[ طریق ]
🌺🥀
[شهید علیرضا ماهینی]
نذاشت خجالت بکشم...
سوارِ موتور داشتیم برمیگشتیم، که روی یه تپه گاز دادم و با پَرِش رد شدم. یهو علیرضا از ترکِ موتور افتاد. نگاهش کردم و دیدم روی تپه در حال غلطیدنه... سریع پیاده شدم و رفتم سمتش. خجالت زده و سر به زیر گفتم: شرمندهام. بلافاصله با لبخند بحث رو عوض کرد و اصلاً به روم نیاورد. گفت: بهتره حرکت کنیم. وقتی رسیدیم کنار سنگرمون، از خجالت روم نمیشد برم توی سنگر. آخه باهاش همسنگر بودم و روی نگاه کردن به صورتش رو نداشتم. خواستم برم یه سنگر دیگه، که علیرضا اومد، دستم رو گرفت و گفت: سنگرت اینجاست؛ کجا میری؟ خلاصه چند روز از خجالت نمیتونستم باهاش روبرو بشم. علیرضا که این شرمساریام رو متوجه شده بود؛ یه روز اومد بغلم کرد و گفت: اتفاقی نیفتاده که! اشتباه از من بود که خودم رو محکم نگه نداشتم؛ اینقد خودتو اذیت نکن...
📚منبع:کتاب دلداده؛ صفحات ۷۵ و ۸۶
[ طریق ]
[شهید علیرضا ماهینی] نذاشت خجالت بکشم... سوارِ موتور داشتیم برمیگشتیم، که روی یه تپه گاز دادم و با
تلنگر
خودتو بذار جای شهید علیرضا ماهینی؛ اگه توی این شرایط باشی چیکار میکنی؟
🔸 ماجرای عجیبِ انگشتری که حضرت زهرا(س) به سید مجتبی برگرداند
#متنخاطره|غسل جمعه سید هیچوقت ترک نشد. میگفت: اگه آب، دبهای هزار تومن هم بشه، حاضرم پول بدم، اما غسل جمعهام ترک نشه... یه بار برا دوره آموزشی رفتیم تهران. روز جمعه توی حمام عمومی سید سر شوخی رو باز کرد و به طرف ما آب پاشید. منم یه لگن آب به طرفش پاشیدم. سید جا خالی داد، اما اتفاق بدی افتاد! آب خورد به انگشترهاش که در آورده و کنار حوض گذاشته بود؛ و دقیقاً همون انگشتری که هدیه خانومش بود و بسیار دوستش داشت، رفت بود توی چاه. دیگه کاری نمیشد کرد. سید خیلی ناراحت شد. به شوخی گفتم: دلبستهی دنیا شدیا.. برگشت و گفت: راست میگی؛ ولی این هدیه همسرم بود؛ خانمی که ذریه حضرت زهراست. اگه بفهمه همین اول زندگی هدیهاش رو گم کردم، بد میشه...
خلاصه روز بعد برا مرخصی دو روزه راهی مازندران شدیم... بعد از مرخصی توی راه برگشت به تهران با تعجب همون انگشتر گمشده رو توی دستش دیدم، از گوشه نگیناش که پریده بود کاملا می شناختمش؛ دقیقاً همون انگشتر بود.
هر چه بهش اصرار کردم که انگشتر افتاده توی فاضلاب تهران، دستش چیکار میکنه، نگفت. تا اینکه قسمش دادم به حضرت زهرا... بهم گفت: چیزی که میگم رو تا زندهام جایی نقل نکن، چون متهمت میکنن به خرافهگویی... "وقتی رفتم خونه خیلی مراقب بودم همسرم دستم رو نبینه . قبل از خواب به مادرم حضرت زهرا(س) متوسل شدم. گفتم: مادر جان! بیا و آبروی منو بخر! بعد هم طبق معمول سوره واقعه خوندم و خوابیدم. نیمه شب وقتی برا نماز شب بیدار شدم؛ با تعجب دیدم انگشتر روی مفاتیحه!
📚منبع: کتاب علمدار
نیستی؛ وقتی بودی آقا هنوز مقابل دوربینها سر «اللهم انا لانعلم منهم الّا خیرا» آنطور بغض نکرده بود. نیستی؛ وقتی بودی آقا بین جمعیت، «گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم» نگفته بود. نیستی؛ آنطرفِ خط تلفنِ بچهشهیدها کسی دیگر نازشان را نمیکشد. مادرشهیدها باز پسر از دست دادهاند. نیستی؛ ما هنوزاهنوز با ریختن خون هر شهید، یاد تو میکنیم باز. گویی که خون همه شهیدان از رگهای توست. تو که نیستی ما آن تابوت سبک پرچمپیچ را بیستوپنج میلیوننفری روی شانه گرفتیم و بعد از پنج سال اگر راستش را بخواهی سر شانههایمان درد میکند هنوز. تو که بودی، بار روی شانه ما نبود. توی خاطرههایت میگویند چندباری در نیمهشبهای مخفی بیروت جان سید را نجات داده بودی؛ نیستی؛ خون سید را در گودالی مهیب در بیروت ریختند و حتی تابوت پرچمپیچی از او بر شانهها نرفت. توی خاطرههایت میگویند که در قلب جنگ شام وقتی همه چشمها به سرانگشتت بود، مرغ و خروسها را که کنج اتاق عملیات دیدهبودی، گفته بودی که هوا سرد است، تا جلسه تمام شود باید جای گرمی برایشان بسازید؛ گفتهاند زمستان از عراق زنگ میزدی و نفیر گلولهها به گوش میرسید؛ میگفتی شنیدهام تهران برف آمده و سرد شده، هوای آهوهای پشت پادگان سپاه را داشته باشید. حالا که نیستی، این روزها نوزادهای چندماههی نحیف در زمستان غزه یخزده و مردهاند. میبینی؟ تو نیستی؛ و حالا در منطقه مردانگی نیست؛ محبت نیست؛ انسانیت نیست؛ و پناه نیست. تو همه بودی. تو که نیستی، هیچ نیست...
«مهدی مولایی»
[ بعله من خودمم دلتنگ سردارم
ولی از قدیم گفتن دبهای که خالیه،
مدام سر و صدا داره!
بشین کارتو انجام بده
سلیمانی باش تو درس خوندنت!
سلیمانی باش تو طبابتکردنت!
سلیمانی باش تو شعر گفتنت!
سلیمانی باش تو نمازخوندنت!
سلیمانی باش تو کار فرهنگی کردنت!
تو که هنوز درگیر سادهترین
شبهه اعتقادی هستی و نرفتی
دنبال سوالات،
چجور میخوای
سلیمانیِ خودت باشی؟!✨ ]
1_3375606296.mp3
7.59M
#پیشنهاد_دانلود
قاسم بود دیگه...💔
شب جمعه و دلتنگی
حاج قاسم و...
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انیمیشنی زیبا از رازِ تازگیِ پیکر شهیدی که بعد از ۱۶ سال سالم تفحص شد...
20.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگاهی متفاوت به زندگی شهید علمالهدی
🔸 ۱۶دیماه؛ سالروز شهادت سید حسین علمالهدی گرامیباد