eitaa logo
🔖 تاریخِ شَفاهیِ قُم🔖
5.2هزار دنبال‌کننده
512 عکس
100 ویدیو
1 فایل
🔖 تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قم را اینجا بخوانید. . 🔗در تلگرام: t.me/tarikhqom1 . 📩 ارتباط با مدیر کانال: @adminn1402
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙روایت آیت‌الله از دستگیری معاون ساواک قم بخش اول 🔸️يكى از اتاق‌های منزل ما كه حضرت بعداً در آن ساكن شدند، به طور كامل در اختيار بود و از دست ما و خانواده، جدا شده بود. 🔹️يک روز كه در منزل نشسته بودم و افراد، مى‌آمدند و مى‌رفتند، ناگهان شخصى وارد شد و گفت: «يكى از افراد كه انقلابيون را شكنجه و به قتل مى‌رسانده، توسط بچه‌ها شناسايى و شده است و هم اينک نزديكى پل در اختيار بچه‌هاى انقلابى است و اگر شما سريعاً در اين خصوص تصميم نگيريد، بعيد نيست بچه‌ها بدون توجه به جنبه‌هاى قضيه او را سر به نيست كنند.» 🔸️گفتم: «او را به فلان محل ببرند و نزد فرد بخصوصى كه مورد نظرم بود، بسپارند تا در اين فاصله بگيرم كه چه بايد كرد.» ساعتى بعد اطلاع دادند كه او را به محل مورد نظر برده‌اند و منتظر دستورند. 🔹️من عرض كردم: «با توجه به اينكه فرد مزبور از شناخته شده است، از نظر من كشتن او اشكالى ندارد؛ منتهاى مراتب بنده جرأت نمى‌كنم فتواى را صادر كنم. اجازه بدهيد با علما مشورت كنم.» 🔸️بعد سريعاً خودم را به جلسه جامعه مدرسين كه در همان روز در منزل آيت‌الله واقع در خيابان تشكيل شده بود، رساندم و صحبت‌هاى عادى جلسه را قطع كردم و اجازه خواستم كه يک سؤال فورى را مطرح كنم. 🔹️بعد گفتم: «سروان در طول دادگاه از خود دفاع كرد و مدعى شد كه هيچ وقت كسى را مورد ضرب و جرح قرار نداده و به نرسانده است.» ادامه دارد... 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🔖 تاریخِ شَفاهیِ قُم🔖
🎙روایت آیت‌الله #محمد_خامنه‌ای از دستگیری معاون ساواک قم بخش اول 🔸️يكى از اتاق‌های منزل ما كه حضرت
🎙روایت آیت‌الله از دستگیری معاون ساواک قم بخش دوم 🔹️از سوى ديگر شاهدان عينى و شاكيان حرفهاى خودشان را زدند و دادگاه به مرحله مشاوره رسيد. يكى از دوستان ما كه در حال حاضر در قم مشغول انجام وظيفه است و در دادگاه سروان محمدى مشاور عالى بود، در طى جلسه مشاوره به بنده سفارش كرد كه از صدور حكم اعدام براى سروان محمدى كنم. 🔸️چرا كه چند دارد و زندگى‌اش با مشكلاتى توأم است و در مقاطع مختلف هم به مستمندان كمک كرده است. بعد از من خواست كه يک درجه به او بدهم. بنده هم پس از بررسى دقيق پرونده، مجوزى براى اعدام او نيافتم. 🔹️يک هفته بعد از پيروزى انقلاب كه يكى از ساختمانهاى متعلق به حضرت معصومه را به عنوان ستاد انقلاب در نظر گرفته بوديم، نزد من آمد و درخواست كرد كه برايش نامه‌اى كه در ارتباط با جاى بخصوصى بود، بنويسم. 🔸️اين ماجرا مربوط به وقتى بود كه جريان او تمام شده و از اعدام تبرئه شده بود. من گفتم: «آقا ! سريعاً اينجا را ترک كن و به دنبال كار و زندگيت برو! اينجا براى چه آمدى؟ اگر بچه‌ها تو را بگيرند، نيست كه اعدام انقلابيت كنند!» 🔹️با عجز و التماس گفت: «شما همه كاره هستى. بدون شما هيچ كس كارى نمى‌كند.» از جهاتى راست مى‌گفت؛ چون در آن مقطع ما در شهر همزمان وظيفه شهربانى و و حاكم شرع و ... را انجام مى‌داديم. 🔸️خلاصه سريع او را از آن محوطه دور كرديم. چند وقت پيش به من اطلاع دادند كه او مشغول يا شاگردى است و ظاهراً در همان حال گفته بود اگر به چنگ آقاى افتاده بودم، تا الآن هفت كفن پوسانده بودم. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom