🍃قرآنی داریم که
بخاطر بخشیدن غذا به #فقیر و #یتیم و #اسیر، سوره نازل کرده (سوره دهر، در شان حضرت زهرا و حضرت علی(ع) آیه 8)
🍃قرآنی داریم که
برای نهی از بلند صحبت کردن و #داد_زدن آیه نازل کرده. (لقمان 19)
🍃قرآنی داریم که
برای طرز راه رفتن آیه دارد: با #کبر و سرمستی گویی که هرگز نمیتوانی به بلندی کوهها برسی، راه مرو (اسرا 37)
🍃 قرآنی داریم که
23 مرتبه درباره #یتیم ها سفارش کرده: از غذا و لباس دادن، تا احترام گذاشتن و دل رو نشکستن. و خوردن مال یتیم رابه خوردن #آتش تشبیه کرده.
🍃قرآنی داریم که
بیش از 23 مرتبه به احسان و نیکی به #پدر و #مادر و رعایت حال آنها امر نموده.
🍃قرآنی داریم که
آخرین سوره ای که ازش نازل شده، سوره #نصر است: هنگامي كه ياري خدا و پيروزي فرا رسد، و مردم را ببيني گروه گروه وارد دين خدا ميشوند. پروردگارت را تسبيح و حمد كن، و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است.
🍃قرآنی داریم که
یکی از سوره هاش از زبان بنده ها نازل شده: سوره حمد
🍃قرآنی داریم که
در یک سوره اش، 70 اسم الهی آمده: سوره #انعام 🌺
🍃قرآنی داریم که
32 بار دستور پرداخت #زکات (صدقه، انفاق و..) داده و 27 مرتبه زکات را در کنار #نماز امر کرده.
🍃قرآنی داریم که 98 مرتبه به #نماز و نمازگزارها اشاره کرده.
🍃 قرآنی داریم که
نماز نخوندن، غذا ندادن به فقیر، همنشینی و همصدایی با اهل باطل و انکار روز قیامت، را علت #جهنمی شدن جهنمی ها گفته. (مدثر 42-46)
🍃قرآنی داریم که
هرگز #بدی را با #خوبی یک جور نمیداند، و گفته اگر به تو بدی کردند، میتوانی مثل خودشان عمل کنی، اما بهتراست با خوبی جواب بدی را بدهی. ( فصلت 34)
🍃 قرآنی داریم که
130 مرتبه به #صبر و شکیبایی دعوتمان کرده.
🍃 قرآنی داریم که
میگوید کسی که #قرض به دیگران میدهد، به #خدا قرض داده (تغابن 17)
🍃قرآنی داریم که
ادای #امانت را دستور الهی میداند (نسا 58) و امانتداری را از صفات مومنان و دوستان خدا (مومنون 8) و خیانت در امانت را در کنار خیانت به خدا و رسول میداند (انفال27)
🍃قرآنی داریم که
برای #غیبت، برای #تجسس در زندگی خصوصی مردم و برای #گمان بد کردن، آیه نازل کرده و دستور خداترسی داده (حجرات 12)
🍃قرآنی داریم که
برای #اسراف (زیاده روی) نکردن 23 آیه نازل کرده، و اهل زیاده روی در مسائل اقتصادی (تبذیر) را برادران شیطان نامیده. (اسرا 26)
🍃قرآنی داریم که
سه چیز را مایه #تسکین و #آرامش انسان معرفی کرده: #ذکر خدا (رعد 28)، #خواب (نبا 9)، #همسر (روم 21)
🍃قرآنی داریم که
بیشترین اسمی که در آن تکرار شده، کلمه "الله" است. 🌺(2699 مرتبه)
🍃قرآنی داریم که
پیامبرمان از مهجوریت آن و دوری امتش از #قرآن، به خدا شکایت کرده (فرقان 30) و خدا نکند با چنین قرآن زندگی بخش و لطیفی، ما جزء همین شکایت شونده ها باشیم..
#رمضان بهار قرآن است.. و قرآن #بهار دلها. پس هر چه میتوانیم توی این ماه، از سفره قرآن، نعمت برداریم که شفا و رحمت در قرآن است.. 🍃🍃
http://eitaa.com/joinchat/4097376260G3377a092e5
💠 محمداسماعیل دولابی :
✅عزت و آبروی مومن خیلی ارزش دراد . برای همین است که ثواب قرض الحسنه بیشتر از صدقه است. چون در قرض الحسنه، عزت مومن محفوظ است.
✅خوب است کسی که قرض الحسنه می دهد ، در دل قصد کند که پس نگیرد مگر اینکه خود قرض کننده بخواهد پس بدهد. اما در ظاهر به او بگوید که این پول را به شما قرض می دهم تا هر وقت داشتید یا پس از فلان مدت به من پس بدهید؛ تا عزت قرض کننده محفوظ بماند.
#آبروی_مومن
#قرض
@tarkgonah1
◆ #حدیث 🌿
رسول اكرم صلى الله عليه و آله:
﴿اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَ القَرضُ بِثَمانِيَةَ عَشرَ وَ صِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرينَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَ عِشرينَ؛﴾
# صدقه دادن، ده حسنه، #قرض دادن، هجده حسنه، رابطه با برادران [دينى ]، بيست حسنه و #صله_رحم، بيست و چهار حسنه دارد.
📚_ كافى، ج 4 ، ص 10
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۵۸
وقت محضر.....را یوسف گرفت و مکانش را ریحانه انتخاب کرد.محضری زیبا و شیک در انتهای کوچه، و ساعت آن را، زمانی گذاشت که کوچه خلوت بود. اینطور دید کمتری داشت احیانا اگر نامحرمی از آنجا رد میشد!
ریحانه درفکر این بود چطور میتواند از لحاظ مالی به مردش کمک کند.پس مراقب بود که کمتر به خرج بیافتد.که نگران نباشد.که زیر بار #قرض نرود. و اقتدار مردش زخم نشود.
دربی را که مختص خدمه ها بود.برای رفت و آمد یوسفش و البته عاقد. در نظر گرفت. اینطور هم خودش راحت تر بود و هم همسرش. و از عاقد خواسته بودند بیاید تالار خطبه ای سوری بخواند برای گرفتن فیلم.
با اجازه مدیرتالار، نزدیک درب، جایگاه درست کرد. و قصد داشت سفره را هم همانجا بیاندازد. چون با این کار، به راحتی صدای بله گفتن عروس مشخص بود.بدون نیاز به میکروفن. که همه مردان صدای بله او را بشنوند. و فقط یک درب میان عروس و داماد و عاقد میبود.
💙گرچه ریحانه نظر آخر را میداد اما حرف دل یوسفش بود.و گرچه تمام مخارج را یوسف میداد اما فکر نمیکرد این هزینه ها #یک_سوم چیزی بود که محاسبه کرده بود.
آرایشگاهی.....انتخاب کرد که هم کارش خوب بود. هم مکانش خلوت بود. و هم آرایشگرش را میشناخت.
نیمی از جهیزیه....را قبلا خریده بودند.نیم دیگر را به پیشنهاد طاهره خانم خودشان میبایست بخرند.
لباس عروسی....انتخاب کرد که درعین زیبایی و سادگی اصلا پوشیده نباشد. اما #شنل، #کلاه، #دستکش داشت. با #چادری که یوسفش برای او خریده بود. با اینکه #زیبا بود، #ضخیم بود و #بلند. و جلو چادر، نیم متر انتهایی،را #دوخته بود که وقتی چادر به سر میکند و از آرایشگاه بیرون میاید، باهر تکانی، باهر بادی، چادرش تکان نخورد.
کارت هایی.....که سفارش داده بودند.خام بود. ریحانه خودش با قلم خوشنویسی نوشت اسمهایشان را. و بعد از خشک شدن، درون پاکتش میگذاشت.
هر روز از صبح تا آخرشب، در تکاپو بودند. برای خرید، سفارش و هماهنگی.
گرچه یوسف ذوق داشت. و فقط میخندید و شوخی میکرد.اما غمی بزرگ در دلش بود! بجز خانواده و فامیلهای خودش، همه به او کمک میکردند.حتی رفقای هیئتی اش. اما پدر و مادرش هیچ کاری برایش نمیکردند. هیچ قدمی.!!
این را ریحانه خوب حس میکرد. خوب میفهمید. شیطنتی میکرد تا روحیه عشقش برگردد، اما زیاد موفق نمیشد.
یوسف در بین کارهای عروسی، مقدمات رفتنش به شیراز و حتی هماهنگی با دوست صمیمی عمومحمد (حاج حسن) را انجام میداد..
خرید حلقه،....ریحانه،حلقه ای ساده طلا برای خودش، و حلقه ای پلاتین برای مردش پسندید. که هم زیبا بود هم ست هم بود
کت شلوار دامادی....هرچه یوسف میکرد که ساده ترینش را بردارد، بانویش نمیگذاشت! درست مثل لباس عروس.
بقیه کارها را با ذوق و شوخی کردن انجام میدادند. اما به ناگاه یوسف در سکوتی عمیق میرفت....ریحانه تصمیمش را گرفت.
مربی بود. یوسف خودش گفته بود. دوباره باید روحیه میداد.نمیخواست و نمیتوانست، مردش را دلگیر ببیند.
از خرید برمیگشتند...
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚