eitaa logo
°•✨| ترک گناه |✨•°
2.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
7.9هزار ویدیو
120 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
°•✨| ترک گناه |✨•°
قسمت #104رمان سجاده صبر 🌹🍃 سهیل نگاهی به فاطمه کرد، نفس عمیقی کشید و چشمهاش رو بست... نمیدونست چرا
قسمت سجاده صبر🌸🍃 کامران ابرویی باال انداخت و گفت: همین؟ سهیل کالفه گفت: آره همین، چطوری باید ثابت کنیم که این مدارک جعلیه؟ -جعلی نیست، امضای تو پاشه. -اما من اونجا رو امضا نکردم -آروم باش سهیل ... من باید بیشتر بررسی کنم ... سها کارگاهه زنگ میزنم بیاد خونه، تو فعال برو خونه ما و تا وقتی که بهت نگفتم دورو بر خونه خودتون پیدات نشه، با فاطمه هم تماس بگیر و ماجرا رو بهش بگو ... ممکنه با حکم جلبت برن دم در خونتون، بهتره فاطمه خونه باشه، بگو بهشون بگه تو رفتی مسافرت. -اگه بخوان خونه رو بگردن چی؟ فاطمه که تنهاست. -اوال بعیده که بخوان بگردن، چون با حکم جلب فقط یک بار میشه خونه ای رو گشت و اونها این فرصتشون رو به همین راحتی از دست نمیدن، بعدم به فرض محال که بخوان بگردن، پلیس همراهشونه دیگه، نگران نباش... من پیگیر کارت میشم و تمام تالشم رو برای تبرئت میکنم... اما ... -اما چی؟ کامران سکوت کرد و باز هم به تماشای مدارک مشغول شد، سهیل کالفه گفت: خوب بگو اما چی؟ -نمیتونم االن نظری بدم، اما حدودا میتونم بگم دستم خیلی خالیه ... سهیل نفس تندی کشید و لیوان آب رو تا ته سر کشید... +++ بسته ای که به دست محسن رسیده بود کمی نگرانش کرده بود، بی نام و نشون بود، معلوم بود چیزی که توشه نامه نیست، رو به مش رجب گفت: مرسی، می تونی بری مش رجب هم بیرون رفت و در رو بست. با باز شدن در پاکت، یک نامه و یک سی دی بیرون افتاد، محسن نامه رو برداشت و شروع کرد به خوندن: سالم آقای خانی امیدوارم بعد از خوندن این نامه به خاطر حفظ آبروی من هم شده نامه رو از بین ببرید هرروز ساعت باشید 🌹✨🌹✨🌹 @tarkgonah1 🌹✨🌹✨🌹