eitaa logo
طَریقُ الشُهَداء
158 دنبال‌کننده
752 عکس
240 ویدیو
2 فایل
شھید..به‌قلبت‌نگـاھ میکند اگࢪجایےبࢪايش‌گذاشتھ باشےمےآيد مےماند لانھ میکند تاشھيدت‌ڪند🌙❤ ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند کپی برداری=صلوات و دعای فرج آقا❤ اگر شهیدی رو میشناسید که خیلی باهاش رفیقید به ما معرفی کنید+ #تبلیغ و #تبادل 🆔 @Khadem_Shoohada_313
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید محمدحسن کسایی سال 1330 در شهرستان مرند چشم به جهان گشود. پس از اتمام تحصیلات متوسطه در سال 1350 در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز پذیرفته شد. وی همزمان با تحصیل وارد فعالیت‌های سیاسی گردید و به همراه تعدادی از دانشجویان مسلمان اقدام به تشکیل یک گروه مبارزاتی نمود که فعالیت‌های سیاسی دانشجویان را در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سازماندهی می‌نمود . ایشان پس از پایان خدمت سربازی در نیروی دریایی به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در کسوت معلمی به تعلیم و تربیت آینده سازان جامعه پرداخت. در این زمان نیز به فعالیت مبارزاتی خود ادامه می‌داد و در جلسات مخفی مخالفان شاه که با حضور شهیدان محراب آیت‌الله قاضی طباطبایی و آیت‌الله مدنی تشکیل می‌یافت به نمایندگی از طرف معلمان آذرشهر شرکت می‌نمود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس جهاد سازندگی به فرمان امام(ره) ایشان جهاد سازندگی شهرستان مرند را تشکیل داده و به همراه تعدادی از جوانان پرشور انقلابی به سازندگی روستاها پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تشکیل گردان‌های انصار جهاد سازندگی، حضور در میدان‌های نبرد را بر هر کاری ترجیح داده و به عنوان فرمانده گردان انصار جهاد سازندگی استان آذربایجان شرقی در دفاع از انقلاب اسلامی به پشتیبانی رزمندگان اسلام پرداخت که خدمت خالصانه چندین ساله اش مورد توجه و عنایت پروردگار عالم قرار گرفت و در مورخ 6 اردیبهشت 1366 در منطقه شلمچه به فیض عظیم شهادت نائل آمد. #شهید_محمدحسن_کسایی #سالروز_شهادت @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
✍یکی از همرزمان #شهید «حاج حسن يك فرد موفقي بود و تمام كارهايش را فقط محض رضاي خدا انجام مي‌داد و توقع هم نداشت كه ديگران بيايند و فعاليت‌هاي ايشان را ببينند و در عين‌حال تمام موفقيت‌هايش را به حضرت حق نسبت مي‌داد. تمام كارهايش توكل به خدا بود و سعي مي‌كرد تمام مشكلاتش را با عنايت به پروردگار متعال انجام دهد. در مناطق عملياتي جهادگراني كه با حاج حسن كار مي‌كردند اكثراً مجذوب ايشان مي‌شدند.» #شهید_محمدحسن_کسایی #سالروز_شهادت @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
✍یکی از همرزمان «اكثر شب‌ها در منطقه به نزديك‌ترين محل در خط مقدم مي‌رفت و ظهر را در پايگاهي ديگر و عصر در پايگاه ديگر بسر م‌برد و اكثر اوقات در محورها نزد بچه‌هاي رزمنده و جهادگر بود. مطلب قابل توجه اينكه هرگاه كسي مي‌خواست بداند حاج حسن در پايگاه يا موقعيتي مي‌باشد يا نه، وقتي ظهر بود از اذان گفتن حاجي متوجة حضور او مي‌شد در هر شرايطي چه در خط، چه در موقعيت، چه در محل پشتيباني، وقتي ظهر مي‌شد مي‌ايستاد اذان مي‌گفت. نقل مي‌كنند در روي رود كارون بر روي دوبه‌اي مشغول كار بود كه يكي از بچه‌هاي جهادي از راه مي‌رسد و متوجه مي‌شود وقت ظهر فرا رسيده و حاج حسن هم گرم كار. مي‌گويد: حاجي ظهر شده، يكباره دست از كار مي‌كشد و در روي همان (دوبه) در وسط آب شروع به اذان گفتن مي‌كند. شهيد كسائي معتقد بود كه يك شب نمازجماعت با نيروهاي رزمنده در منطقه براي من بهتر است از يكسال نماز در شهر! او مي‌گفت: «انسان لذت مي‌برد با آن انسان‌هاي معصوم زندگي كند با آن نيروهاي خالص و مخلص، رانندگان لودر و بلدوزر...» يكي از عزيزان جهادي كه با شهيد كسائي كار مي‌كرد نقل مي‌كند كه در حين عمليات در خط مقدم حاج حسن سوار بر لودري كه راننده داشت مي‌شود و با او به گفتگو مي‌پردازد؛ رانندة لودر به حاج حسن مي‌گويد: شما برويد پائين اينجا با تير مستقيم مي‌زنند، حاجي در جواب مي‌گويد: اين تيرها مگر مخصوص بدن مطهر شماست؟! اين تيرها به شما بخورد ولي به ما نه؟! عجيب‌تر آنكه حاج حسن طوري بر روي لودر قرارگرفته بود كه اگر احياناً تير يا تركشي به طرف رانندة لودر آمد، به خودش بخورد و خلاصه جان‌پناه رانندة لودر باشد. بعد از لحظاتي حاجي آرام از لودر پياده مي‌شود ولي چنان پائين مي‌آيد كه رانندة لودر متوجه نشود كه حاجي زخمي شده است. آري مردان راستين حق، داراي چنين روحيه‌اي هستند. @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
✍يكي از همرزمان #شهید «شهيد كسائي يك انسان مخلصي بود كه در راه انقلاب اسلامي براي محرومين و روستائيان خدمت مي‌كرد. در جهاد شب و روز برايش فرقي نمي‌كرد. همتش اين بود كه از محرومين دستگيري كند. اما در مورد تواضع ايشان، بايد گفت: در حالي كه فرماندة جهاد بودند. مستخدم جهاد مرند مي‌گفت: من هر وقت صبح زود به جهاد مي آمدم مي‌ديدم حاج حسن آقا جهاد را آب و جارو كرده است. او خودش را رئيس ديگران نمي‌دانست؛ بلكه مسئول كاري مي‌دانست كه برعهده‌اش بود...» #شهید_محمدحسن_کسایی #سالروز_شهادت @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
😁 محمدرضا داخل سنگر شد. دور تا دور سنگر رو نگاه کرد و گفت: «آخرش نفهمیدم کجا بخوابم؟! هر جا میخوابم مشکلی برام پیش میاد. یکی لگدم میکنه. یکی رُوم میافته. یکی...»😩 از آخر سنگر داد زدم: « بیا این جا! این گوشه سنگر، یه طرفِت من و یه طرفتم دیوارِ سنگر کسی کاری به کارِت نداره😉منم که آزارم به کسی نمی رسه»☺️ کمی نگاهم کرد و گفت: « عجب گفتی!. گوشه‌ای امن و امان😌 تو هم که آدم آروم و بی‌شرّ و شوری هستی»😘 و بعد پتوهاشو آورد، انداخت آخرِ سنگر،خوابید و چفیه‌اش رو کشید رو سرش😴 منم خوابیدم و خوابم برد😴 خواب دیدم با یه عراقی دعوام شده🙁 عراقی زد تو صورتم🤭منم عصبانی شدم و دستمو بردم بالا و داد زدم: یا ابوالفضلِ علی! و بعد با مشت، محکم کوبیدم تو شکمش😌 همین که مشتو زدم، کسی داد زد: یا حسین! از صداش پریدم بالا😥 محمدرضا بود! هاج و واج وگیج و منگ، دورِ سنگر رو نگاه میکرد و میگفت: «کی بود؟! چی شد؟!» 🧐 مجید و صالح که از خنده ریسه رفته بودند، گفتند: «نترس؛ کسی نبود؛ فقط این آقای آروم و بی شر و شور، با مشت کوبید تو شکمت»😜😄😂😂😂 @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
: ‌ خدایـا مَرا بہ خاطر گنـاهانے ‌ کہ در طول روز‌ با هزاراݩ قدرتِ عقلے‌ توجیه‌شاݩ مےکنم ببخش! @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
💢طلبه شهید مدافع حرم در تاریخ ۱۳۷۴/۱/۶ در خانواده ای از طبقه متوسط جامعه چشم به هستی گشود. نکته جالبی که در کودکی این شهید به چشم میخورد آن بود که مادر بزرگوارشان مقید بودند که با به کودک خود شیر دهند. در سنین جوانی به جهت علاقه شدید به روحانیت وارد عرصه تبلیغ مسائل دینی گردید. با شروع جنگ در سوریه و درک عمیق از نقشه شوم آمریکا-صهیونیستی دشمن، شعله عشق به جهاد در قلب میلاد شعله ور شد. سرانجام این سرباز مطیع ولایت در شب سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام به آرزوی دیرینه اش رسید و شهد شیرین شهادت نوشید. 📝دست نوشته شهید: وعده دیدار ما بهشت جاویدان الله ان شاءالله و در آخر دعا برای دیگران را فراموش نکنید و برای سلامتی و ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کنید و برای بنده حقیر طلب آمرزش کنید. @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این شهید بزرگوار سال ۱۳۲۷ هجری شمسی در شهر تاریخی فردوس در شمال خراسان جنوبی فعلی در یک خانوادهٔ مذهبی به دنیا آمد، در کودکی به یزد رفت و به ادامهٔ تحصیل پرداخت. همزمان با تظاهرات ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲، در صف مبارزان با حکومت شاه درآمد و پس از پایان خدمت سربازی در شرکت توانیر مشغول به کار شد و همزمان برای استقرار حکومت اسلامی با تشکیل گروهی به مبارزه پرداخت. او در سال ۱۳۵۱ دستگیر و زندانی شد و بعد از پیروزی انقلاب در سال ۵۷، به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران یزد انتخاب و مسوول بنیانگذاری و تشکیل سپاه استان شد و پیکر پاکش در آرامستان خلدبرین یزد دفن است. این شهید والامقام جزو نیروهای مومن و فداکاری بود که در دوران مبارزه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) علیه رژیم ستم شاهی در عرصه‌های مختلف وظایف خود را در تحقق اهداف الهی و انقلابی به خوبی انجام داد. @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
...ادامه👇 شهید منتظر قائم در اوایل انقلاب بر حسب وظیفه دینی و انقلابی در مناطق مختلف مشغول مبارزه با رژیم گذشته شد و نسبت به تشکیل کمیته‌های مردمی از سوی شهید محراب آیت الله محمد صدوقی(ره) به عنوان فرمانده این نهاد معرفی شد. این شهید دلاور بعد از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یزد با همکاری سایر نیروهای جان برکف برای تحقق اهداف امام راحل (ره) و حفظ و حراست از انقلاب اسلامی فعالیت گسترده‌ای در این بخش انجام داد و به عنوان فرمانده وقت وظایف و رسالت خود را انجام داد. منتظر قائم بعد از حمله نظامی آمریکا به صحرای طبس به عنوان فرمانده سپاه پاسداران یزد برای مقابله با این تجاوز نظامی به منطقه اعزام و به شهادت رسید و نامش در جرگه شهیدان مبارزه با آمریکا به ثبت رسید. عملیات نظامی آمریکا با نام «پنجه عقاب» از سوی نیروهای ویژه ارتش این کشور (دلتا فورس) با هدف آزادسازی جاسوسان خود که در بند دانشجویان پیرو خط امام (ره) در تهران بودند، طراحی و اجرا شد. پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ (آوریل ۱۹۸۰) هواپیماها و بالگردهای آمریکایی وارد فضای پروازی ایران شدند ولی چند فروند هواپیما و بالگرد نظامی آنها بر اثر نقص فنی و وقوع توفان شن در صحرای طبس از بین رفت و دچار شکست سختی شدند. در این حادثه که از آن به عنوان امداد الهی یاد می‌شود شماری از نیروهای آمریکایی در آتش سوختند و باقیمانده نیروها فرار کردند بدین‌ ترتیب پنجه عقاب به طور کامل شکست. @tarighoshohada 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷