eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
✅...اصل میدی؟!.... 🌱آغــاز یک گنـــاه بزرگ..... شــاید فکر میکنی سرگرمی است.... و شاید حوصله ات سر رفتــــه و تنهـــایی.... یا احساس تنهایی میکنی.... ای جوان به گوش باش..... ای جوان مراقــب باش..... که شیطان بر تو دام نهاده است..... متاسفانه در فضای مجازی پر از گروههایی که جز آشنــا شدن های خلاف شـــرع چیز دیگری هدفــشان نیست! 🌱ای جوان مگــر اصل تو! مسلمــان بودنت نیست؟! اسلام دین پاکت نیست؟! پیامبرت حضرت محمد ص نیست؟! مگر از امــت ایشان نیستی؟! واااای به روزی که در قیـامت پیامبرمان بگوید: تو از امـت من نیستی..... 🌱 پس این شروع شیــــطانی را آغـــاز 🎀 🌷 @taShadat
گــر من بـه غــمِ عشــقِ تو نسپــارم دل ، دل را چه کنم بهر چه می‌دارم #دل ؟!
سر سپردند و سر فدا ڪردند ارباً اربا، مُقَطَعُ الاعَضاء ذڪر لبهایشان دمِ آخر " لَڪَ لبیڪ #زینب_ڪبری" #شهید_احمد_مشلب🌷 ✨🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊✨
✨بسم رب الشهداء والصدقین✨ 📚معرفی کتاب:چزابه «چزابه» "خاطرات سردار فتح الله جعفری – ناشر:سوره مهر خاطرات فتح الله جعفری یکی از فرماندهان جبهه جنوب است که به حوادث جبهه های جنگ در کردستان و چزابه پرداخته است.این کتاب بیشتر به خاطرات،فعالیت فرماندهی و شهادت دلاورمرد جبهه های جنوب ((حسن باقری)) اشاره دارد" @taShadat
@khstiker۱۰.attheme
105.3K
#شهید_احمد_کاظمی #تم_شهیدانه #تم 📲♥️ ♨️تم های زیبا و جذاب 💯 ایتایی زیباتر با تم های زیباو جذاب شهدا استیکر http://eitaa.com/joinchat/3683975181Cd7403b6b80
👈•°◥ ◣°• «حجاب شما» موجب نگاہ برادران خواهد شد. 👈•°◥ ◣°• بۍاعتنایۍ شما و «حفظ نگاہ شما»موجب خواهران خواهد شد‌‌. @taShadat
⭕️در سالروز عملیات غرور آفرین مرصاد یادی کنیم از ، فاتح این عملیات پیروزمندانه. شهیدی که امام خامنه‌ای بر تابوتش بوسه زد... 🔻نقل است که در جریان یک سخنرانی شهید صیاد شیرازی، زمانی که حاضران شعار «ارتشی ـ سپاهی دو لشکر الهی» سر می‌دهند، شهید صیاد این شعار را اصلاح می‌کند و می‌گوید:‌ «ارتشی ـ سپاهی یک لشکر الهی» @taShadat
🌷 ڪاش وصیت شهدا ڪه قاب اتاق های ما را اشغال ڪرده ، دلمونو اشغال میڪرد . ڪاش صحبتهای ولی‌امر مسلمین ڪه سرلوحه‌ی روزمرمون شده سرلوحه‌ی اعمالمون میشد . ڪاش دل حضرت زهرا با اعمال ما خون نمیشد . ڪاش مهدی فاطمه (س) با اعمال ما ظهورش به تأخیر نمی‌افتاد . @taShadat
آخرین خداحافظی سجاد💔 گريه ميكرد و ميگفت: "سعيده جان خيلی دلم برايت تنگ ميشود😭 بدان هميشه كنارت هستم. برايم دعا كن اگر ته دلت راضی شود همه چيز درست ميشود." پدر و مادرش قرآن را گرفته بودند و من كاسه آب دستم بود. جلوی در پوتينش را محكم بست. گفت: "خيلی به تو اطمينان دارم واقعاً لياقتش را داری." 👌 رفت تا سركوچه و دوباره برگشت مرا نگاه كرد و آب را پشت سرش ريختم💔. قرار بود برويم مشهد كه رفت سوريه. يك شب قبل از #شهادت خواب ديدم در مشهد بعد از زيارت، يك آقای نورانی در دست چپم جای حلقه انگشتر عقيق و در دست راستم انگشتری با نگين فيروزه 💍و كف دستم چند تا مرواريد انداخت. وقتی برای سجاد تعريف كردم گفت تعبيرش اينكه سعادت بزرگی نصيبت ميشود. گفت: بی‌بی امضا كرده و كارمان درست ميشود.🌸 #شهید_مدافع_حرم سجاد عفتی 🌹 @taShadat
رفاقت به سبک شهدا🌹 عراقی سرپران اولین عملیاتی بود که شرکت می‌کردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقی‌ها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس شده بودم. ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی می‌خزید جلو می‌رفتیم. جایی نشستیم. یک موقع دیدم یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس می‌زند. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سرپران است. تا دست طرف رفت بالا معطل نکردم با قنداق سلاحم محکم کوبیدم توی پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم. لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهان مان گفت: «دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست کدام شیر پاک خورده‌ای به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه بیمارستان شده.» از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاک خورده من بوده ام. @taShadat
°•|🌸🍃 صبــح عاشقـانه‌ای‌ ست برای چشمانت ؛ آنگاه ڪه آفتـاب غزل واژه‌های عشــق را در نگاهـــــت تداعی می‌ڪند ... 🌷 @taShadat
🔰گل یا پوچ عملیات در پیش بود از «خلصه» به سمت #شیخ_نجار حرکت کردیم بیشتر نیروهـا با اتوبوس🚌 رفتند ولی ما به خاطر #توپ هایی که روی خودرو حمل میکردیم عقب ماندیم در شهـرک صنعتی شیخ نجار بقیه نیروهـا را گم کردیم😒و یک ساعتی سرگردان بودیم قرار شد بچه هـا یک جا منتظر بمانند تا من #مقر را پیدا کنم 🔹بعد از برگشتن دیدم #حامد بچه هـای کوچک سوری را دور خودش جمع کردہ و #گل_یاپوچ بازی می کنند!! سرگردانی حسابی خسته مان کردہ بود😞 گفتم: «حامد وسط این #اوضاع چه حوصله ای داری ؟!!» جواب داد این بچه هـا تا چشم باز کردن جنگ💥 و خرابی دیدن میخوام یکم از اون حال و هـوا بیرون بیان ... #شهید_مدافع_حرم حامد کوچک زاده 🌹 @taShadat