eitaa logo
تشرف‌ محضر‌ امام‌ عصر‌ عج
573 دنبال‌کننده
536 عکس
664 ویدیو
18 فایل
کپی باصلوات برای ظهور آقا مجاز.به شرط کپی آزاد بودنتون @tashaarrofat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسئولین محترم سرعت و پهنای باند را افزایش دهید! آقای رئیسی، آقای زارع پور با توجه به اقبال گسترده مردم به پیام رسان ایتا لطفا سخت افزار های لازم جهت افزایش سرعت این پلتفرم ایرانی را تامین کنید و با حمایت خود استفاده میلیون ها نفر از این برنامه را سریع تر کنید! امضای کمپین افزایش سرعت و پهنای باند ایتا در فارس من👇👇 farsnews.ir/my/c/164698
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آمده ام عقده گشایی کنم.mp3
2.75M
🏴فایل صوتی: آمده ام عقده گشایی کنم یا رضا علیه السلام 🔸با نوای: جواد مقدم @emamamm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 برای امام زمانم چه کنم؟💖 سلام‌‌علےآل‌یاسین❤️ ڪلیپ‌تصویرے‌مهدوے 📹 💫 این جمله رو یه گوشه‌ی‌ موبایلت‌ یا‌ دفترت‌ بنویس.... 💠 اگر صادقانه نیت ڪنیم ڪه به امام زمانمان مقرب شویم، آقا امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ) دستمان را میگیرند.❣ 🎙 @emamamm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مدافع حجاب [ 🇵🇸 ]
27.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدافع حجاب💖 واعتصمو به چادرت بانو :) - چادری ها خادم الزهرایی اند ... @modafe_heejab
1_1226775902.mp3
2.21M
برای امام زمانم چه کنم؟💖 آقا دلم تنگ برات پات و بذار رو چشم من وقتی که دور از تو میشم همش بلا سرم میاد کی میشه که داد بزنم صدای دلبرم میاد آقا کجایی😭😭 آه از جدایی😭😭 @emamamm
داستانی واقعی دانشجو بود، دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی…. از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم… قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره) هم دیدار داشته باشن... از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه… وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت، بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن… من چندبار خواستم سلام بگم… منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن… درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن… یه لحظه تو دلم گفتم: حمید، میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه… تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!! خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم… تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم وایسادم. از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن، اما به هرحال قبول کردن… اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن حمید... حمید… حاج آقا باشماست نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر… من رسیدم خدمتشون که آهسته در گوشم گفتن: 👈یک ماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی