eitaa logo
°•✨| ترک گناه |✨•°
2.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
119 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز ۵۴۸(تلنگر آمیز) داستان طی الارض آیت الله بهلول 🎙استاد عالی ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
امام علی ( ع) فرموند: اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند: ۱- باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد. ۲- رابطه ات را با خدا اصلاح کن، خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود. ۳- آخرتت را اصلاح کن خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند. 📚 خصال شیخ صدوق 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•✨| ترک گناه |✨•°
📖کتاب رمان یادت باشد... #پارت_صد‌وچهل‌‌وششم🔗 بعد از شب نشینی حاضر شدیم که برویم هیئت هفتگی خیمة الع
📖کتاب رمان یادت باشد... 🔗 برای سفر هایی  که تنهایی می رفتیم نه حمید مشکل داشت نه من چون از رفقای همدیگر و جمع هایی که بودیم اطمینان کامل داشتیم. تمام لحظاتی که در این سفر به حرم می رفتم یاد  سفر  ماه عسلمان افتادم. روزهایی که اشکها و لبخندهایش برای همیشه در ذهنم ماندگار شد و شیرینی زیارت همراه حمید که هیچ وقت تکرار نشد. بعد از زیارت اول، از صحن جامع رضوی با حمید تماس گرفتم. حسابی دلتنگش شده بودم. صحبتمان حسابی گل انداخته بود. موقع خداحافظی گفتم حمید، جمعه است. نماز جمعه فراموشت نشه. توی خونه نَمون،  این جوری هم ثواب کردی، هم وقت زودتر می گذره. از تنهایی  اذیت نمی شی.خندید و گفت خبر نداری پس! با اجازت ما الان  با رفقا کنار دریاییم. کلی شنا کردیم. به سر و کله هم زدیم. نماز و خوندیم. حالا هم داریم می ریم برای ناهار تا من را سوار قطار کرده بود با رفقایش رفته بودند سمت شمال! از این مسافرت های یک روزه و پیش بینی نشده زیاد می رفت. تا ساعت هشت شب دریا بودند. دلم شور می زد. هر بار تماس می گرفت، می گفتمحمید دریا خطر داره. مسیر هم که شلوغه. زودتر برگردید.روز آخر سفر، بعد از زیارت وداع، با دوستانم برای خرید سوغاتی به بازار رفتم. دوست داشتم برای حمید یک هدیه خوب بگیرم. بعد از کلی جستجو پیراهن چهارخانه آبی رنگی داخل ویترین مغازه چشمم را گرفت. همان را خریدم. مشهد که برگشتم به استقبالم آمده بود. از نوع رفتار و صحبتش به خوبی احساس می کردم که این چند روز خیلی دل تنگ شده است. حال  من هم دست کمی از حمید نداشت. خانه که رسیدیم همه چیز مرتب بود. برای ناهار هم ماکارونی گذاشته بود، ولی به جای گوشت چرخ کرده...
°•✨| ترک گناه |✨•°
📖کتاب رمان یادت باشد... #پارت_صد‌وچهل‌وهفتم🔗 برای سفر هایی  که تنهایی می رفتیم نه حمید مشکل داشت نه
📖کتاب رمان یادت باشد... 🔗 گوشت خورشتی ریخته بود. گفت پاقدم فرزانه خانوم میخواستم اعیونی بشه گوشت چرخ کرده چیه ریز ریز. وقتی حمید  جعبه پیراهن سوغاتی را باز کرد ولباس را پوشید دیدم لباس براش   خیلی بزرگ است.گفتم حمید جان! شانس نداری با چه ذوقی کل  بازار رو دنبال این پیراهن گشتم ولی بزرگ  درومده.  گفت چون تو خریدی خیلی هم خوبه. از فردا همین رو می پوشم. به هزار زور و زحمت راضی شد پیراهن را از تنش دربیاورد. چون می دانستم حمید به هیچ وجه از خیر این پیراهن نمی گذرد رفتم سراغ صاحب خانه. آقای کشاورز، صاحب خانه ما، خیاط بود. یکی از پیراهن های قبلی حمید را با این پیراهن جدید به او دادم تا اندازه ی را درست کند.بعد از ظهر  با اینکه خسته راه بودم و تازه از سفر برگشته بودم، ولی وقتی حمید پیشنهاد داد که برویم بیرون دوری بزنیم، نتوانستم نه بیاورم بعد از چند روز دوری، قدم زدن کنار حمید، آن هم در روزهای آخرتابستان واقعا دل نشین بود. یک عصر طولانی در حالی که هوا کم کم خنک شده بود و بوی پاییز می آمد. برگ چنارها کم کم داشتند زرد می شدند. صدای خش خش برگها زیر قدم های من و حمید خیلی دوست داشتنی بود. وسط راه به بستنی فروشی رفتیم. دو تا بستنی بزرگ گرفت. در واقع هر دو بستنی را برای خودش سفارش داد، چون من معمولا همان دو، سه قاشق اول را که می خوردم شیرینی بستنی دلم را می زد، برای همین بقیه بستنی را به حمید میدادم. اما این بار مزاجم کشید و بستنی خودم را پا به پای حمید خوردم. از قاشق های پنجم، ششم به بعد هر قاشقی که برمیداشتم حمید با چشم هایش قاشق  را  دنبال می کرد. وقتی تمام شد ظرف بستنی من را نگاه کرد. فهمید این بار نقشه اش برای خوردن...
- حاج سید مجتبی علمدار - اولین وصیت من به شما راجع به نماز است. چرا که اولین چیزی را که در فردای قیامت به آن رسیدگی می کنند نماز است. پس سعی کنید در حد توان نمازهایتان را سر وقت بخوانید و قبل از شروع نماز از خداوند منان توفیق حضور قلب و خضوع و خشوع در نماز را طلب کنید.به همه شما وصیت می کنم قرآن را بیشتر بخوانید بیشتر بشناسید بیشتر عشق بورزید بیشتر معرفت به قرآن داشته باشیدو بیشتر درد هایتان را با قرآن درمان کنید.سعی کنید قرآن انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان؛بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. _ ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا