💠💠نکات کلیدی جزء10💠💠
1- با هم نزاع و جرّوبحث نکنید که باعث سستی شما می شود و نیرویتان را تضعیف می کند. (انفال: 46)
2- خداوند نعمت هیچ ملتی را به بلا تغییر نمی دهد، مگر آنکه خودشان با رفتارشان شرایط را تغییردهند. (انفال: 53)
3- هرچه در توان دارید برای مهیا کردن تجهیزات نظامی بکار بگیرید تا دشمنان را به وحشت بیندازید. (انفال: 60)
4- متولیان مساجد باید افرادی درستکار، اهل کمک به محرومین و شجاع باشندو فقط از خدا حساب ببرند. (توبه: 18)
5- ازفقرناشی از قطع رابطه باکفار وفشارهای اقتصادی نترسید، چون خدا ازلطف خودش بی نیازتان می کند.(توبه: 28)
6- کافران همواره می خواهند دین و هدایت الهی را از بین ببرند، ولی خدا به شدت جلوگیری می کند.(توبه: 32)
7- مردان و زنان با ایمان، دوستان همدیگرند و به کار خوب سفارش می کنند و از کار ناپسند باز می دارند. (توبه: 71)
8- با کسالت، نماز نخوانید و با کراهت انفاق نکنید که پذیرفته نمی شود. (توبه: 54)
9- مات و مبهوت اموال و اولاد بی دین ها نشوید که خدا با همین ها در دنیا عذابشان خواهدکرد. (توبه: 85)
💠 حجة الاسلام شیخ حسن باقری (از اساتید حوزه علمیه تهران) از اساتیدشان نقل کردند: هر کس حاجت مهمّی دارد، در شب یا روز رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها به ایشان متوسّل بشود و به تعداد ابجد اسم ایشان (یعنی ۶۲۲ بار) صلوات برای ایشان بفرستد. إن شاءالله حاجت خود را میگیرد.
💠 حضرت خدیجه سلام الله علیها أمّالمومنین و بسیار بخشنده است. هر کس مال حلال، همسر خوب، فرزند خوب میخواهد و هر کس دنیای حلال میخواهد به ایشان متوسّل شود.
📚 نسیمهای گره گشا، ص ۴٠۹
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : ملازم ذکر خدا باش در هر حال و موقعیتی
_ #حجت_الاسلام_والمسلمین_فرحزاد _
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
📖کتاب رمان یادت باشد...
#پارت_هشتادوهفتم🔗
حمید نظرش این بود که یک خانه بزرگ اجاره کنیم دوست داشت بهترینها را برای من فراهم کند اولین خانهای که رفتیم حدود ۱۲۰ متر بود خیلی بزرگ و دلباز با نورگیر عالی قیمتی که بنگاه گفته بود و با پس انداز حمید جور بود تقریباً هر دو تایی خانه را پسندیده بودیم خوشحال از انتخاب خانه مشترکمان از در بیرون آمدیم هنوز سوار موتور نشده بودیم که یکی از رفقای حمید تماس گرفت صحبتشان که تمام شد متوجه شدم حمید به فکر فرو رفته است وقتی پرس و جو کردم گفت خانم می خوام یه چیزی بگم چون باید در جریان باشید اگر راضی بودین ، انجام بدین...
مثل اینکه یکی از دوستام برای رهن خونه به مشکل خورده مقداری پول لازم داشتن اگه تو راضی باشی ما نصف پساندازمون رو به دوستم بدیم تا بعداً که پول دستمون رسید خانه بزرگتری اجاره کنیم پیشنهادش رو که شنیدم می دانستم با پولی که می ماند خانه ی چندان خوبی نمی توانیم اجاره کنیم پیش خودم دودوتا چهارتا کردم دیدم در یک خانه کوچیک محله های پایین شهر هم می شود خوش بود از آنجا که واقعاً این چیزها برایم مهم نبود برای همین خیلی راحت همانجا قبول کردم میدانستم بیشتر خرج عروسی و اجاره خانه روی دوش حمید است نمیخواستم اول زندگی تحت فشار باشد با پولی که مانده بود به چندتا بنگاه سرزدیم خیلی سخت می شد با این مبلغ خانه اجاره کرد. مشاور املاک فلکه شهید حسن پور به ما آدرس خانه را داد که داخل خیابان نواب بود. با حمید آدرس به دست راه افتادیم از پیرمردی که داخل کوچه روی صندلی جلوی خانه...
📖کتاب رمان یادت باشد...
#پارت_هشتادوهشتم🔗
خودشان نشسته بود آدرس منزل آقای کشاورز را پرسیدیم از نوع نگاه و پاسخ پیرمرد مسن متوجه اختلال حواس او شدیم کمی که جلوتر رفتیم خانه را پیدا کردیم این اولین خانهای بود که بعد از نصب شدن پول پس اندازمان می خواستیم ببینیم. یک ساختمان دو طبقه که در نگاه اول خیلی قدیمی و کوچک به نظر می رسید .حمید زنگ خانه را زد و کمی بعد پیرزنی چادر به سر بیرون آمد بعد از سلام و احوالپرسی حمید اجازه خواست خانه را ببینیم چون مستاجر داشت و خانه به هم ریخته بود حمید داخل نیامد. من پذیرایی، آشپزخانه و اتاق را دیدم و پسندیدم خانه دلنشین و زیبایی در طبقه همکف که خیلی نقلی و جمع و جور بود، صاحبخانه هم طبقه بالا زندگی می کرد در که باز میشد یک پذیرایی ۲۰ متری ،اتاق خواب کوچک ۱۸ متری که با چارچوبهای مشبک چوبی از پذیرایی جدا میشود آشپزخانه ۱۲متری با حیاط کوچک و جمع و جور که در ورودیش از پذیرای باز میشد دستشویی طبقه ما هم داخل حیاط بود داخل حیاط یک ردیف گلدانهای شمعدانی چشم نواز بود، این خانه با توجه به پولی که داشتیم برای شروع زندگی خوب بود از خانه که بیرون امدن به حمید گفتم: (همین جا خوبه من پسندیدم) حمید همان روز خانه را با ۷ میلیون قرض الحسنه به عنوان پول پیش و ماهی ۹۵ هزار تومان اجاره قولنامه کرد فردا روزی که سال خبر داد و مستاجر قبلی خانه را خالی کرده با حمید رفتیم که دستی به سر و روی خانه بکشیم . اولین بار با خودمان آیینه قرآن و یک قاب عکس از امام خامنه بردیم این قاب عکس همون عکسی رو که با هم برای خانه مشترکمان پسندیده بودیم حمید گفت:(باید اول حضرت آقا خونه ما را ببیند) قرآن را وسط...