امروز ساعت شیش و نیم
شبکه افق
اگه نتونستین تکرارشم توی عکس هست.
#ملازمان_حرم
🗓 #حدیث_روز
حضرت امام على عليه السلام
إنَّ مَكرَمَةً صَنَعتَها إلى أحَدٍ مِن النّاسِ ، إنّما أكرَمتَ بِها نَفسَكَ و زَيَّنتَ بِها عِرضَكَ، فَلا تَطلُب مِن غَيرِكَ شُكرَ ما صَنَعتَ إلى نَفسِكَ؛
اگر به كسى خوبى كردى در واقع با اين كار خود را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى، پس به سبب خوبى اى كه به خودت كرده اى از ديگران خواهان تشكر مباش .
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ص382 و 383 ، ح8695
🌷 @tashadat 🌷
🌹 بسم رب المعشوق🌹
معرفی شهید والا مقام ، شهید دوران دفاع مقدس، شهید گمنام، ابراهیم هادی
🌷 @tashadat 🌷
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌟 نام: ابراهیم
🌟 نام خانوادگی: هادی
🌟 نام پدر: حسین
🌟 تاریخ تولد:۱۳۳۶/۰۲/۰۱
🌟 سن:۲۵سال
🌟 شغل: معلم
🌟 دسته اعزامی: بسیج
🌟 تحصیلات: دیپلم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
جزئیات شهادت
🌟 تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۲۲
🌟 محل شهادت:فکه، کانال کمیل
🌟 عملیات: والفجر مقدماتی
🌟 نحوه شهادت: جنگ تن با تانک
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
اطلاعات مزار
🌟 محل مزار: قطعه ۲۶/ردیف۵۲/شماره ۱ بهشت زهرا( یادبود شهید)
🌟 وضعیت پیکر: جاویدالاثر
🌷 @tashadat 🌷
در قطعه ۲۶ گلزارشهدای بهشت زهرایادبودی است که خیلی ها با دیدن عکس صاحب آن وعنوان شهید گمنام که روی سنگ مزار نوشته شده می روند وزائر شهید مفقودالاثر " ابراهیم هادی "
می شوند.
ابراهیم در اوایل اردیبهشت درمحله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان
دیده به جهان گشود.
او چهارمین فرزند خانواده بود وبا این حال پدرش به او علاقه ی خاصی داشت.
ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید واز آنجا بودکه همچون مردان بزرگ ، زندگی را پیش برد.
🌷 @tashadat 🌷
و سرانجام ابراهیم در والفجر مقدماتی ۵ روز به همراه بچه های گردان کمیل وحنظله در کانالهای فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد.
در ۲۲بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه های باقیمانده به عقب تنهای تنهابا خدا همراه شدودیگر کسی اورا ندید.
او همیشه از خدا می خواست گمنام بماند چراکه گمنامی صفت مردان خداست .
خداهم دعایش را مستجاب کرد.
ابراهیم سالهاست که گمنام وغریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.
🌷 @tashadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر ابراهیم
🌷 @tashadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت جدید شهید هادی ۶ روز قبل از شهادت
🌷 @tashadat 🌷
یک چفیه، چند تکه استخوان آورده اند
تحفه ای از قدوبالای یلان آورده اند
چون علی اکبر، شتابان درشهادتگاه عشق
اربا اربایی ، علی اصغر، نشان آورده اند
شادی روح پرفتوح وملکوتی امام شهدا، شهدای دفاع مقدس، مدافع حرم، مدافع سلامت وامنیت، شهدای گمنام علی الخصوص هادی دلها شهید هادی صلوات
🌷 @tashadat 🌷
#روزشمار_عید_غدیر
3⃣ 2⃣بیست و سه روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...😍
🌺امیرالمؤمنین عليه السلام:
حَسبُ المَرءِ… مِن سَلامَتِهِ قِلَّةُ حِفظِه لِعُيوبِ غَيرِهِ
در سالم بودن آدمى، همين بس كه عيوب ديگران را كمتر در ذهن خود نگه دارد
📚بحارالانوار، ج75،
🌷 @tashadat 🌷
قسمت نهم
🚫این داستان واقعی است🚫
.
#غذای_مشترک
اولین روز #زندگی مشترک، بلند شدم غذا درست کنم
من همیشه از #ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم برای همین هر وقت اسم آموزش #آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم
بالاخره یکی از معیارهای سنج #دخترها در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود
هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم
از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت!
#غذا تفریبا آماده شده بود که #علی از #مسجد برگشت
بوی غذا کل خونه رو برداشته بود
از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید
_به به، دستت درد نکنه
عجب بویی راه انداختی...
با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم انگار فتح الفتوح کرده بودم رفتم سر #خورشت
درش رو برداشتم ،آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود
قاشق رو کردم توش بچشم که #نفسم بند اومد ... نه به اون ژست گرفتن هام نه به این مزه
اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود
#گریه ام گرفت
#خاک_بر_سرت هانیه
مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر
و بعد #ترس شدیدی به دلم افتاد #خدایا! حالا جواب علی رو چی بدم؟پدرم هر دفعه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت ...
_کمک می خوای #هانیه #خانم ؟
با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم
قاشق توی یه دست ، در قابلمه توی دست دیگه
همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود ... با بغض گفتم:
نه #علی_آقا برو بشین الان سفره رو می اندازم
یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد
منم با #چشم های لرزان #منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون - کاری داری علی جان؟چیزی می خوای برات بیارم؟
با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن ، شاید بهت سخت کمتر سخت گرفت
- حالت خوبه؟
- آره، چطور مگه؟
- شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه!
به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به #نفس فوق معرکه گفتم :
_نه اصلا من و #گریه ؟
تازه متوجه حالت من شد هنوز فاشق و در قابلمه توی دستم بود ، اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد
_چیزی شده؟
به زحمت بغضم رو قورت دادم
قاشق رو از دستم گرفت خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید
مردی هانیه ، کارت تمومه ...
.
برگرفته از زندگیه همسر#شهید
.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
.ا#قسمتهای_قبل رو از دست ندید❤️
🌷@taShadat 🌷
قسمت دهم
🚫این داستان واقعـےاست🚫
.
چند لحظه#مکث کرد
زل زد توی چشم هام و گفت : واسه این ناراحتی می خوای #گریه کنی؟
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه:'(
_آرها فتضاح شده
با صدای بلند زد زیر #خنده
با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت
#غذا کشید و مشغول خوردن شد
یه طوری غذا می خورد که اگر یکی می دید فکر می کرد غذای #بهشتیه
یه کم چپ چپ
زیرچشمی بهش نگاه کردم
- می تونی بخوریش؟خیلی شوره ، چطوری داری قورتش میدی؟
از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت _خیلی عادی همین طور که می بینی ، تازه خیلی هم عالی شده دستت درد نکنه
- مسخرَم می کنی؟
- نه به خدا
#چشم هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم
جدی جدی داشت می خورد ،کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم
گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه
قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم ، غذا از دهنم پاشید بیرون
سریع خودم رو کنترل کردم و دوباره همون ژست #معرکه ام رو گرفتم
نه تنها برنجش بی نمک نبود بلکه اصلا درست دَم نکشیده بود
مغزش خام بود ، دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش حتی سرش رو بالا نیاورد
_#مادر جان گفته بود بلد نیستی حتی#املت درست کنی!
سرش رو آورد بالا با #محبت بهم نگاه می کرد
_برای بار اول، کارت #عالی بود
اول از دستم مادرم #ناراحت شدم که اینطوری لوم داده بود
اما بعد خیلی خجالت کشیدم
شاید بشه گفت برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد ...
.
#راوی_همسرشهید
#ادامه_دارد
.
ادامه دارد.....منتظر باشید
🌷 @taShadat 🌷
⭕️ فردا 25 ذی القعده ، روز #دحوالارض است. 🕋
👈 ویژگی ها و برخی اعمال این روز را در تصویر بالا بخوانید ⬆️
🥀 #التماس_دعا 💔
🌷 @tashadat 🌷
1_220586430.mp3
1.32M
💢 توسل سراسری مردم بزرگ ایران برای رهایی از بیماری #کرونا با قرائت دعای فرج
✅ برای آمدنش از هیچ اقدامی کوتاهی نکنیم، الهی عظم البلا...
#قرار_عاشقی
پــایــان فعــالیتـــ ڪانال 🍃
شبتـــون #شهدایی ❤️
یـــاعــــلـــــے مــــــدد ✋🏻🌹
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۷ تیر ۱۳۹۹
میلادی: Friday - 17 July 2020
قمری: الجمعة، 25 ذو القعدة 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه)
- یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه)
- یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹سفر امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو، 200ه-ق
🔹دحو الارض
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
▪️11 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام
▪️13 روز تا روز عرفه
▪️14 روز تا عید سعید قربان
▪️19 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
▪️23روز تا عید بزرگ شیعیان عید غدیر
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#نهج_البلاغه
#حکمت93
══🍃🌷🍃════
✨أَيُّهَا النَّاسُ، لِيَرَكُمُ اللّهُ مِنَ النِّعْمَةِ وَجِلِينَ، كَمَا يَرَاكُمْ مِنَ النِّقْمَةِ فَرِقِينَ! إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَيْهِ فِي ذَاتِ يَدِهِ فَلَمْ يَرَ ذلِکَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً
💠اى مردم! بايد خداوند، شما را به هنگام نعمت ترسان ببيند همانگونه كه از بلا و نقمت ترسان مى بيند؛زیرا کسی که رفاه و گشایش را زمینه گرفتار شدن خویش نداند، پس خود را از حوادث ترسناک ایمن می پندارد.
🌷 @taShadat 🌷
#خاطرات_شهدا
🍁دکتر چهل و پنج روز بهش
استراحت داده بود.
آوردیمش خونه.🕊️🌹
عصر نشده، گفت: "بابا! من
حوصلهم سر رفته."
گفتم: "چی کار کنم بابا؟🕊️🌹
گفت: "منو ببر سپاه،
بچهها رو ببینم.🕊️🌹
بردمش. تا ده شب
خبری نشد ازش.🕊️🌹
ساعت ده تلفن کرد، گفت:
"من اهوازم.🕊️🌹
بی زحمت داروها مو بدید
یکی برام بیاره!🕊️🌹
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#سلام ✋🏻
#صبحتون 💐
#شـهـدایـی 🌷😇
🌷 @taShadat 🌷
#روزشمار_عید_غدیر
2⃣ 2⃣بیست و سه روز تا عیدالله الاکبر، عید ولایتعهدی مولایمان، عید غدیر خم باقی مانده است...😍
✨امام جعفر صادق عليه السلام می فرمایند :✨
🍂... روز غدیر خم در میان روز هاى عید فطر و قربان و جمعه همانند ماه در میان ستارگان است .
... و یوم غدیر بین الفطر والاضحى و یوم الجمعة کالقمر بین الکوکب .🍂
🌺اقبال سید بن طاووس , صفحه 466🌺
🌷 @tashadat 🌷
#الگو_برداری_کردار_از_شهـــــدا 📢
همسرداری و مهربانی شهید
🍁خیلی آرام و شوخ طبع بود!
وقتی آمد خواستگاری، برادرم بهم گفت:
سید، خیلی خوش اخلاق و شوخ طبعه😊
نگران نباش که هشت سال از تو بزرگتر است و نتوانید باهم بسازید.
خیلی مهربون بود.👌
یه ماه اول زندگیمان که ماه رمضان بود،
بیشتر روزها سید اصغر سحری درست میکرد😊
و بعد من را بیدار میکرد که سحری بخوریم.
عادت داشت تا من نمی آمدم سر سفره بنشینم،
دست به غـــــذا نمیزد.
میگفت: "خانم شما اول بفرمایید بشینید"،
بعد با هم میخوریم.☺️
دستپختم خوب بود،
ولی سید اصغر غذا برایش مهم نبود.
اگه بد میشد یا دیر میشد اصلا به رویم نمیاورد.
اینقدر عادی برخورد میکرد تا من ناراحت نشوم.💔
شهید مدافع حرم سید اصغر فاطمی تبار🌹
🌷 @taShadat 🌷