❁﷽❁
💠 یکی از اصول مهم همسرداری این است که رفتار و گفتار ما باعث تحقیر همسرمان نشود چرا که عامل مهمی در سرد شدن رابطه زن و شوهر است.
💠 از مصادیق تحقیر همسر، شوخیهای نامناسب مخصوصاً در جمع، تمسخر او با تغییر صدا و اشاره و یا بیاحترامی کردن به اوست.
💠 این کارها یقیناً ضربات سنگینی به رابطه شما میزند و در واقع دارید به دست خودتان به همسرتان اجازه میدهید که برای تقابل با شما چنین کاری را انجام دهد.
💠 حتماً برای اصلاح این رفتار آسیبزننده، از همسرتان عذرخواهی کرده و این رفتار را ترک کنید. اگر او حس کند که شما متوجه ضربه خوردن روح او شدهاید و درصدد اصلاح آن هستید، دلخوری او تبدیل به کینه و سردی مزمن نخواهد شد.
#همسرانه
#خطای_بزرگ_تحقیر
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_هنری_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
" آزادی"
در جنگلی سرسبز و زیبا، حیوانات زیادی با هم زندگی می کردند.
یک روز تمام حیوانات جنگل کنار رودخانه جمع شدند. آنها هر ماه در روز مشخصی چنین کاری می کردند تا از نعمتهای خداوند مهربان سپاسگزاری کنند .
هرکس نعمتی از نعمت های خدا را نام می برد و بلند می گفت: خدایا شکرت
خرگوش بازیگوش گفت: خدایا شکرت که به من دندونای تیزی دادی تا بتونم باهاشون غذا بخورم.
کبوتر تاج دار گفت: خدایا شکرت که به من بال و پر دادی تا بتونم آزادانه پرواز کنم و شهرها و جنگل های زیادی رو ببینم.
زرافه سرش را تکان داد و گفت: خدایا شکرت که به من گردن بلندی دادی تا برگ درختان رو به راحتی بچینم و بخورم
موش کور عصایش را برداشت از روی تخته سنگی که رویش نشسته بود بلند شد کمی به سمت لانه اش رفت و گفت :خدایا شکرت که من میتونم زمین رو به سرعت بکنم و در داخل اون خونه بسازم
مار با بدنش حلقه ی بزرگی درست کرد. زبانش را بیرون آورد و گفت :خدایا شکرت که من نیش دارم و میتونم از خودم محافظت کنم.
نوبت به لاک پشت رسید ولی او چیزی نگفت.
همه حیوانات گفتند :چرا ساکتی؟
لاک پشت کوچولو گفت :چی بگم ؟بگم خدایا شکرت که یه لاک بزرگ گذاشتی روی کمرم؟
همه با تعجب به او نگاه کردند .
غاز سفید گفت: چرا این حرفو میزنی؟ از چیزی ناراحتی؟
لاک پشت کوچولو خودش را از لاکش بیرون کشید و با عصبانیت گفت: من دیگه لاک نمیخوام. دوست دارم مثل خرگوش و کبوتر آزاد باشم؛ بدون این لاک سفت و سنگین در جنگل زندگی کنم
طولی نکشید که کامل از لاکش جدا شد .
بعد با پایش محکم به لاکش زد و با غرور به سمت کوهستان به راه افتاد .
او در حالی که میرفت ، با خودش میگفت:
لاک پشت پیر و همه ی لاکی ها اشتباه کردن که یه عمر یه لاک بی مصرف رو با خودشون این طرف و اون طرف کشیدن. حالا بیان منو ببین که چقدر آزادم . بدون هیچ بار زیادی که روی شونه هام باشه.
خرگوش ، کبوتر و موش کور به دنبال او حرکت کردند تا شاید بتوانند او را برگردانند ولی لاک پشت کوچولو به حرف و نصیحت های هیچکدامشان گوش نمی داد.
میانه ی راه کوهستان که رسیدند ناگهان سایه ی سیاه ابری روی سرشان افتاد و خیلی زود هوا بارانی شد.
باران شدید و شدیدتر شد و آسمان رعد و برق های وحشتناکی زد .
کبوتر تاجدار تا کمی خیس شد پرواز کرد و زیر یکی از تخته سنگ های کوه، پناه گرفت.
موش کور داخل سوراخ زمین پرید و به سمت خانه اش رفت.
خرگوش تند و تیز دوید و خودش را میان شکاف یکی از درختان جاده پنهان کرد.
فقط لاک پشت مانده بود .نمی توانست تند بدود و جایی پنهان شود.حتی با دستهایش نمی توانست زمین را بکند.
برای همین فقط نشست ،سرش را روی زانوهایش گذاشت و شروع به فریاد زدن کرد:کمک...کمک...
زمان زیادی طول نکشید که چیزی از آسمان به زمین افتاد.
لاک پشت کوچولو دید لاکش است که غاز سفید برایش آورده است.
غاز سفید گفت: زود برو داخل لاکت و جون خودتو نجات بده.
لاک پشت سریع به داخل لاکش رفت و وقتی کاملاً احساس امنیت کرد به سمت غاز نگاه کرد تا ببیند چه بلایی سرش آمد. ولی دید او هم رفته است و زیر بوته ی بزرگی از گل پنهان شده است.
لاک پشت کوچولو در حالی که گریه می کرد گفت: خدایا شکرت که برای من لاکی گذاشتی که با کمترین زحمت بتونم جونمو نجات بدم. آزادی و خوشبختی من در بودن در این لاکه نه فرار از اون ...
چند ساعت بعد آسمان صاف و آفتابی شد و تمام حیوانات جنگل دوباره دور هم جمع شدند تا روز شکرگزاری خدا را کامل کنند.
✍️به قلم:سرکار خانم آمنه خلیلی
#داستانک
#آزادی
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_هنری_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
•┈┈••••✾•﷽•✾•••┈┈•
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.
آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.
وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها را به داخل خانه کوچکش برد.
منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟
زن جواب داد: نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می برد.
#تلنگر
#امر_خدا
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_هنری_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
✨﷽✨
#نکته_ناب
#حکمت
#عکس_نوشت
#گروه_تبلیغی_تارینو
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/tarino
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@tarino
❁﷽❁
🔺️به سه چیز هرگز نمیرسید :
بستن دهان مردم
جبران همهی شکست ها
رسیدن به همه آرزوها
🔺️سه چیز حتما به تو میرسد :
مرگ، نتیجه عملت، رزق و روزی
🔺️اگر میخواهی در زندگی به همه چیز برسی
توکل به خدا را سر لوحهی همه ی
امور زندگیت قرار بده...
#تلنگر
#توکل
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_هنری_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
•┈┈••••✾•﷽•✾•••┈┈•
💠 خانمها مواظب باشند هیچ وقت یک خانم باسیاست جلوی بچه به پدر خانه بياحترامی نمیکند.
💠 کمترین ضرر بیاحترامی به پدر اين است که فرزند به خودش اجازه ميدهد گاهی به پدرش بیاحترامی کند.
💠 ضرر اصلی آن این است که همسر شما آن احساس اقتدار و قدرتی را که به عنوان پدر خانواده در داخل منزل بايد داشته باشد از دست ميدهد.
💠 هميشه مخصوصاً در حضور بچهها اقتدار شوهرتان را تثبیت کنید مثلاً به همسرتان بگویید: "شما بهترین بابای دنیایی"
#همسرانه
#خانم_با_سیاست
#متن_نوشت
#گروه_تبلیغی_هنری_تارینو
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
https://eitaa.com/tarino
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈