارم و روی پالان بار مگیل می‌کنم. در اولین فرصت خشاب اسلحه را پُر می‌کنم. به نظر می‌رسد تیر بیشتر از احتیاج آورده ام. به چه دردم می‌خورد؟ تیرها که خیلی هم سنگین هستند از کوله بارمان حذف می‌شوند. یک دوربین دید در شب هم دارم که آن هم به کارم نمی‌آید باید خودم را سبک کنم. من روزش را هم نمی‌بینم چه رسد به دید در شب. ته کوله ام یکی دو تا شیشه عطر پیدا می‌کنم. اهدایی علی گازئیل است. کمی به خودم میزنم و مقداری هم به یال و گردن مگیل می‌مالم همان لحظه کله اش را تکان میدهد. ببین چقدر بدبوست که قاطر هم فهمیده. می دانم عطر تندی است. به قول بچه ها بوگیر است نه عطر. کورمال کورمال در یک کمپوت گیلاس را باز میکنم تا بخورم. عجیب است که در این هوای سرد حسابی تشنه ام شده ام. یکی دو جرعه از کمپوت خورده و نخورده مگیل پوزه اش را نزدیک می‌کند و همه را یک جا بالا می‌کشد. از قدیم گفته‌اند از نخورده بگیر بده به خورده. تو که از صبح تا حالا داری می خوری یک کمپوت گیلاس را نمی‌توانی به ما ببینی؟! افسار مگیل را می‌گیرم و او را هی می‌کنم و دوتایی به راه می افتیم. خدایا به دل این قاطر بینوا بینداز ما را ببرد و برساند به نیروهای ایرانی، آمین یا رب العالمین! دیگر از آفتاب دم صبح خبری نیست. دوباره هوا رو به سردی م‌یگذارد. شک ندارم که ابرهای سیاه پُربرف خورشید را در خود بلعیده‌اند. حین بالا رفتن از یک دره چند بار دم مگیل به سروصورتم میخورد. - خوب با دمت گردو می‌شکنی خوب است که توی این سرما حال و حوصله ات سر جایش است. یادم افتاد که رمضان خدا بیامرز درباره اسب و قاطر می گفت: «هوای سرد را بهتر از هوای گرم تابستان تحمل می‌کنند. در واقع چون بار می‌برند اصلا سردشان نمی شود.» در همین فکرها بودم که ناگهان زمین زیر پایم شروع کرد به لرزیدن. بدنم مورمور شد و انگار در وسط گردباد قرار گرفته باشم به هر طرف کشیده می‌شدم. خودش بود. یا یک دیده بان عراقی با ما شوخی‌اش گرفته بود یا اینکه چند خمپاره سرگردان از راه رسیده بودند تا حالمان را بگیرند. خود را روی زمین انداختم و افسار مگیل را محکم کشیدم. گلوله ها آنقدر نزدیک بودند که بوی دود و باروت حلقم را می‌سوزاند. خدا خدا می‌کردم که این بار مگیل رم نکند. در اصل من باید هم خود را از شر ترکشها نجات می‌دادم و هم از سم‌های محکم و سنگین مگیل. برایم جالب بود که مگیل اصلاً تکان نمی خورد؛ چراکه افسارش در دستم بود و کشیده نمی‌شد. چند دقیقه لای صخره ها دراز کشیدم تا آبها از آسیاب بیفتد. خدا کند پای دیده بان وسط نباشد. عراقی یا ایرانی‌اش فرقی نمی کند. مثلاً اگر دیده بان ایرانی مرا از دور ببیند نمیداند که هستم و از کجا می آیم و با عراقی اشتباهم می‌گیرد. اگر عراقی باشد که دیگر نورعلی نور است. ای نامردها، بابا اصلا من با این وضعیت فراملیتی هستم. می‌خواهید بروید از صلیب سرخ و هلال احمر بپرسید.    🌹@tarigh3
🍂‌ مگیل / ۹ داستان طنز اثر ناصر مطلق ✾࿐༅◉○◉༅࿐✾ از جا بلند می‌شوم و خود را می‌تکانم. ترکش است یا سنگریزه، یکی دو جای پالتوام سوراخ شده و چند نقطه از دستم هم درد می‌کند. احتمالا چند ترکش طلایی نصیبم شده اما، حالا فرصت خوبی برای تیمار نیست. افسار مگیل را می‌کشم. احساس می‌کنم طناب در دستانم شل است. خدایا نه. در این سنگلاخ پایین و بالا رفتن کار آدم نابینایی مثل من نیست. چند متر جلوتر مگیل را روی زمین پیدا می‌کنم. افتاده و پایش را بر سنگ‌ها می‌کشد. با دست توی سرم می‌زنم و از ته دل آه می‌کشم. رو به طرفی که حدس می‌زنم دیده بان عراقی مرا از آنجا در دید و تیررس خود دارد. می ایستم و فحش و ناسزا را به جانش می‌کشم. ای بی شرف، زورت به یک قاطر و یک آدم نابینا رسیده. اگر مردی از سنگرت بیا بیرون. بیا تو هم چشمت را ببند تا با هم کشتی بگیریم، ببینیم کی زورش بیشتر است. چند سنگ از زمین برمی‌دارم و به اطراف پرت می‌کنم. دست خودم نیست، بدون مگیل هیچ راهی برای برگشت ندارم. همان جا می‌نشینم و می‌زنم زیر گریه. خدایا این چه سرنوشتی بود! تا کی توی این کوه‌ها باید سرگردان باشم؟! چند لحظه که می گذرد به خودم مسلط می‌شوم. از حرفهایی که به دیده بان عراقی زده ام، احساس شرم می‌کنم. ته دلم با این جمله موافق است که اصلا از کجا معلوم دیده بانی در کار باشد!؟ اما اگر ایرانی باشد که بدتر است. اصلا اگر یکی همین دوروبر باشد و حرفهای مرا شنیده باشد چه قضاوتی درباره من می‌کند؟ پاهای مگیل دوباره به من برخورد می‌کند. با خود می‌گویم: «حتماً در حال جان کندن است. ای لعنت بر این خمپاره های سرگردان. کنار مگیل می‌نشینم و سر او را روی زانوام می‌گذارم. جالب است که با این وضعیت هم هنوز نشخوار می‌کند. بی‌خود نگفته‌اند "سروجان فدای شکم!" دستی روی یال و کتف‌هایش می‌کشم اما از خون خبری نیست. جاهای دیگر را هم بررسی می‌کنم شاید یکی دو تا ترکش ریز مثل خودم خورده باشد، اما، هیچ یک از آنها نمی‌توانند مگیل را از پا درآورند. به نظرم می آید که چپه شده است. به پالانی که روی کمرش است دست می‌زنم انگار که پالان با همۀ باری که رویش است در میان شکاف صخره ای گیر کرده و نمی‌گذارد مگیل از جایش بلند شود. تنگ پالان را شل می‌کنم. بیچاره در حال سم کوبیدن است که من کمکش می‌کنم و بالاخره از جا بلند می‌شوم. دست خودم نیست. می‌پرم و پوزه اش را در آغوش می‌گیرم. خدا را صدهزار مرتبه شکر. این بار اما مگیل کله‌ای تکان می‌دهد و از من تشکر می‌کند. چه عجب؟! یفتره اش هنوز به راه است. مثل اینکه از تو نمی‌شود تعریف کرد. یعنی جنبه اش را نداری. به پاس زنده ماندن مگیل چند بسته شکلات جنگی باز می‌کنم و همه را به او می‌دهم. او هم با ملچ ملوچ مشغول خوردن می‌شود. حالا که به هم اینقدر وابسته شده ایم. بد نیست اگر کمی از شکلات گاززدۀ مگیل را هم خودم بخورم.   🌹@tarigh3
🍂 سلاحی به پهنای سجاده ای خاکی برای پرواز تا خدا و روحی به بزرگی آسمان و اسلحه ای برای جهاد در راه خدا همین و بس.. 🌹@tarigh3
چندبرنامه همیشگی داشت. ✨بعدنمازصبح خوندن دعای عهد ✨بعدنمازظهر خوندن زیارت عاشورا ✨نیمه شب هم قران ونمازشب خیلی تاکید میکرد دعای عهدوزیارت عاشورا روحفظ کنیم. یادمه عملیات آخربهم گفت: هرکس اینها روبخونه عاقبت بخیر میشه. به شوخی گفتم:حالابگوکی ازاون دنیااومده بهت گفته؟ اگه راست میگی نشونه بده؟؟؟ لبخندزدگفت: 💥نشونه تو منم. شب عملیات نفس زنان خودموبهش رسوندم گفتم:محمدتو میدونستی نوکِ پیکانِ حمله قرارگرفتی؟گفت:آره. باناراحتی گفتم:توکه ازهمه چیزعلم غیب داری؛گفت:توفقط سفارشمو فراموش نکن.رفتم. باچشم خودم دیدم برزگر(خط شکن شهیدکاوه)همون عملیات شهیدو گمنام شد.اونقدرآتش مستقیم کاتیوشا روسرش ریخت که مطمئن شدم خاکسترشم به دستم نمیرسه. سال بعد؛ازمعراج خبردادن پیکرش پیداشده. تنهاپیکرسالم دربین شهدای اون روزبود. بعدچندروز مشرف شدم به حرم امام رضا(ع)..دورضریح یکدفعه کلام محمدیادم اومد.نشونت منم. نشانه محمدشهادت وپیکرسالمی بودکه من بی خبرازآن بودم اما او از عاقبتش خبر داشت.. عاشورا حسین کربلای۲ حاج عمران عراق شکن تیپ ویژه شهیدکاوه .
👌آخرین بدرقه... برای خداحافظی همه دورش حلقه زده بودیم. نوبت به من که رسیدازفرصت استفاده کردم وپیشانیش را بوسیدم.چون محمد هیچوقت نمازشبش ترک نمیشد. بعداز بوسه من..پرسیدآبجی پس چرا زیر گلویم را نبوسیدی؟ با این جمله محمدنگرانی همه وجودم را فراگرفت. بادستپاچگی پارچ آب را برداشتم واز چشمه درب حیاطمان پرآب کردم تا پشت قدمش بریزم. اما محمد پارچ آب را ازدستم گرفت وگفت:بسم الله...آب نطلبیده مُراد است. (سلام برحسین ع)مقداری را خورد وبقیه را پای درخت ریخت ونگذاشت آب پشت قدمش بریزم. پرسیدم چرا نگذاشتی؟ گفت: چون هروقت آب ریخته ای برگشته ام. امااین بار باید بروم... همه دوستانم به قافله شهدارسیدند ومن هردفعه باید شرمنده ودست خالی برگردم. محمد تا رسیدن مینی بوس مدام جلوی چشمان ما علی اکبر وار قدم می زد. وبرخلاف ما که اشک می ریختیم از خوشحالی حالت پرواز داشت ولبخندبرلب تا لحظه آخر بگو بخندمیکرد. محمد رفت و تا مدتی مفقودالاثرشد. واین خاطره ناب از بدرقه اش هنوز در ذهن فرسوده ام باقیست. 🕊خاطرات راوی :خواهر شهید 📚کتاب ازقفس تاپرواز 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نذر مجربی که خیلی‌ها ازش حاجت گرفتند👌 نذرسیب شهیدبرزگر رو چطوری انجام بدیم؟ ببینید به فرموده قرآن انسان در رنج آفريده شده... اما خداوند اهل بیت(ع) وشهدا رو بعنوان دسته کلیدِگرفتاری هامون؛در دستمان گذاشتند... 🔐دوستانی که نتیجه گرفتن گفتند باید۴۰شب متوالی یکی ازاین کارا انجام بشه👇 💌بعضیا ۴۰ (روز یاشب) سوره محمد 💌بعضیا ۴۰ (روز یاشب) زیارت عاشورا 💌بعضیا ۴۰ (روز یاشب) دعای عهد 💌وبعضیاهم ۴۰صلوات رودر۴۰شب انتخاب کردند و به نیت فرج آقا به امام زمان و شهیدهدیه میدن... هرکدومش رو که راحتین انجام بدین👆 🍎بعدازبرآورده شدن حاجت ۱۴عدد سیب رو به گلزار شهدای منطقه خودتون می برین وبین مردم تقسیم میکنید..اگرهم به گلزاردسترسی ندارین؛به نیازمند؛یتیم و...بدین .والسلام...🍏 اینو خیلیا انجام دادن ونتیجه گرفتند. شمارو نمیدونم⁉️ 🔑اگرکلید گشایش شما دست این شهید باشه انشالله نتیجه می گیرین.. 🕊🥀 .
. به نیت تعجیل در فرج امام زمان عج هدیه محضر مادر بزرگوارشون حضرت سیده نرجس خاتون سلام الله علیها ۵ شاخه گل صلوات 🌷🌷🌷🌷🌷 . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟🌿 معبودا! سپاس که خدایم هستی! سپاس که هستی‌ام بخشیدی! سپاس که به هستی‌ام هدف دادی! سپاس که تمام هستی را برای رسیدن من به هدفم آفریدی! و سپاس که از لطف تو، بنده‌ات هستم! 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفته بودی که بیایی چقـدر طول کشید؟ عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید! مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی ... مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی صبحتون مهدوی ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند رد دو دست ابالفضل روی آب بماند حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم میان کوچه و گودال بی جواب بماند صبحتون امام حسینی و امام‌حسنی🖤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. دور و نزدیک بودنِ آدم‌ها به فاصله‌‌شان تا تو نیست، نزدیک‌ترین آدم به تو، آن‌ کسی است که از دورترین فاصله، همیشه هوايت را دارد. 🌹@tarigh3
هــــر لحظه این را به یــــاد داشته باش که انـــدازه ی مشــــکلاتت از قــــدرت خداونـــــد خیلــــی کوچکـــــترند. پس با خودت زمزمه کن لاحول ولا قوه الا بالله🌱 🌹@tarigh3
🌿🌼🌿 اگه همه‌ی بدی‌های دنیا به من پیله کنند،... 🌹@tarigh3
🌼🌼 🔸🔸 ✅ وظیفهٔ هر شیعه‌ای است که برای امام زمان عجّل الله بپاخیزد و با ایجاد فرهنگِ و فهماندنِ غربت و مظلومیتِ امام زمان عجّل الله به دیگران، (خودسازی و دیگرسازی) بستر را برای ظهور حضرت فراهم کند. ⬅️ بزرگترین مانع ظهور حضرت، است . ⬅️ پس با و باطن خود را برای ظهور حضرت آماده کنیم. 🔶🔶🔶🔷🔷🔷 🔵🔷 فکر نکنیم اگر امام در غیبت هستند، وظیفه‌ای بر گردن ما نیست‼️ 🔵🔷 برعکس در غیبت حضرت، وظیفه‌ای دو چندان بر دوش ما است‼️ ⬅️ یادمان باشد ما مردمان گذشته را بخاطر همراهی نکردن با معصومین می‌کنیم . 🟫 پس باید با تمام وجود، و امام و ایشان را به دیگران عنوان کنیم ، باید ادّعای شیعه بودنِ ما در عمل هم ثابت شود ، اگر نه ادّعایی بیش نیست .
عشق قلمرو من است: عشقِ به حق، عشقِ به مولاعلی، عشقِ به ائمه‌‌ی اطهار، عشقِ به هم نوع، عشقِ به زمین، گیاه،گل،ماهی،پرنده،سنگ و.. 📚 (نادرابراهیمی) 🌹@tarigh3
میدونستید ۲۸ صفر عراقیا پیاده از کربلا میرن نجف زیارت اميرالمؤمنين (اخی رسول الله_ برادر رسول الله) البته مواکب هفته قبل برچیده شده برخی جاهای محدود و نزدیک نجف بیشتره
…و چه زیبا و با شکوه به سوی خدای خود رجعت نمودند. همچون ارباب خود غریبانه و مظلومانه ولی در اوج عزت، صلابت و اقتدار در دفاع از حریم و حرم آل الله عاشقانه شهادت را در آغوش کشیدند تا به کوردلان ثابت کنند راه حق و خون حسین(ع) پایان ناپذیر و مستدام است. ‌.سالروز شهادت ▪️شهید مدافع حرم پاسدار متولد نسیم‌شهر بهارستان بودکه در۱۳شهریور۱۴۰۲ در سوریه به فیض شهادت نائل آمد. شادی روحش صلوات🌹 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی با تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم چقدر مظلومانه وگمنام همسایه های شهید تاقبل از شهادت وی راگچ کارمیدانستند یادش گرامی وراهش پررهرو 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سعی طبیب موجب درمان درد نیست از خود طلب دوای دل مبتلای خویش - رهی معیری
🔻برتراند راسل(فیلسوف بریتانیایی): زن دروازه جهنم و ام الفساد است. 🔸رسول خدا(ص): هرخانه ای که در آن دختر باشد، زیارت فرشتگان از آن قطع نمی شود. .............. 🔻فردریش نیچه(فیلسوف آلمانی): زنان کوته نظر و ابله اند. وقتی نزد زن میروی تازیانه را فراموش نکن 🔸رسول خدا(ص): هرچه ایمان بنده زیاد شود محبت او به همسرش بیشتر میشود. ................ 🔻ژان ژاک روسو(فیلسوف فرانسوی): زن موجودی فاقد درک و عقل و تنها وسیله ای برای التذاذ مرد است. 🔸رسول اکرم(ص): جز کریمان زنان را تکریم نکنند و جز افراد پست زنان را تحقیر نکنند. ................ 🔻سنت آگوستین؛ قدیس مسیحی: زن حیوانی است که نه استقامت دارد و نه استوار است. 🔸امام علی(ع) : بهترین فرزندان شما دختران هستند. ........... 🔻برتولت برشت(شاعر و نمایشنامه نویس آلمانی): باید از زنان استفاده کرد و پس از برآمدن مقصود دورشان انداخت. 🔸امام علی(ع) : زن، گلی خوشبو و لطیف است نه پیشکار و خدمتگزار ............ 🔻ارسطو: زن چیزی نیست جز خطای طبیعت و نقص در آفرینش، خدا زن و برده را آفرید تا به مرد خدمت کنند 🔸امیر المومنین‏ علی (ع): زنان امانت هاى خدا نزد شما هستند ، آزارشان نرسانید و بر آنها سخت نگیرید. 《 📍📍 🌹@tarigh3
♨️ مرید امام زمان،باید جهانی فکر کند💯 🔸علاقه به امام زمان بايد جمعي باشد: در دعاي عهد داريم که: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الهادی الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِکِ صَلَّوات اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‏»، به امام زمان ابلاغ کن، از طرف چه كسي؟ 👈«عَنْ جَمِيعِ» از طرف همه‌ مؤمنين و مؤمنات «عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‏» 👌اين خودش مطلب مهمي است... ✅ امام جهاني بايد مريدش هم جهاني فکر کند؛ وقتي زيارت مي‌رويم بگوييم که : اين زيارت به نيابت از همه‌ي مؤمنين و مؤمنات. صدقه مي‌دهيم بگوييم: دفع بلا از همه‌ي مؤمنين و مؤمنات بشود. نگوييم خدايا، مؤمنيني که در اين مسجد نماز خواندند بيامرز! حالا مؤمنيني که در مسجد ديگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو. مگر منتظر امامِ بين المللي نيستي؟ امام جهاني بايد مريدش هم جهاني فکر کند. کسي که منتظر اصلاح عمومي است، بايد خودش هم عمومي فکر کند. خودم و بچه‌ام و هيأت‌ام و مسجدم و برايش هيچ فرقي نکند. 🖋حجت الاسلام قرائتی 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا