••|🕊✨
مࢪگپلے-'🛤'-استبھسوۍجهانابدیٺ . . !(:
「#شهیدگراف💌|#شهیدسجادعفتے💔」
----------
•♡ټاشَہـادَټ♡•
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۱_۰۹_۲۴_۱۵_۰۲_۰۴_۲۶۵.mp3
10.17M
🎼میشناسی منو...
🎤سید رضا نریمانی
نو اهنگ فوق العاده زیبا
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
•♡ټاشَہـادَټ♡•
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷 تاریخ تولد:۱۳۶۴/۱۰/۱۲ تهران
🌷 فرزند چهارم خانواده آقای غلامرضا امرایی
🌷 دارای ۱برادر و ۲ خواهر
🌷 تحصیلات: دیپلم رشته کامپیوتر
🌷 دانشجوی کارشناسی رشته کامپیوتر نرم افزار
🌷 اعزام به سوریه:
🌷 از سال۱۳۸۸ بهصورت متناوب به عنوان💐پاسدار نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی💐
🌷 شهادت در تاریخ یکم تیرماه سال ۱۳۹۴
🌷 نحوه شهادت:اصابت موشک به خودرو
🌷 محل شهادت:شهر درعا
🌷 همانند مقتدایشحضرت علی اکبر (علیه السلام)ارباً اربا شد و با زبان روزه به شهادت رسید.
🌷 در سال ۶۴ به دنیا آمد و در پنجم رمضان ۹۴ آسمانی شد.
🌷 محل دفن:گلزار شهدای بهشت زهرا تهران
🌷 قطعه ۲۶ ردیف ۷۹ شماره ۱۷
🌷 شهیدان مورد علاقه:
🌷 شهید محمد زمانی
🌷 علیرضا شهبازی
🌷 شهیدمحمود وند
🌷 پازوکی
🌷 پلارک
🌷 شهید مهدی زین الدین
🌷 شهید سید مجتبی هاشمی
🌷@tashadat 🌷
🍃🌷🍃🌷🍃
دی ماه ۱۳۶۴ برای خانواده آقای غلامرضا امرایی روز مبارک و میمونی بود؛ زیرا در این روز نوزادی پا به عرصه هستی نهاد که سرانجام عباس زینب (س) شد، همان چیزی که همه شیعیان و فرشتگان آرزوی آن را دارند.
این نوزاد مبارک را به عشق امیرالمومنین امام علی (ع)، علی نام نهادند.
شاید در آن روزها کسی به ذهنش هم خطور نمیکرد که روزی او در عرصه دفاع از اهل بیت امیرالمومنین، مانند عباس(ع) سر دهد و پیکرش ارباً اربا شود. همان گونه که علی اکبر (ع) در راه دفاع از حریم امامت و ولایت قربانی شد.
🌷@tashadat 🌷
🍃🌷🍃🌷🍃
وی همزمان تحصیلات ابتدایی، راهنمایی ومتوسطه را با موفقیت در شهر ری به پایان رسانید و سپس در رشته کامپیوتر در دانشگاه پذیرفته شد. همه این اتفاقات در کنار فعالیت های بی وقفه او در زمینه خدمت به اهل بیت عصمت وطهارت علیهمالسلام اتفاق میافتاد.
ایشان بهترین مامن و ماوای خود را هیئتها، و عشق ورزیدن به شهدای بزرگوار و عشق بسیار بالا به سید الشهدا امام حسین (ع) و اهل بیت او و همچنین مجالس روضه و عزاداری برای اهل بیت به ویژه حضرت زهرای اطهر (س) میدانست.
🌷@tashadat 🌷
🍃🌷🍃🌷🍃
او هر زمان که در امورات زندگی با مشکلی سخت و دشوار و یا لاینحل برخور میکرد خویشتن و دیگران را به صبر و تحمل و سعه صدر و توسل به سیدالشهدا(ع) و توکل بر خداوند جل جلاله و خواندن زیارت عاشورا دعوت می کرد.
معتقد بود زیارت عاشورا هر امر لا ینحلی را حل میکند.
مگر آنکه مصلحت خداوند بر چیز دیگری قرار گرفته باشد.
زیرا ذات مقدس پروردگار مصلحت ما را درچیز دیگری میداند که این به نفع ماست.
ولی اعتقاد به حرکت و تلاش در امور زندگی داشتند و تنبلی را نکوهش میکردند.
فردبسیار پرتلاشی بود. یکی از اعتقادات مستحکم او که همیشه ورد زبانش بود این بود که خرج کردن برای امام حسین (ع) برکت زیادی دارد و جایگزینی برای آن نمیتوان پیدا کرد. منظور او از خرج کردن، چند بُعدی و چند وجهی بود.
تلاش جسمانی و فیزیولوژیکی، رفتاری، گفتاری، عمل کردن به دستورات قرآن و اهل بیت، خرج کردن مادی و غیره بود.
معتقد بود با عمل و رفتار نیکو میتوان دیگران را جذب امام حسین (ع) کرد.
همچنین اعتقاد داشت که امام حسین خود را هزینه پروردگار سبحان نمودند و ما که خود را مدعی پیروی از حضرت اباعبدالله الحسین میدانیم باید علاوه بر اینکه خود را خرج حسین (ع) کنیم در عمل نیز نشان دهیم که پیرو آن بزرگوار هستیم و با رفتارهای زشت و زننده که مخالف تمام معیارهای انسانی واخلاقی است باعث بی آبرویی حسین (ع) نشویم.
🌷@tashadat 🌷
🍃🌷🍃🌷🍃
مسافر 13 ماه رجب
مادر شهید از اعزامها و مأموریتهای ناتمام فرزندش میگوید: «شغل علی طوری بود که بارها به مأموریتهای مختلف میرفت. ما دیگر به مأموریتهای او عادت کرده بودیم. برای دفاع از حریم اهل بیت هم سه بار به سوریه اعزام شد. بار آخر 13 ماه رجب سال 94 بود که به سوریه رفت و اول تیرماه 94، مصادف با پنجم ماه مبارک رمضان به شهادت رسید.»
🌷@tashadat 🌷
🍃🌷🍃🌷🍃
وصیتنامه شهید:
اهل بیت فرمودند هرکس را خدا دوست
بدارد ابتدا عاشق حسینش میکند...
بعد به کربلا میبردش...
بعد دیوانه حسینش میکند....
بعد جانش را می ستاند و بعد خود خدا خونبهایش می شود....
آیا مرگ بهتر از این سراغ دارید...?
پس جای نگرانی نیست...
بزرگترین آرزویم شهادت و دیگری خاک
کردن بدنم در یکی از حرمین ائمه بود و
اکنون به یکی از آنها رسیدم....
ولی دومی دست شماست.....
(بخشهایی از پیکر شهید امرایی در شام باقی ماند.)
🌷@tashadat 🌷
<•💌!•>
عادت کنیم کہ..
همہ اخلاص و فداکاری و همہ محبت و
همہ قلــ♥ـب خود را به آن بزرگوار اهدا کنیم.
🧡⇦#امام_زمان
🧡⇦#حضرتآقا
- - - - - - - - - - - -
•♡ټاشَہـادَټ♡•
ٺـٰاشھـادت!'
📚 #تنها_میان_داعش ✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_سی_سوم 💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم
📚 #تنها_میان_داعش
✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد
❤️ #قسمت_سی_چهارم
💠 چانهام روی دستش میلرزید و میدید از این #معجزه جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و #عاشقانه به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمیخواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه میزدم و او زیر لب #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد.
هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست.
💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و میدیدم از #غیرت مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانهاش میلرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمیشد که با اشک چشمانم التماسش میکردم و او از بلایی که میترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروختهتر میشد.
میدیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمیکند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و میدانست موبایلش دست عدنان مانده که خون #غیرت در نگاهش پاشید، نفسهایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیدهام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!»
💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) امانت سپردی؟ بهخدا فقط یه قدم مونده بود...»
از تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم میکرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، #داعشیها داشتن فرار میکردن و نمیخواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!»
💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکمتر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بودی و میدونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!»
و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفاتشون شناسایی نشه!»
💠 و من میخواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که #عاشقانه نجوا کردم :«عباس برامون یه #نارنجک اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمیذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!»
میدیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لالههای #دلتنگی را در نگاهش میدیدم و فرصت عاشقانهمان فراخ نبود که یکی از رزمندهها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد.
💠 رزمنده با تعجب به من نگاه میکرد و حیدر او را کناری کشید تا ماجرا را شرح دهد که دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از #فرماندهان بودند که همه با عجله به سمتشان میرفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند.
با پشت دستم اشکهایم را پاک میکردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم که نگاهم دنبالش میرفت و دیدم یکی از فرماندهها را در آغوش کشید.
💠 مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای #نورانی او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم میداد که نقش غم از قلبم رفت.
پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیهای دور گردنش و بیدریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و میبوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت.
💠 ظاهراً دریای #آرامش این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :«معبر اصلی به سمت شهر باز شده!»
ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر ردّ نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرماندهای سینه سپر کرد :«#حاج_قاسم بود!»
💠 با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم #آمرلی در همه روزهای #محاصره را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمندهها مثل پروانه دورش میچرخند و او با همان حالت دلربایش میخندد...
ادامه دارد....
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
•♡ټاشَہـادَټ♡
هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
4_453935123579011404.mp3
432.7K
قرار.شبانه
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج
امام زمان عج
✨به شیعیان و دوستان مابگویید
که خدا را به حق عمه ام
حضرت زینب س قسم دهند
که فرج مرانزدیک گرداند✨
اللهم العجل لولیک الفرج بحق زینب کبری س
•♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
#اعمال_قبل_از_خواب
🌱 پــیــام آخـــر شــــب
🌸 • قرآن رو ختم کنیم با خوندن : ⇣
{ ٣ بار سوره توحید }
🌸 • پیامبران رو شفیع خودمون کنیم با ذکر : ⇣
{ ۱ بار : أَللّهُمَّ صَلِ؏َـلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ؏َـجِّلْ فَࢪَجَهُمْ اَللهُمَ صَلِ ؏َـلےٰجَمیعِ الاَنبیاء وَالمُࢪسَلیݩ }
🌸 • مومنین رو از خودمون راضی کنیم : ⇣
{ ۱بار : اَللّهُمَ اغْفِرلِلمؤمنین وَالمؤمِنات }
🌸 • یک حج و یک عمره به جا بیاریم : ⇣
{ ۱ بار : سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُالله وَلااِلهَ اِله الله وَاللهُ اَکبر }
🌸 • ثواب اقامه هزار ركعت نماز رو ببریم : ⇣
{ ٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» }
#وضویادموننره🕊
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#نماز_شب
💠آیت الله صدیقی؛
🔸 آقای بهجت اعلی الله مقامه به قدری نماز شب را مهم می دانستند که به من می فرمودند:
« فلانی! سعی کن نماز شب خودت را ترک نکنی!
اگر یک وقت خسته بودی و احساس کردی که اگر در بستر بخوابی بلند نمیشوی، نخواب!
همین طور نشسته چرت بزن تا نمازشب را بخوانی.
اینقدر مهم است که اگر نمیتوانی بیدار شوی نخواب!
و با آن حالت هم نماز شب را به هر کیفیتی که هست بخوان.»
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
•♡ټاشَہـادَټ♡•
شـــبتـــۅݩشـــہـــدایــــے🌷😇
الــتــمــاس دعـــاۍ فـــرج🤲🏻
یـــاعـــݪــی مـــدد✋🏻
🌸سلامبرعاشقانولایت🌸
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۰۷ آذر ۱۴۰۰
میلادی: Sunday - 28 November 2021
قمری: الأحد، 22 ربيع ثاني 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹وفات سید موسی مبرقع، 296ه-ق
📆 روزشمار:
▪️12 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️20 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️40 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️50 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️57 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
•♡ټاشَہـادَټ♡•