eitaa logo
°•| ترک گناه |🏴•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7.7هزار ویدیو
118 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
°•| ترک گناه |🏴•°
حبیب بن مظاهر 🕊🏴 ✨بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم 🕊🏴 قسمت ششم:🕊🏴 🥀🥀🥀 🏴🕊نخستین دعوت نامه ا
حبیب بن مظاهر 🕊🏴 ✨بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم 🕊🏴 قسمت هفتم:🕊🏴 🥀🥀🥀 نامه، هم دوست صمیمی اش مسلم بن عوسجه را خبر کرد و وقتی از نزدیک شدن کاروان حسینی به کوفه آگاه شدند، مشتاقانه تصمیم گرفتند به امام بپیوندند و علی رغم بی وفایی و سست عهدی کوفیان، وفای خویش را به خط اهل بیت (ع) ثابت کنند. 🥀🥀🥀 🏴🕊گرچه کوفه تحت کنترل بود و ورود و خروج اشخاص، زیر نظر ابن زیاد قرار داشت، اما این دو مرد شجاع و باوفا، مخفیانه خود را به (ع) رساندند، در حالی که چند روز از فرود آمدن آن حضرت به سرزمین کربلا گذشته بود. روز هفتم محرّم بود، حبیب با دیدن یاران اندک امام و سپاه فراوان دشمن، از آن حضرت اجازه خواست تا به قبیله اش برود و آنان را به نصرت فرا خواند. اما 🥀🥀🥀 🏴🕊حبیب نزد قبیله خود رفت و وضع کربلا و غربت امام و محاصره اهل بیت را در آن سرزمین به آنان خبر داد و از آنها خواست که به یاری حجت خدا و فرزند پیامبر بشتابند. قوم او اظهار هم بستگی کردند و هفتاد نفر آماده پیوستن به امام شدند. در مسیر حرکت، به دلیل لو رفتن این تصمیم، پانصد سوار از نیروهای ابن زیاد به فرماندهی «ازرق» در پی آنان رفتند تا مانع پیوستن ایشان به امام شوند. 🥀🥀🥀 🏴🕊تلاش و مجاهدت حبیب و همراهانش به جایی نرسید و چون دیدند یارای مقابله با سواران کوفه را ندارند، شبانه به خانه های خود برگشتند، اما حبیب بن مظاهر دوباره نزد (ع) رفت و آن چه را پیش آمده بود گزارش داد. امام نیز فرمود: هر چه خدا خواهد، همان خواهد شد. هیچ نیرو و قوّتی نیست، مگر به قدرت خداوند.(14) 🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩
@tarkgona1 ✍تو شلوغیِ ديدم زنی با عبای عربی روبروی حرم با لهجه و كلام عربی با ارباب سخن ميگويد. عربی را ميفهميدم؛ زنِ عرب میگفت: آبرويم را نبر، به سختی اذن زيارت از شوهرم گرفته ام. بچه‌هايم را گم كرده‌ام، اگر با بچه‌ها به خانه برنگردم شوهرم مرا مي‌كشد. گريه مي‌كرد و با سوزِ نجوايش اطرافيان هم گريه مي‌كردند. كم كم لحن صحبتش تند شد: توخودت دختر داشتی، جان سه ساله ات كاری بكن. چند ساعت است گم كرده‌ام بچه‌هايم را. كمی به من برخورد كه چرا اين‌طور دارد با امام حسين(ع) حرف میزند !!! ناگهان دو كودك از پشت سر عبايش را گرفتند ... يُمّا يُمّا... زن متعجب شد. با خود گفتم لابد بايد الان از ارباب تشكر كند ..! بچه هايش را به او دادند، اما بی خيالِ از بچه های تازه پيدا شده دوباره روبرویِ حرم ايستاد. شدت گريه اش بيشتر شد!! همه تعجب كرده بوديم! رفتم جلو و گفتم: خانم چرا هنوز گريه ميكنی؟ خدا را شاكر باش! زن با گريهٔ عجيبی گفت: من از صاحب اين حرم بچه هایِ لالم را كه لال مادرزاد بودند خواستم، اما نه تنها بچه هايم را دادند، بلكه شفای بچه هايم را هم امضا كردند.😭😭😭 @tarkgonah1
enc_16770597870946890832412.mp3
2.41M
🌸🍃بنازم را که با شادی قرین باشد 🎊در او میلاد عباس(ع) و حسین (ع) و ساجدین باشد♥️ 💖نثار حضرت ✨ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1