eitaa logo
°•✨| ترک گناه |✨•°
2.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
7.9هزار ویدیو
120 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
°•✨| ترک گناه |✨•°
#گناه چيست؟🌺🍃 گناه ومعصيت، نا فرماني خداوند حكيم است مخالفت بااموري است كه پروردگار از انسان مي خواه
؟🌸 مرحوم فيص كاشاني در اين رابطه مي گويد: سر چشمه همه گناهان يكي از صفات چهار گانه است 🌸 1⃣تشبيه به خدا2⃣تشبه به شيطان 3⃣ تشبه به حيوانات و 4⃣تشبه به درندگان است 🌷بنابراين يكي از صفات چهار گانه مي باشد: 1⃣ صفت ربوبيت 2⃣و يا صفت شيطانيت 3⃣ و يا صفت بهيميت 4⃣ و يا صفت سبعيت  از گناهان مربوط به صفت شيطانيت مي توان به و و گري، بر فاسد و و ها و از گناهان مربوط به صفت بهيميت و حيوانيت مي توان به و خواري و از مربوط به صفت سبعيت و درندگي مي توان به و و … اشاره نمود.  اينها ريشه گناهان ومنبع آنها مي باشند كه بعضي مربوط به و بعضي مربوط به و و عمده گناهان مربوط به و و و و است. بطوريكه سجاد در اين رابطه مي فرمايند: (زبان بني آدم هر روز صبح به بقيه اعضا و جوارح مي گويد چگونه صبح كرديد؟ در جواب مي گويند ما خواب هستيم اگر تو ما را رها كني و مي گويند بترس از خدا درباره ما، و او را قسم مي دهند و مي گويند ثواب و عقاب ما به تو بستگي دارد)  هرروز باشید 🌸🍃🌸🍃🌸 @tarkgonah1 🌸🍃🌸🍃🌸
°•✨| ترک گناه |✨•°
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَ
اما و :🌻🍃 1⃣. کوچک نشمردن هیچ گناهی هرچند به نظر ناجیز باشد؛ 2⃣. عزم جدی و آهنین بر ترک معصیت و مراقبت جدی و دائمی نسبت به تمام کارهای خود؛ 3⃣. شرط نمودن با خدا مبنی بر ترک معصیت و هم چنین از او کمک خواستن از او برای توفیق در این کار؛ 4⃣. هر گاه فکر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج کردن و توجه خود را به خدا و امور شریفه مشغول داشتن؛ جدیت و موفقیت در این امر پیروزی بزرگی است و در واقع دفع دشمن شیطان نفس از همان خاکریز اول است. قرآن مجید در وصف پارسایان می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسهُمْ طائفٌ مِّنَ الشیطانِ تَذَکرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ: پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) می افتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) ناگهان بینا می گردند.»[5] 5⃣. مطالعه و تفکر پیرامون عواقب سوء و وخیم گناه؛ در محضر حق تعالی دانستن و او را به یقین در همه حال مراقب و بینای به افعال خود نگریستن. هرروز ساعت باشید @tarkgonah1
اگه میخوای غمت زیاد شه تا میتونی به نامحرم نگاه کن👇👇 مولامون علی :هر کس عنان خود را رها کند، حسرت و اندوهش بسیار شود.😞 کافی؛ ج۸،ص۲۳ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ @tarkgonah1
🛑عذاب قبر چشم چران👀 حضرت رسول اکرم (ص) فرموده است که هر کس خود را از نگاه به نامحرم پر کند حق تعالی او را در روز قیامت در حالی که به میخ‌های🗡 آتشین♨️ میخ دوز کرده باشند محشور فرماید تا زمانی که حق تعالی ما بین مردم حکم فرماید سپس امر می‌کند که او را به آتش ببرند.🔥⚡️
آدم نشسته بود ، شش نفر آمدند ، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.🚶‍♂🚶🏻‍♂🚶🏼‍♂🚶🏽‍♂🚶🏾‍♂🚶🏿‍♂ به یکی از سمت راستی‌ها گفت : «تو کیستی؟»⁉️ گفت : « »‼️ پرسید : «جای تو کجاست؟»⁉️ گفت : « »‼️ از دومی پرسید : «تو کیستی؟»⁉️ گفت : « »‼️ پرسید : «جای تو کجاست؟»⁉️ گفت : « »‼️ از سومی پرسید : «تو کیستی؟»⁉️ گفت : « »‼️ پرسید : «جایت کجاست؟»⁉️ گفت : « »‼️ سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد : «تو کیستی؟»⁉️ جواب داد : « »‼️ پرسید : «محلت کجاست؟»⁉️ گفت : « »‼️ گفت : «با یک جایید؟»⁉️ گفت : «من که آمدم می‌رود.»‼️ از دومی پرسید : «تو کیستی؟»⁉️ جواب داد : « »‼️ محلش را پرسید.⁉️ گفت : « »‼️ پرسید : «با یک دارید؟»⁉️ گفت : «من که بیایم ، خواهد رفت.»❗️ از سومی پرسید : «کیستی؟»⁉️ گفت: « »‼️ پرسید : « کجاست؟»⁉️ گفت:« »‼️ گفت:«با یک جا هستید؟»⁉️ گفت:«چون من داخل شوم، حیا خارج می شود.»❌❌ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
•٠🌱سوره اسراء آیه۳۶ ٠• وَ لَاتَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً و از چيزى كه به آن علم ندارى [بلكه برگرفته از شنيده ها، ساده نگرى ها، خيالات و اوهام است] پيروى مكن؛ زيرا و و [كه ابزار علم و شناخت واقعى اند] موردِ اند⚠️
°•✨| ترک گناه |✨•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌿رمان جذاب و آموزنده ســـرباز 🌿قسمت  پنجاه وسوم تو دلش گفت خدایا هربار که امیدوار میشم،خیل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت پنجاه وچهار کسی به در اتاقش میزد. در رو باز کرد.مسئول پذیرش بود.یه پلاستیک بزرگ و یه پلاستیک کوچک سمت افشین گرفت و گفت: _اینا رو همون خانمی که پول اتاقتو حساب کرد،برات آورده. پلاستیک ها رو گرفت و تشکر کرد.تو پلاستیک بزرگ رو نگاه کرد.یه پرس چلو کباب و یه پاکت پول بود. به پلاستیک کوچکتر نگاه کرد؛مهر و جانماز و قرآن اندازه متوسط بود.. شرمنده تر شد. روز بعد تو خیابان دنبال کار میگشت، ولی همه ازش ضامن میخواستن.متوجه شد حتی کارهایی که در شان خودش نمیدید هم نمیتونه انجام بده. فاطمه میخواست بره بیرون.زهره خانوم گفت: _منم تا یه جایی برسون. -چشم مامان گلم.حالا کجا میخوای بری؟ -مغازه آقای معتمد. آقای معتمد،شوهرخاله ی فاطمه بود که مغازه پارچه فروشی داشت. زهره خانوم و فاطمه باهم رفتن تو مغازه.نسبتا شلوغ بود.چون آقای معتمد،آدم منصفی بود، همیشه مغازه ش شلوغ بود. فاطمه و مادرش صبر کردن تا یه کم خلوت شد.آقای معتمد متوجه زهره خانوم و فاطمه شد،بعد احوالپرسی عذرخواهی کرد که زودتر متوجه نشد. زهره خانوم گفت: _اینجوری خیلی خسته میشید.کسی رو استخدام کنید،کمکتون باشه. -مدتی هست دنبال کسی میگردم ولی به هرکسی نمیشه اعتماد کرد.چون کار من بیشتر با خانم هاست،باید آدم چشم پاکی باشه. -درسته،حق با شماست. فاطمه یاد افشین افتاد. با خودش گفت نه،آقای معتمد دنبال آدم چشم پاک میگرده ولی افشین... فاطمه، افشین تغییر کرده،اون اصلا به تو نگاه نکرد. چیزی که میخواستن خریدن و رفتن. فاطمه فکر میکرد که چکار کنه بهتره. نمیخواست خودش افشین رو به آقای معتمد معرفی کنه،از طرفی هم مطمئن نبود افشین اونقدر تغییر کرده باشه. وقتی مادرشو به خونه رسوند با حاج آقا تماس گرفت. -سلام حاج آقا -سلام،بفرمایید -وقت دارید درمورد موضوعی باهاتون صحبت کنم؟ -الان نه. -بعد از ظهر مؤسسه هستید؟ -بله.اون موقع تشریف بیارید مؤسسه. -بسیار خب،خدانگهدار. -خداحافظ. عصر به مؤسسه رفت.بعد احوالپرسی گفت: _آقای مشرقی باهاتون تماس گرفتن؟ -نه،چطور مگه؟ چیزی شده؟ حاج آقا نگران بود. -شما چرا نگرانشون هستید؟! -چند روز پیش موضوعی پیش اومد. سوالهای زیادی پرسید و رفت.دیگه خبری ازش نشد. -درمورد روزی حلال؟ حاج آقا تعجب کرد. -درسته،شما از کجا میدونید؟! -من دیشب اتفاقی دیدمشون. جریان رو مختصر برای حاج آقا تعریف کرد و بعد گفت: _آقای معتمد،همسر خاله نرگس،دنبال همکار میگردن ولی براشون مهمه آدم و پاکی باشه.به نظر شما آقای مشرقی اونقدر تغییر کردن. -آره،افشین خیلی مراقب نگاه هاش هست. -یعنی شما پیش آقای معتمد ضمانت میکنید؟ حاج آقا یه کم فکر کرد و گفت:... ادامه دارد... ✍دومیـن اثــر از؛ ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸