📷 ردیف دوم، نفر اول از راست: حجتالاسلام ناطق نوری در محضر آیتالله مجتهدی. حجج اسلام قاسم تهرانی و معزی هم ردیف اول نشستهاند.
✍ حجتالاسلام ناطق نوری حال و هوای #طلبه_های_تهرانی در حوزه علمیه قم حوالی سال ۱۳۴۰ را چنین وصف میکنند:
«...به مدرسه حجتیه رفتم. یکی از دوستان همیشگی من در این مدرسه آقای معزی بود که با ایشان هم حجره بودم. از دیگر دوستان و هم حجرهای های من در مدرسه حجتیه آقایان سید حمید روحانی، رسول موسوی و قاسم تهرانی بودند که البته آقای تهرانی از من بزرگتر بود و شیخ و مرشد ما نیز بود.
ما در مدرسه به «طلبه های تهرانی» معروف بودیم و همیشه با هم بودیم.
مقام معظم رهبری در آن موقع در مدرسه حجتیه بودند. یک بار آقا به من فرمودند: هر موقع از جلوی حجره شما رد میشدم صدای خنده بلند بود و سرحالی طلبه های تهرانی کاملاً محسوس بود.
ما طلبه های تهرانی خیلی شاد بودیم و این دوره واقعاً بهترین دوران زندگی ما بود.
ما طلبه های تهرانی یک جلسه ای در شب های پنجشنبه داشتیم. حضرت آیت الله آقای رضا استادی و حضرت آیت الله آقای محسن خرازی که بزرگترهای ما بودند نیز در آن شرکت می کردند.
یکی از اقدامات جالب ما طلبههای طهرانی تشکیل تعاونی مصرف بود که اگر زمانی یکی از ما جنسی را [مثل کتاب] می خواست میتوانست قسطی بخرد.
اقدام دیگر در مدرسه حجتیه این بود که به مناسبت نیمه شعبان جشنی گرفتیم جشن ما خیلی مرتب و منظم و با برنامه و تریبون بود... از علما هم من جمله از حضرت امام دعوت کردیم و همه شرکت کردند و این برای ما طلبه های تهرانی خیلی مهم بود.»
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠روزی روزگاری، حوزه تهران
دعوا بر سر تولیت مدارس، در آستانه #مشروطه
«هواخواهان امين السلطان كه همهوقت در مقام مستمسكى بودند كه اختلالى در مملكت اندازند بتحريك بعضى احداث، نفاقى كردند بين طلاب #مدرسه_صدر و طلاب #مدرسه_محمديه. طلاب مدرسۀ محمديه واقع در بازار طهران مستظهر به آقا سيد على اكبر تفرشى و آقازادۀ ايشان بودند كه آقازاده طالب بود مدرسۀ محمديه را به ادارۀ پدرش درآورد. طلاب مدرسۀ صدر معتمد به امام جمعه بودند چه امام جمعه رئيس آن مدرسه شيخ زين الدين را تسخير كرده و در ادارۀ خود آورده بود (نزاع براى مدرسۀ محمديه راجع بموقوفۀ آن بود؛ چه مدرسه بدون موقوفه جز رياست بر طلاب آن ديگر فايده ندارد).
رفتهرفته كار تشاجر و تنازع بالا گرفت؛ يك زدوخورد مختصرى بين طلاب واقع شد...؛
تا آنكه طلاب مدرسۀ صدر بتحريك شيخ زين الدين زنجانى و امام جمعه مغافصة (ناگهانی) ريختند به #مدرسه_آصفيه كه واقعه در نزديكى مدرسۀ صدر بود براى اينكه طلاب آن مدرسه را خارج كرده و آن مدرسه را بتصرف خود درآورند.
طلاب مدرسۀ محمديه بهمراهى جناب معتمد الاسلام رشتى و عدۀ از دوستان مشار اليه در مقام حمايت از طلاب مدرسۀ آصفيه برآمده و نزاع مفصلى احداث شد؛ عدۀ زخمى و جمعى سر و پاى شكسته بزمين افتادند.
با اينكه سادات قمى بحمايت طلاب مدرسۀ صدر رسيدند عاقبت غلبه حزب جناب معتمد الاسلام را نصيب شده، طلاب مدرسۀ صدر و سادات قمى بهزيمت رفتند؛ آنچه از آنها در معركه ماند همان افتادهها و زخميها بود كه قوۀ فرار در آنها نبود.»
📚تاریخ بیداری ایرانیان، ج ۱ ص ۱۳۲
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🎥 مستندی درباره تاریخ حوزه تهران با لحاظ پیشینه تاریخی شهر تهران و با محوریت #مدرسه_مروی
🎞 ان شاء الله به زودی از #شبکه_مستند
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔸تکفیر یکی از وعاظ تهران به خاطر این اعتقاد: ناصرالدین شاه نایب امام زمان(عج) است!
✍ حاج سید حسن واعظ کاشانی از #وعاظ_تهران در زمان ناصرالدین شاه قاجار بود. او معتقد بود که پادشاه وقت نائب امام زمان علیه السلام است و دعا برای وی واجب است. کاشانی بعد از بر این اظهار نظر هجمهای علیه او راه انداخت و جمعی از #علمای_تهران او را به خاطر این باور تکفیر کردند.
#صدرالعلماء او را مرتد دانست و سید محمدرضا طباطبائی سنگلجی کافرش خواند. طباطبایی میگفت: علمای بزرگ ما کسی را تکفیر میکنند اما اعیان به او لقب #سلطان_الذاکرین میدهند.
سید حسن کاشانی در یکی از روزهای ماه رمضان که در #مسجد_امین_الدوله منبر رفت و با دلشکستگی به دفاع از عقیده خود پرداخت. او متن تأییدیه #حاج_ملاعلی_کنی و برخی علمای دیگر را که تدین و دانش او را تأیید کرده بودند روی منبر خواند.
روزی دیگر روی منبر قرآنی را از زیر بغل درمیآورد و شهادت میدهد که مسلمان است. بعد وسط روضه [احتمالا جهت برانگیختن احساسات] با کوبیدن سنگی، سر خود را میشکند و از حال میرود و مردم گریه بسیاری میکنند.
در همین روزها وقتی که کاشانی در #مسجد_مروی و بعد از نماز حاج ملاعلی کنی قصد داشت به منبر برود، ولولهای بپا شد و جمعی مانع این امر شدند. حاج ملاعلی هم دستور داد واعظی که همه روزه منبر میرفته وعظ کند.
📚منبع: گزارشهای نظمیه از محلات تهران ص۷۲۴ تا ۷۴۰
📷تصویر: یک مجلس روضه در زمان قاجار
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت ۲۷ آذر، سالروز درگذشت حاج #شیخ_محمدتقی_فلسفی
✍ در ماه محرم ۱۳۴۲ طی تدابیر اتخاذ شده از سوی امام خمینی، چنین تصمیم گرفته شده بود که وعاظ تا شب هفتم محرم در منابر و مجالس خود چندان با صراحت و تندی علیه نظام سخن نگویند. هدف از این راهکار این بود که آنان به تدریج و با فراهم کردن زمینهها، حملات اصلی خود را به حکومت پهلوی در شبهای تاسوعا و عاشورا انجام دهند.
حجتالاسلام فلسفی در روز یکشنبه ۴۲/۳/۱۲ مصادف با #شب_عاشورا در مجلس سوگواری #مسجد_شیخ_عبدالحسین گروه کثیری از اصناف و بازاریان و دیگر طبقات از مردم تهران در آن شرکت داشتند. جمعیت به اندازهای زیاد بود که مرحوم فلسفی ناچار شد با نردبان از طریق پشت بام وارد مسجد شود.
ایشان به منبر رفت و در سخنرانی خود ضمن انتقاد از دولت و اقدامات آن، بیاناتی ایراد نمود که کاملا بی سابقه بود؛ از جمله استیضاح دولت در مورد عدم اجرای قانون اساسی و تعویق انتخابات مجلسین، حادثه مدرسه فیضیه قم، دستگیری و بازداشت غیرقانونی، توقیف ناشرین اعلامیههای علما و مراجع تقلید، ایجاد محدودیتهایی در برپا کردن مراسم مذهبی و سوگواری و ممانعت از طبع و نشر اعلامیههای روحانیون و مراجع تقلید و جلوگیری از انتشار نظریات و فتاوی آنها در جراید، و در پایان اعلامیههایی از امام خمینی(ره) و دیگر علما در میان مردم پخش شد.
🎙صوت کامل سخنرانی مرحوم فلسفی در شب عاشورای سال ۴۲ در مسجد شیخ عبدالحسین توسط #مرکز_اسناد_حوزه_و_روحانیت_تهران تقدیم میشود:👇
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
-151970045_267645584.mp3
46.85M
🔹نامِ سخنران: مرحوم حاج شیخ محمّدتقی فلسفی رضوان الله تعالی علیه
مکان: طهران، حوزه علمیّه شیخ عبدالحسین.
زمان: شب عاشوراء ۱۳۴۲ش.
🎙توضیحات: موضوع این سخنرانی تاریخی، استیضاحِ دولتِ اسدالله عَلَم است.
(از مجموعه اسناد صوتی مرحوم حاج شیخ هادی محقّق خراسانی)
💠 ارائه شده توسط #مرکز_اسناد_حوزه_و_روحانیت_تهران
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🥀 ۲۷ آذر سالروز شهادت آیتالله دکتر مفتح
📷 حضور ائمه جماعات #شمال_تهران در #مسجد_قبا و به میزبانی شهید مفتح.
نفر اول از چپ: #شهید_مفتح؛
نفر دوم از راست: آیتالله #سید_نورالدین_طاهری_شیرازی
🔹 شهید مفتح در سال ۵۴، امامت #مسجد_قبا -که به قول #شهید_بهشتی «قرار بود یک امام فعال و پرجوش در آنجا باشد»- به عهده او گذاشته شد.
🍃ایشان در سالهای ۵۶ و ۵۷ مبارزاتش را گسترش داد و مسجد قبا را به عنوان سنگر مبارزاتی آماده کرده بود و در ساماندهی و شکلدهی مبارزات مردم نقش تعیین کننده داشت. در ماه رمضان همان سال جلسات باشکوهی در مسجد قبا برگزار گردید.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
▪️ارتحال مرجع بزرگوار حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمدصادق روحانی (قدس سره) را تسلیت عرض می کنیم.
کانال رسمی "مرکز اسناد حوزه و روحانیت"
🆔 @MarkazAsnad_Hawzah
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ روز گذشته در خیابان شهید نامجو (گرگان) گذر میکردم. چشمم به مسجد آیتالله صدر اراکی افتاد. وارد حیاط مسجد شدم. آثار قدمت بر کاشیهای مسجد نمایان بود و البته از سر و وضع مسجد بوی بیمهری نسبت به این بنا استشمام میشد.
تصویری از بانی مسجد آیتالله شیخ محمدتقی صدر اراکی (متوفای ۱۳۶۲ش) در حیاط نصب بود.
📚 صاحب گنجینه دانشمندان در شرح حال وی (ج۲ ص۳۷۹) مینویسد:
«حاج شیخ محمدتقى صدراء اراكى از علماء اعلام و مبلغین گرام و وعاظ به نام معاصر است در تهران. در حدود سال ۱۳۱۹ق در اراك متولد شده و در آنجا مقدمات و ادبیات را آموخته و سطوح را در نزد مرحوم سلطانالعلماء اراكى و آیتالله آقانور و علماء دیگر حوزه علمیه حوزه اراك خوانده و پس از انتقال حوزه علمیه از اراك به قم مهاجرت به قم نموده و چندین سال از محضر مرحوم آیتالله حائرى و آیات دیگر استفاده نموده آنگاه به وطن مراجعت و بالغ بر بیست سال اقامه جماعت و ترویج دین و تبلیغ احكام و خدمات دینى و روحى كرده؛
به واسطه بعضى از جهات و دعوت عدهاى از مردم اراك مقیم تهران و دیگران مهاجرت كلى به تهران نموده و در خیابان گرگان در مسجد آبرومندى به اقامه جماعت و در هیئت محترم بنىفاطمه كه از هیئات باعظمت و مجد تهران و مجالس و مساجد دیگر تهران و شهر رى و حومه تهران و رى به منبر رفته و داد سخن داده انجام وظیفه دینى مىنمایند.
معظمله از وعاظ با فضل و منبرى بسیار آموزنده و مفید دارد و عموم طبقات از منابر وى استفاده كرده و بهرهمند مىشوند. داراى طبع شعر و ذوق سرشاریست و اشعارى در مراثى و مدایح و مواعظ و نصایح دارد...»
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠 ۳۰ آذر ۹۸ آیتالله حاج شیخ عطاء الله انصاری از علمای تهران دار فانی را وداع گفت.
✍ پدر ایشان آیتالله حاج شیخ عباس انصاری همدانی برای تحصیل به اراک رفت و به جمع شاگردان حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی پیوست.
با هجرت حاج شیخ به قم، او نیز به قم آمد و در ادامه تحصیل محضر حاج شیخ، از دروس آیات شیخ ابوالقاسم کبیر و میرزا محمد فیض هم بهره برد.
شیخ عباس انصاری پس از احراز رتبه اجتهاد به امر حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به تهران هجرت کرد و علاوه بر اقامه جماعت در یکی از مساجد، در #مدرسه_عبدالله_خان واقع در بازار تهران (جنب تیمچه حاج الدوله) به تدریس کفایه و رسائل و کتب دیگر در فقه و اصول پرداخت.
آیتالله حاج شیخ محیالدین انواری داماد حاج شیخ عباس بود که با حمایت و راهنمایی وی به تهران هجرت کرد و در #مدرسه_مروی به تحصیل پرداخت.
حاج شیخ عطاءالله انصاری فرزند شیخ عباس، در تهران متولد شد و بعد از تحصیل مقدمات و سطوح در تهران به قم رفت از محضر آیات بروجردی و محقق داماد بهره برد و بعد از درگذشت پدرش به تهران بازگشت.
حاج آقا عطاء که به علم و تقوا و مکارم اخلاق شناخته میشد در مدرسه عبدالله خان تدریس میکرد.
🍁 متأسفانه مدرسه عبدالله خان سالها است تعطیل شده و تنها مسجد آن جهت اقامه نماز فعال است. حجرات مدرسه به سرویس بهداشتی، انبار، خانه خادم، اتاق امام جماعت و... تبدیل شده است.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 تعدادی از طلاب در حرم امیرالمومنین علیه السلام
🔺دوران قاجار
🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
📷 تعدادی از طلاب در حرم امیرالمومنین علیه السلام 🔺دوران قاجار 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍در زمان زعامت حاج ملاعلی کنی یک شیخ و یک سید در تهران خود را قریب الاجتهاد میدانستند تا آنکه تصمیم به ادامه تحصیل در حوزه نجف گرفتند.
سید زودتر به نجف رفت و چندی بعد شیخ عازم نجف شد و بانوی مخدرهای از اهل تهران هم جهت زیارت عتبات با او همراه شد. (چیزی شبیه کاروان زیارتی).
روزی شیخ در حرم امیرالمومنین (ع) عالم ژولیدهای را دید. با آنکه خود بوسیدن دست علما را جایز نمیدانست، ناخودآگاه رفت و دست آن عالم را بوسید و بعد به شدت از کار خود پشیمان شد.
روز بعد که جهت بحث با طلاب در باب عدم جواز دستبوسی علما به حرم رفته بود، باز آن عالم ژولیده را دید و ناگهان به سوی او رفت و دست وی را بوسید. باز خود را توبیخ کرد و گفت: بر فرض هم که دستبوسی علما جایز باشد، او باید دست مرا ببوسد نه من!
در پی آن عالم به بالاسر حرم رفت و آنجا سید رفیق تهرانی خود را دید که او نیز به آن عالم بسیار احترام کرد. با سید معانقه کرد و گفت: پیش از هرچیز بگو که این شخص کیست؟
سید گفت: فقط میگویم که پدر و مادرم فدای او باد!
شیخ از این سخن ناراحت شد که مگر این شخص امام است که درباره اش چنین میگویی؟ و بعد درخواست کرد که ملاقاتی با این عالم ژولیده کند.
روز بعد با هم نزد عالم رفتند. شیخ نزدیک وی نشست. عالم فرزانه مشغول سخن بود که رو کرد به شیخ و گفت: «به زن بیگانه تحکم میکنند و مجوز شرعی هم ندارند» و بعد با صراحت گفت: به تو میگویم!
شیخ تکانی خورد و به یاد آورد که دیروز به آن زنی که از تهران با او آمده بود و کمی دیر از بازار برگشته بود با تحکم سخن گفته بود.
روز بعد تصمیم گرفت باری دیگر به دیدن آن عالم برود. سورهای را از خاطر گذراند و با خود نیت کرد که اگر آن عالم از سوره خبر داد، شخص مهمی است وگرنه نه. باز در جلسه، استاد خطاب به شیخ از باطن او خبر داد و گفت: «سورهای را در نظر میگیرند و میگویند که اگر خبر داد که مردی است، و الا فلا.»
موقع خروج، شیخ به آن عالم عرض کرد: از من دستگیری کن! فرمود: «من اگر بگویم پیغمبرم، یا امامم، یا قطب یا مرشدم، دروغ میگویم. من بندهای از بندگان خدایم. اگر مایلی با ما راه بروی بیا و اگر هم نمیخواهی برو.»
شیخ در خدمت آن عالم بماند و در سلوک به مراتبی رسید که برخی مخلوقات مطیع او میشدند. بعد از چند سال، از محضر استاد اجازه خواست که به تهران بازگردد. استاد مخالفت کرد. تا سه سال او اجازه میگرفت و استاد مخالفت میکرد. سرانجام استاد به او گفت: اگر بروی، به مرز که برسی این قدرت از تو گرفته خواهد شد و مرا نیز نخواهی دید.
شیخ به تهران بازگشت و آن قدرت معنوی را از دست داد.
📚تاریخ حکما و عرفا ص۲۱۷ (بازنویسی شده)
............پینوشت:..................
🔹این حکایت دربردارنده نکاتی در باب وضعیت علمی حوزه تهران، تعامل حوزههای تهران و نجف، تأثیر مدارس عرفانی نجف در حوزه تهران، وضعیت معنوی حوزه نجف، و شیوه تربیتی آخوند ملاحسینقلی همدانی است. در این باره در آینده نزدیک نکاتی از باب جریانشناسی تقدیم خواهد شد.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran