4_5812390730714318187.mp3
7.5M
❣جان آقا.....
❣سنه قربان آقا.....
❣سیدالعطشان آقا.....
🌴یا حــــــسیـــــــــــــن🌴
@tashadat
میدونيد ضرب المثل«سرش بره قولش نمیره» از کجا اومده؟؟؟
.
.
🖤روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه "
🖤نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه "
🖤این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
🖤پای " نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه "
🖤شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار
🖤دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه "
🖤هر کجا مینگری " نام حسین است و حسین "
🖤ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه "
🖤 السَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین
@tashadat
#حسین_جان❤️
ازهمان روزی که
صَحن ات را نشانم داده ای
تار میبینم جهان
را گرچه چشمم سالم است
#یاسیدالشهدا 🍁🍂
#محرم 🥀
@taShadat
#خاطرات_شهید
در مأموریت ها همه رزمندگان چفیه میانداختند گردنشان الا محمود؛ ☝️
یک شال سیاه داشت که همیشه گردنش بود، نه فقط محرم و صفر...❗️
یکبار از او خواستم تا علت شال سیاه انداختنش را برایم بگوید گفت:
مادر جان! ما عزادار امام حسین علیه السلام هستیم... 💔
گفتم: الان که محرم وصفر نیست!
گفت: مادرم! عزادار امام حسین علیه السلام بودن محرم و صفر نمی خواهد ما همیشه عزادار حسینیم... ✅
#شهید_محمود_رادمهر🌷
@taShadat
💠خداروشکر!
یادگارانی از #حسین_آقا دارم که خیلی شبیه خودش هستند.
🔸اوایل شهادت حسین آقا، وقتی امیرمهدی و نازنین زهرا در اتاقشان بازی می کردند ناگهان مرا صدامی زدند ومی گفتند:
"مامان! مامان! بیا #باباحسین در اتاق است!"
دستشان را می گرفتم و پا به پایشان می دویدم با زبان بچه ها می گفتم:
"بابایی جون! سلام، کجایی؟"💔
🔸امیرمهدی کنج اتاق را نشانم می داد و میگفت مامان ببین اون بالاست...
مطمئنم که اورا می دیدند.
خودم خیلی اوقات #عطرش را، صدای قدم هایش را، نگاه هایش را در خانه احساس میکنم.
⭕️همین حضورش به من قوت قلب می دهد تا برای دوقلوهایم هم مادری کنم و هم پدری!❣️
🌷همسر #شهید_حسین_مشتاقی
@taShadat
حاجت های بزرگ خودتان را از آقازاده های کوچک امام حسین (حضرت علی اصغر و حضرت رقیه) (علیهم السلام) بگیرید.
#حاج_مجتبی_تهرانی_ره
🌱
@taShadat
کربلا هر روز⚔
برای امام عصر🍃
تکرار میشه😭
#شهید_سید_مرتضی_آوینی 🖤
#ما_ملت_امام_حسینیم 🖤
#محرم 🖤
@taShadat
شهدا شرمنده ایم
دلامون شده خالی از
غم عاشقی و جنون
توی شهر ما این روزا
فراموش شده یادتون
یاد صیاد و کاظمی
یاد همت و باکری
یاد اون مردا بخیر
یاد چمران و باقری
روز دشمن شب میشه
تا به خط می زدید همه
به ندای خمینی و با نوای فاطمه
وصیت کردید شما
به اطاعتِ از ولی
ایشاالله ما هم بشیم
فدای سید علی...
2⃣
@tashadat
🌿🌹گزیده ای اززندگانی🌹🌿
🍃🌹 شهید عباس بابايي🌹🍃
((در سال 1329 در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ابتدایی را در دبستان «دهخدا» و دوره متوسطه را در دبیرستان «نظام وفا» ی قزوین گذراند.
در سال 1348، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد.
🍀پس از گذراندن دوره آموزشی مقدماتی خلبانی، جهت تکمیل دوره، به کشور آمریکا اعزام گردید. در این مدت دوره آموزشی خلبانی هواپیمای شکاری را با موفقیت به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران، در سال 1351، بادرجه ستوان دومی در پایگاه هوایی دزفول مشغول به خدمت شد.
همزمان با ورود هواپیماهای پیشرفته «f-14 » به نیروی هوایی- شهید بابایی در دهم آبان ماه 1355، برای پرواز با این هواپیما انتخاب شد و به پایگاه هوایی اصفهان انتقال یافت.))
4⃣
@tashadat
🍃🌹گزیده ای اززندگانی🌹🍃
🍃🌹شهیدعباس بابایی🌹🍃
(قسمت دوم)
((پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی وی گذشته از انجام وظایف روزانه، به عنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه هوایی اصفهان به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت.
شهید بابایی در هفتم مرداد ماه 1360 از درجه سروانی به سرهنگ دومی ارتقا پیدا کرد و به فرماندهی پایگاه هشتم اصفهان برگزیده شد.
وی در نهم آذر ماه 1362، ضمن ترفیع به درجه سرهنگ تمامی، به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب گردید و به ستاد فرماندهی در تهران عزیمت کرد.
او در تاریخ هشتم اردیبهشت ماه 1366 به درجه سرتیپی مفتخر شد.))
5⃣
@tashadat
🍃🌹گزیده ای اززندگانی 🌹🍃
🍃🌹 شهید عباس بابایی🌹🍃
(قسمت سوم)
((او در تاریخ هشتم اردیبهشت ماه 1366 به درجه سرتیپی مفتخر شد
🇮🇷🌹سرانجام عباس بابايي در 15 مرداد ماه همان سال، در حالی که به درخواست ها و خواهش های پی در پی دوستان و نزدیکانش مبنی برشرکت در مراسم حج آن سال پاسخ رد داده بود، برابر روز عید قربان در حین عملیات برون مرزی به شهادت رسید.🌹🇮🇷
شهید سرلشگر خلبان ، عباس بابایی در هنگام شهادت 37 سال داشت. از او یک فرزند دختر به نام سلما و دو فرزند پسر به نام های حسین و محمد به یادگار مانده است.))
6⃣
@tashadat
#خاطره_ی_جذاب_و_خواندنی_شهید_بابایی
((بعداز ظهر یكی از روزهای پاییزی، كه تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس می گذشت، او را به محل كارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم. در اتاق كارم به عباس گفتم: پسرم پشت این میز بنشین و مشق هایت را بنویس.
⚡⚡⚡
سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم و پس از دریافت و بسته بندی، آنها را برای جدا كردن و نوشتن شماره به اتاق كارم آوردم. روی میز به دنبال مداد می گشتم. دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است. پرسیدم:
ـ عباس! مداد خودت كجاست؟
گفت: در خانه جا گذاشتم.
به او گفتم: پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط كارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشق هایت را با آن بنویسی ، ممكن است در آخر سال رفوزه شوی.
او چیزی نگفت. چند دقیقه بعد دیدم بی درنگ مشق خود را خط زد و مداد را به من برگرداند.))
🌹راوی حاج اسماعیل بابایی(پدرشهید)🌹
7⃣
@tashadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی از شهید عباس بابایی
8⃣
@tashadat
ٺـٰاشھـادت!'
🌹شادی ارواح طیبه شهدا و اینکه عاقبت ما ختم به شهادت بشه صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پایان معرفی شهید عزیز امروزمون ان شاءالله شهید عزیز و شما اعضای کانالمون راضی باشین🌹
🔹در گوشش اذان را گفته بودند و علی محمد صدایش زده بودند. پدر و مادرش روستایی بودند اما اخلاص و عشق به اهل بیت را در دل نوزاد کاشته بودند که هر محرم سیاه پوش حسین(ع) میشد و زنجیر بر شانه هایش می کوبید.
همان هم شد. یل گوی طلا خانم، سرباز پیرجماران شد و جان را به بازی گرفت و رفت...
گرچه مادر برایش آرزوها داشت.❤️
🔸جزیره مجنون بود. علی محمد قنبری تخریبچی لشکر انصارالحسین(ع) زیر نگاه فرشتگان بود که همرزمانش دیدند که به شهادت رسید اما پیکر جاماند...
🔹حالا بعد سی و چهار سال همرزمان جامانده اش، زیر پیکر او را گرفته اند اگرچه از علی محمد، استخوانهایی مانده که خود روضه مکشوفه است...
برای مادر فرقی نمیکند. او دلتنگ است...
مشتاق است و منتظر تا فرزندش را سخت در آغوش بفشارد...❣
@taShadat