eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
61 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
💠سرای حاج ملا علی کنی ✍این سرا که به نام بانی آن، نامیده می‌شود، در کوچک بازار تهران واقع است. براساس اظهارات معمّرین، در گذشته، در بخشی از این سرا، مدرسه کوچکی وجود داشت که حاج ملا علی در آن به تدریس می‌پرداخت و بعدها آن را وقف کرد. نام این مکان در نقشه سال ۱۲۷۵ق کاروانسرای حاج ملا علی و در نقشه سال ۱۳۰۹ق سرای علاءالدوله ذکر شده است. اکنون تیمچه علاءالدوله به بخش سرپوشیده سرا اطلاق و این مکان به نام سرای ملا علی کنی نامیده میشود. حاج ملاعلی کنی که اعلم علمای تهران در زمان ناصرالدین شاه قاجار بود، به فعالیت اقتصادی و تقویت بازار توجه ویژه‌ای داشت و بنای این کاروانسرا هم نمونه‌ای از آن است. از دیرباز یکی از کارکردهای فرهنگی سراها این بود که در ایام عزاداری اهل بیت(ع) به همت بازاریان، مجلس روضه‌ای در آن برپا می‌شد و برخی از وعاظ مشهور در آن منبر می‌رفتند. از جمله در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، مجالس عزاداری دهه آخر ماه صفر در سرای حاج ملا علی کنی، با سخنرانی حاج شیخ احمد کافی، با شکوهی خاص برگزار میشد و از گزارش ساواک مربوط به ۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ به دست می‌آید که جمعیتی بالغ بر ۷۰۰ نفر در این مجلس حضور داشته‌اند. از سایر گزارشهای ساواک نیز به دست می‌آید که مرحوم کافی در سالهای متوالی، دهه آخر ماه صفر در این سرا سخنرانی می‌کرده و محتوای منبرهایش انتقادی بوده است. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
💠سرای حاج ملا علی کنی ✍این سرا که به نام بانی آن، #حاج_ملاعلی_کنی نامیده می‌شود، در #چهارسوق کوچک
💡 غفلت از بازار... ✍ پیش از انقلاب، متدینین به تبعیت از نظر مراجع تقلید، از ورود به مشاغل دولتی پرهیز می‌کردند، زیرا کارمندی برای حکومت پهلوی را معونت ظالمین می‌دانستند. فرقی هم نمی‌کرد اهل مبارزه باشند یا نه. این اعتقاد باعث می‌شد متدینین و به ویژه‌ نیروهای انقلابی به مشاغل آزاد و فعالیت در بازار رو آورند. علما و روحانیون هم با همین باور از مشاغل دولتی پرهیز داشتند و اگر برخی از آنها در نهادهای آموزشی یا قضایی مشغول کار می‌شدند از چشم سایرین افتاده و عملا از جامعه روحانیت طرد می‌شدند. این امر نیز باعث تمرکز فعالیت روحانیون در مدارس علمیه، مساجد و تکایا می‌شد که ارتباط تنگاتنگی با بازار داشت.‌ اینها همه بازاری پدید آورده بود که نقشی مهم در مسیر نهضت امام خمینی ایفا کرد. هیئت‌های مؤتلفه اسلامی یکی از نهادهای مذهبی سیاسی برآمده از پیوند بازار و علما بود. جریان‌های دینی بی‌تفاوت نسبت به نهضت نیز باز متاثر از پیوند میان بخشی از بدنه بازار و طیفی از علمای سنتی بود و در نتیجه به هویت دینی بازار قوام می‌بخشید. پس از پیروزی انقلاب اما غفلتی عارض شد. محدودیت‌های گزینش و استخدام در مشاغل دولتی، عمدتا باورمندان به نظام و افرادی که تا حدودی پایبند به ارزش‌ها هستند را (با شدت و ضعفشان) وارد مشاغل اداری کرد، هرچند کلیت ندارد و البته در نهادهای نظامی از حساسیت بیشتری برخوردار است. کار کارمندی با خصوصیاتی که دارد خیلی از متدینین و حتی طلاب را به خود جلب کرد. به‌گونه‌ای که این طیف، مشاغل دولتی را بر اشتغال در بازار ترجیح دادند. سایرین هم که دستشان به کارمندی نمی‌رسید، ناگزیر به بازار و فعالیت اقتصادی در بخش‌های خصوصی روی آوردند. عده زیادی از روحانیون هم همین مسیر را پیمودند و طی چند دهه، پیوند میان حوزه و بازار دچار گسست شد. این یادداشت نه به معنای نفی تدین از بازار و بخش خصوصی است و نه به معنای نفی ارتباط روحانیت با بازاریان؛ و البته کلیت هم ندارد؛ بلکه درنگی است بر چالشی که امروز در پیوند میان حوزه و بازار و سستی دیانت و انقلابی‌گری در این مرکز مهم اقتصادی به چشم می‌خورد. این امر یکی از خطاهای راهبردی بود که لازم است حاکمیت، حوزه و متدینین نسبت به آن سیاست‌گذاری و اقدام نوینی داشته باشند. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
📚 منتشر شد. 🔹موضوع: شرح حال و سیره تربیتی و تبلیغی آیت‌الله حاج ناشر: واژه‌پرداز اندیشه 🔸برشی از مقدمه کتاب: «اما در روزگار ما که ۶۰، ۷۰ سال از آن روز‌ها می‌گذرد، شهر تهران از هر سو وسعت یافته؛ جمعیتش ده‌ها برابر شده؛ و همه شهر به مثابه یک محله بزرگ درآمده که این سو و آن سویش چندان هویت مستقلی ندارد. آنکه داراتر است بالاتر می‌نشیند و آنکس که ندارتر پایین‌تر. چه بسیارها که پایین شهر متولد شده‌اند و بالای شهر زندگی می‌کنند و بالعکس. اصلا هرجا خانه‌ مناسبی برای خرید یا اجاره پیدا کنند همانجا ساکن می‌شوند و دیگر فرقی ندارد هویت آن محله چیست و آیا اهل آن محله هستند یا نه. بازارها محله‌های کهن آن را بلعیده‌اند و اساساً دیگر محله به آن معنای پیشینش دیگر از بین رفته و هر محله، اندکی ساکنان همیشگی و بسیاری ساکنان خانه‌به‌دوش دارد که نقش چندانی در هویت‌بخشی به محله ندارند و محله‌ها تنها مزیتی برای افزایش یا کاهش هزینه زندگی به‌شمار می‌آیند. در چنین ساختار شهری، دیگر این اهل محل نیستند که برای محله‌شان تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری می‌کنند، که نهادها جای آدم‌ها را گرفته‌اند و محله‌ها به منطقه‌ها و ناحیه‌هایی تبدیل شده‌اند که کارمندانی نه لزوماً اهل آن منطقه، برایش تصمیم می‌گیرند. ... دیگر این جماعت نیستند که امام جماعتشان را برمی‌گزینند و اینجا نیز نهادها جای مردم را گرفته و یا در کنارشان نشسته‌اند. از این‌رو چه بسیار امامان جماعتی که «امام محله» نیستند و بلکه حتی امام «جماعت» نیز نیستند...» 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
♦️ 💠پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار می‌کند: یک تهران‌گردی پر محتوا با موضوع مدارس علمیه کهن تهران، از منظر هنر، تاریخ و معماری این گردش علمی از آغاز و به ختم می‌شود اما در مسیر با گذر از کوچه‌های قدیمی محله عودلاجان، با تاریخ مدارس ، ، ، ، و آشنا می‌شویم و نکاتی هم درباره تاریخ این گذرگاه‌ها و حوادث تاریخی آن، می‌شنویم. شرکت برای برادران و خواهران آزاد است و به طلاب جوان توصیه می‌شود جهت آشنایی با هویت تاریخی در این سفر تاریخی با ما همراه شوند. 🎙️ راهبر 🔸حجت‌الاسلام حمید سبحانی صدر 🔸دکتر هادی بابایی فلاح 🔸مهندس سیدفاضل سجادی 🗓️ پنج‌شنبه‌ ۱۱ بهمن ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۱ 🔶 برگزاری رویداد: حضوری (ظرفیت ۱۵ نفر) 📲 برای ثبت‌نام از طریق پیام‌رسان‌های: بله، ایتا، تلگرام و واتساپ به شمارۀ زیر پیام بدهید. ۰۹۹۱۴۵۴۰۲۴۲ @bashgah_rcica 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
🌷 یکی از مفصل‌ترین جشن‌های در دوران معاصر، جشنی بود که در مهر ۱۳۴۷ با هدایت آیت‌الله مرتضی مطهری در در چند روز پیاپی، صبح و بعد از ظهر برگزار شد. سخنرانان این جشن عبارت بودند از: 🔹ناصر مکارم شیرازی با موضوع: کارنامه چهارده قرن و تجلیل از مقام حضرت امام موسی کاظم (ع) 🔸شیخ محمدتقی فلسفی: تجلی شخصیت پیغمبر در تبلیغ رسالت 🔹مرتضی مطهری: اسلام و نیازهای جهان امروز 🔸اکبر هاشمی‌رفسنجانی: جهان در عصر بعثت 🔹دکتر جواد مناقبی: برنامه عمیق اصلاحی پیغمبر اسلام 🔸محمدتقی شریعتی: وحی محمدی 🔹دکتر علی شریعتی: سیمای محمد(ص) 🔸صدر بلاغی: بر فراز کوه حرا 🔹علی غفوری: مزایای حقوق اسلامی 🔸حسن صدر: پیامبری که جهانی نو ساخت 🔹دکتر محیط طباطبایی: تأثیر اسلام در ادبیات فارسی 🔸دکتر ناظرزاده کرمانی: خدمات شعر فارسی به اسلام صبح روز عید مبعث هم جلسه‌ای ویژه بانوان در حسینیه ارشاد برگزار شد و سخنرانی‌هایی با این موضوعات صورت گرفت: چهره محمد(ص) سیمای خدیجه(س) اخلاق محمد(ص) 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
🔹سه برادر در خط مقدم راهپیمایی روحانیت تهران/ سال ۵۷ ✍شیخ محمدتقی فلسفی گرچه در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب به دلیل ممنوعیت منبر، فرصت منبر را از دست داده بود، اما خانه‌اش در همه این سال‌ها پذیرای وعاظ جوانی بود که تعداد زیادی از آنها پنجشنبه‌ها از قم به خانه‌اش می‌آمدند تا از او که شیخ‌الواعظین ایران بود روش سخنوری بیاموزند. به علاوه که خانه او از مراکزی بود که می‌شد خبرهای داغ مبارزه را شنید. تصویر بالا یکی از راهپیمایی‌های سال ۱۳۵۷ را نشان می‌دهد که جمعی از علما و وعاظ تهران پیشران آن هستند. 📷از راست: حجت‌الاسلام سید ابوالقاسم شجاعی، شیخ عباسعلی اسلامی، میرزا ابوالقاسم تنکابنی، شیخ محمدتقی فلسفی و میرزا علی فلسفی دیده می‌شوند. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
🔹چند پرده از خاطرات مرحوم آیت‌الله 👇👇
۱. آشنایی با آیت‌الله کاشانی 🔹آیت‌الله مستجابی: «در آن ایام [که در بودم]، مقابل مدرسۀ مروی یک مغازۀ خیاطی بود که فردی به نام آقای مهدی در آن مشغول کار بود. با آقای مهدی آشنایی پیدا کرده بودم. روزی ایشان به من گفت: شما نمی‌خواهید آیت‌الله کاشانی را ببینید؟ گفتم: اتفاقاً خیلی مشتاق دیدار ایشانم. گفت: پس آماده باش به دیدارش برویم... به‌اتفاق به محلۀ پامنار، منزل حضرت آیت‌الله کاشانی، طاب‌ثراه، رفتیم. به منزل ایشان که رسیدیم، مشغول تدریس خارج مکاسب بودند. بیان شیوای آیت‌الله کاشانی اشتیاقم را برای بهره‌مندی از محضرشان دوچندان کرد. سراپا گوش شدم و از محضر درسشان استفاده کردم و بعد به معرفی خود پرداختم. ایشان بسیار با گرمی از من استقبال کردند و این اولین ملاقاتم با معظمٌ‌له بود. ارتباط من با آیت‌الله کاشانی با رفت‌وآمدهای پی‌درپی موجب شد در ردیف افراد سیاسی قرار بگیرم. بزرگان لشکری و کشوری به خدمتشان می‌آمدند و در همین ملاقات‌ها بود که بنده نیز با آنان آشنایی پیدا می‌کردم و از مباحث اخلاقی و دروس حوزوی ایشان هم بهرۀ وافی می‌بردم.» 📚 خاطرات آیت‌الله مستجابی، ج 1، ص 74 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
۲. ارتباط با آیت‌الله مستجابی: «زمانی که در مدرسۀ آخوند [در نجف] ساکن بودم، از جمله طلبه‌ها مرحوم شهید آقا سید مجتبی نواب صفوی در آن مدرسه مشغول تحصیل علوم حوزوی بود. چند روزی نگذشته بود که آشنایی من با ایشان رقم خورد و خیلی زود با هم مأنوس شدیم. روزها و شب‌ها، با هم ساعات فراغت و تحصیل را می‌گذراندیم و خاطرات متعددی از ایشان دارم. ایشان جوان بااحساسی بود که اندیشه‌های بلندی در سر داشت. او همیشه در جستجوی کاری بود که خاطره‌ای را رقم بزند...؛ این سیر رفاقت ما با شهید سید مجتبی نواب صفوی ادامه داشت تا اینکه روزی بنا شد همراه حجت‌الاسلام والمسلمین آقا سید هاشم تهرانی، رحمة‌الله‌علیه، برای مبارزه با انحرافات سید احمد راهی ایران شویم. آن روز به نواب گفتم: آقا سید مجتبی! من در این مسیر تاپای‌خون همراه شما هستم؛ اما اگر خونی اتفاق بیفتد، من نیستم. تا آخر هم در این موضوع پافشاری داشتم... ما، سه‌نفری، اصلاً به ایران آمدیم که سراغ احمد ‌کسروی برویم و شروع به نصیحت او کنیم.» 📚خاطرات آیت‌الله مستجابی، 1399ش، چ 1، ج 1، صص 91ـ 94 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
۳. روایت یک تصویر از مدرسه مروی 📷 از سمت راست: سید محسن امیرحسینی، مترجم مدنی، شیخ عباس مهاجرانی، دکتر جواد مقصودی، دکتر کمال موسوی، و سایر آقایان طلاب در مدرسۀ مروی، موقع جشن. آیت‌الله مستجابی: «این تصویر مربوط می‌شود به روزی که دولت وقت، جشنی در مدرسۀ مروی تهران برپا کرد و پیش از شروع مراسم، بالای سر درب مدرسه، عکس شاه را نصب کرده بودند که عکس شاه را برداشته و عکس آیت‌الله کاشانی را به جای آن گذاردند. هنگامی که جلسه کاملاً آمادۀ سخنرانی شد، روی عکس‌ها را برداشتند. عکس آقای کاشانی در میان چراغها مشاهده می‌شد که درگیری رخ داد و چند نفر از مجاهدان دستگیر شدند. آن روز آیت‌الله کاشانی در بیروت تبعید بود.» 📚خاطرات آیت‌الله مستجابی، ج 1، ص 100 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
۴. تظاهرات علیه هژیر، و سید مرتضی مستجابی که قرآن به دست پیشاپیش مردم حرکت می‌کند👇 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
۴. تظاهرات علیه هژیر، و سید مرتضی مستجابی که قرآن به دست پیشاپیش مردم حرکت می‌کند👇 🕌https://eitaa.co
۴. شرکت فعال در تظاهرات علیه هژیر: 🔹آیت‌الله مستجابی: «هژیر با توجه به سابقه‌ای که داشت، با مخالفت شدید آیت‌الله کاشانی و فدائیان اسلام روبرو شد. تظاهرات گسترده‌ای در تهران به‌پا شد که من، خود، محور حرکت آن بودم. به‌دستور آیت‌الله کاشانی اجتماعی عظیم به‌راه افتاد. در ابتدای صف، حقیر بودم که در دستم قرآن کریم بود که آن را در دستمالی تمیز پیچیده، در صف اول جمعیت، به‌طرف مجلس حرکت کردیم. پشت سر ما علما و طلاب بودند که از قم و دیگر بلاد برای شرکت در این کار بزرگ آمده بودند و تعدادشان زیاد بود. بعد از علما، جمعیت فدائیان اسلام حرکت می‌کرد و پس از آنها، مجمع مسلمانان مجاهد که آیت‌الله کاشانی آنها را هدایت می‌کردند و پس از این قشر تحصیل‌کرده، مردم کوچه و بازار بودند. می‌گفتند که اول جمعیت درب ، جنب مجلس شورای ملی، و آخر جمعیت نزدیکی مسجد شاه (امام فعلی) بوده است. مقابل مدرسۀ سپهسالار که رسیدیم، کامیونهای نظامی از دور پیدا شد. مرحوم سید حسین امامی و مرحوم خاقانی مرا سر دوش خود گرفتند و حرکت خود را دنبال کردیم به‌سوی مجلس شورا. شعار ما این بود که: «دولت خائن هژیر لیاقت اداره‌کردن مملکت را ندارد.» سه صف نظامی جلوی ما را گرفت. میان آنها سرتیپ دفتری بود... سرتیپ دفتری با چوب‌دستی‌اش به پای من زد. من هم با پاهایم به سینۀ او زدم و به زمین افتاد. سرتیپ دفتری دستور زدن داد. اول با ته تفنگ، سپس با سر نیزه و بعداً با فشنگ. البته قصدشان این بود که مردم را بترسانند و رعب‌ووحشت ایجاد کنند. آقای خاقانی که من روی شانه‌اش قرار گرفته بودم، پیاپی سرنیزه به ران پایش خورد و خون از آن فواره زد. بوکسور ایران بود؛ قدبلند و رشید. تمام خونهای پاهایش را می‌گرفت و به سر و صورت و بدنش می‌ریخت؛ یکپارچه خون شده و از حرکت نایستاد. ما به درب مجلس رسیدیم، بعضی‌ها زخمی شدند. پس از سخنرانی که آرامش در پی نداشت، به خانۀ آیت‌الله کاشانی برگشتیم. آقا خیلی ناراحت بودند. خواسته بودند به خیابان بیایند که مردم پامنار نگذاشته بودند. در هر حال، مرا که دیدند، فرمودند: به من خبر داده‌اند که شما شهید شده‌ای! حقیر گفتم: فعلاً خدمت شما هستم. زخمیها را به سالن خانۀ آقا آوردند و پزشکان شروع به معالجه و مداوا کردند. به اکثر رسانه‌ها، از داخلی و خارجی، تلفن شد که برای مصاحبه با آیت‌الله کاشانی حضور به‌هم رسانند. همگی آمدند و به هر زبانی با آنان مصاحبه شد و جریان روز را برای آنها تعریف کردند. تا اینکه سپهبد رزم‌آرا و سرتیپ دفتری، رئیس کل شهربانی، به خانۀ آقا آمدند و تقاضا کردند زخمیها را به درمانگاه ببرند، ولی آقا اجازه نداد و خطاب به آنان فرمودند: پدرسوخته‌ها! با پول ملت گلوله می‌خرید و به خود ملت شلیک می‌کنید؟! به هژیر بگویید نعشت را در می‌اندازم! در حالی که آیت‌الله کاشانی بی‌نهایت ناراحت و خشمگین بودند، آنها مرخص شدند. آن روز و شب در خانۀ آقا مردم خیلی در رفت‌وآمد بودند و مواظب بودند که خطری آقا را تهدید نکند. در همین روزها بود که نواب صفوی با تلاش پیگیر خود، مبارزات سیاسی و اجتماعی را به دستور آیت‌الله کاشانی دنبال کرد. با سقوط هژیر در آبان ماه ۱۳۲۷، محمد ساعدی مراغه‌ای جای او را گرفت که کابینۀ او هم ۶ ماه بیشتر دوام نیاورد.» 📚خاطرات آیت‌الله مستجابی، ج 1، صص 105 ـ 102. 🕌https://eitaa.com/tarikh_hawzah_tehran