°•| ترک گناه |🏴•°
📖کتاب رمان یادت باشد #پارت_صدوهفتادوچهارم🔗 روی زمین ولو شد از خنده داشت غش می کرد. حرصم گرفته بود د
📖کتاب رمان یادت باشد
#پارت_صدوهفتادوپجم🔗
احوال پرسی ، برای اینکه بتواند راحت تر صحبت کند رفت داخل راهرو۔ صحبت هایش طول کشید. وقتی برگشت خوشحالیرا میشد از چهره اش فهمید. از داخل آشپزخانه با سر پرسیدم جور شد؟ لبخندی زد و زیر لب گفت: الهی شکر
از چند روز قبل دنبال این بود که مرخصی بگیرد. ولی جور نمی شد. دوست داشت تا اردوهای راهیان نور تمام نشده مثل سال قبل برای خادمی با هم به جنوب برویم. از خانه خاله که درآمدیم، پرسیدم چی شد حمید که مرخصی جور شد؟ گفت: به نیت شهید حسین پور نذر کردم جور بشه. الام فرمانده مون زنگ زد گفت میتونیم یه هفته بریم. گفتم زمان حرکتمون چه روزیه؟ گفت: تو حاضر باشی، همین فردا
میریم!
هجدهم فروردین بود که ساعت ده شب رسیدیم اهواز حاج آقای صباغیان گفته بود که حمید خادم معراج الشهدا باشد و من به کمک خادمان پادگان شهید مسعودیان بروم. حمید من را تا پادگان رساند. هماهنگی ها را انجام داد و بعد هم رفت سمت معراج الشهدا. این چند روز تقریبا با هم در تماس بودیم، ولی همدیگر را ندیدیم. روز سوم، ساعت یازده شب بود که تماس گرفت و گفت الان هویزه هستیم. توی راه برگشت به سمت معراج. یه سر میام ببینمت. از خوشحالی پر دراورده بودم. فلاکس چای تازه دم را برداشتم و چند متر جلوتر از درب حسینیه حضرت زهرا که اتاق خادم ها کنارش بود روی جدولها منتظر شدم بیاد.
اردوگاه شهید مسعودیان فضای عجیبی داشت؛ هر سوله مختص یک استان. زمان جنگ از این سوله ها به عنوان محل مداوا و غسلخانه استفاده می کردند.
خدا می داند چند رزمنده در همین اردوگاه
لحظات...
📖کتاب رمان یادت باشد
#پارت_صدوهفتادوششم🔗
سخت جراحت را تحمل کرده و بعد هم به شهادت رسیده بودند. روبروی محوطه اردوگاه یک تپه بلند دیده می شد که پرچم های سبز رنگ زیادی از آن بالا خودنمایی می کرد.
دلتنگی هایم موج چشم های حمید را کم داشت. دوست داشتم زودتر بیاید بنشیند و بنشینم و فقط حمید صحبت کند. بعد از خستگی های این چند روز، دیدن حمید می توانست مرا به آرامش برساند. ساعت یک نصفه شب هم گذشته بود. پیش خودم گفتم لابد مثل سری قبل که قرار بود بیاید، ولی کاری پیش آمد، امشب هم نتوانسته بیاید. فلاکس چای را برداشتم و به سمت اتاق راه افتادم. چند قدمی برنداشته بودم که صدای کشیده شدن دمپایی روی آسفالت توجهم را جلب کرد. بی آنکه برگردم یقین کردم حمید است. وقت هایی که خسته بود همین شکلی دمپایی هایش را روی آسفالت می کشید و راه می رفت. وقتی برگشتم حمید را دیدم؛ با همان لباس قشنگ خادمی، کلاه سبز مدل عماد مغنیه، شلوار شش جیب، چهره ای خسته، ولی لبی خندان و چهره ای متبسم. به حدی از وجود حمید انرژی گرفته بودم که دوست داشتم کل اردوگاه را با پای پیاده قدم به قدم تا صبح دور بزنیم. آن شب یک ساعتی پیش هم بودیم و کلی صحبت کردیم. سری بعد من برای دیدن حمید به معراج الشهدا رفتم. به حدی سرگرم کارهایش بود که متوجه حضور من نشد. موقعی که لباس خادمی به تن داشت فقط و فقط به خادمی و خدمت به زائران شهدا فکر میکرد. حیاط معراج الشهدا منتظر بودم شاید حمید بین کارهایش چند دقیقه ای وقت خالی پیدا کند که بلندگوی معراج اعلام کرد یکی از همسران شهدا چند دقیقه ای می خواهد صحبت کند. همان موقع حمید من را دیده ولی بلافاصله غیبش زد. بعد از مراسم که نیم ساعتی با هم بودیم علت....
°•| ترک گناه |🏴•°
🌱◆#تفسیر [سوره بقره آیه۱۶] -#پیشنهاددانلود👌 🎙◆#استادقرائتی ⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆ ☜ تَ
014-Tafsir-www.Ziaossalehin.ir-002-Baqareh-Qaraati-Soti-A017.mp3
1.73M
🌱◆#تفسیر
[سوره بقره آیه۱۷]
🎙◆#استادقرائتی
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قراری زیبا با امام زمان علیهالسلام❣
" اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّـدٍ
وَ آلِ مُحَمـَّد وَ عَجِّـل فَرَجَهُـم " 🍃🌸
#امام_زمان
#استاد_عالی
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ستارالعیوب بودن خدا یعنی این...
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
#تلنگر
چرا باید به یکدیگر کمک کنیم؟!
یکی از یاران امام باقر علیه السلام به آن حضرت گفت: شیعیان در منطقه ما زیادند. حضرت فرمود: آیـا توانـگر آنان بر فقیر مهر می ورزد؟ و نیکوکار از بدکار می گذرد؟ و مواسات و بذل و بخشش مالی دارند؟ گفت: خیر. حضرت فرمود: اینان شیعه نیستند. شیعه کسی است که چنین باشد.
حضرت صادق فرمودند: برآوردن نياز مؤمن، برتر است از هزار حجّى كه با مناسكش پذيرفته شود.
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه براى رفع نياز برادر مؤمن خـود كوشـش كـند مثـل اين اسـت كه نه هزار سال خداوند متعال را عبادت كرده در حاليكه روزها روزه بوده و شبها را هم شب زنده دارى مى كرده است.
امام رضا علیه السلام فرمودند: بعد از انجام واجبات، نزد خدا عملی با ارزشتر از شاد کردن قلب مؤمن نیست.
.
#وقت_سلام 🕗
#السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا ✋🏻❤
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضا الْمُرْتَضَى 🤲🏻
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلىٰ مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرىٰ
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلىٰ اَحَدِِ مِنْ اَوْلِیائِکَ
خدایا درود فرست بر علی بن موسی الرضا، امام پسندیده و با تقوای بی عیب و حجتت بر هر که روی زمین و هر که زیر زمین است، آن راستگوی شهید، درودی بسیار و کامل و پاک و به هم پیوسته و پیاپی و در پی هم مانند برترین درودی که بر یکی از اولیایت فرستادی.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
#صلوات_حضرت_زهرا
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهرا ✋🏻❤
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ
بار پروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی اش و فرزندان عزیزش (و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی)، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد.
🌺🍃
رسول خدا (ص) به من گفت:
ای فاطمه هر کس بر تو صلوات فرستد، خداوند او را آمرزیده و در بهشت، هر کجا باشم، به من ملحق خواهد کرد.
📚 بحار الانوار، ج۴۳، ص۵۵
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
قال الصادق علیه السلام:
🔹داوُوا مَرْضاکُمْ بِالصَّدَقَهِ، وَ ادْفَعُوا أبْوابَ الْبَلایا بِالاْسْتِغْفارِ.
🔸مریضان خود را به واسطه پرداخت صدقه مداوا نمائید، و بلاها را با استغفار دفع کنید.
📚 مستدرک باب صدقه
جلد۷ صفحه۱۶۳
#حدیث
17.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما یه هفته با اون بزرگوار زندگی بکنید
صبح به او سلام بدید
شب قبل خواب به او سلام بدید
هیچ حسی هم نداری بگو
با همون سردی که داری بگو
چند بار شما این کار رو بکنید
ببیند چجوری او با شما رفیق میشه:))
#امام_زمان🕊
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1