✍ داستان شعبان بی مخ و طیب
🔹 انگلیسی ها از خیلی وقت پیش تو ایران یه شبکه ی غیر نظامی داشتند که ازشون برای تامین منافع و اجرای نقشه هاشون استفاده می کردن.
🔸سر دسته ی این باند هم برادران رشیدیان بودند (اسدالله ، سیف الله و قدرت الله) پدرشون رو یه مدتی رضا شاه زندانی کرده بود و آنها بدون هماهنگی انگلیسی ها آب نمی خوردن.
👈 اونا از طریق دو تا از لات های مشهور به بازار تهران احاطه داشتن ، شعبان بی مخ و طیب حاج رضایی.
🔹شعبون بی مخ وظیفه رسیدگی به بازار میوه و تره بار تو میدون شاهپور بر عهده داشت و طیب هم وظیفه ی رسیدگی به بازار امبن السلطان تو همون نزدیکی ها رو بر عهده داشت این دو نفر هم زیر مجموعه هایی از گروه های باستانی کار و هیات های خودشون رو داشتن و کاری هم بکار هم نداشتن ، هر چند که برخی مواقع زد و خورد و دعواهای شدیدی هم بین شون اتفاق می افتاد.
📎 شعبون بی مخ بعد از انقلاب میره کالیفرنیا و مدعی میشه که تو زندگیش یه چاقو هم همراش نداشته😄
📎 طیب حاج رضایی هم که به قول خودش ندیده عاشق امام خمینی (ره) میشه و توسط مزدوران شاه تیرباران یا اعدام میشه ، روحش شاد ، لات هم لاتای قدیم.
#ابزار_کودتا
#انگلیس_خبیث
#تاریخ_بدانیم
🆔https://eitaa.com/joinchat/2976842002C42d75c84f3