ٺـٰاشھـادت!'
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_سه 💠 ابوالفضل از خستگی نفس کم آورده و دلش از غصه غربت #سوریه میس
✍🏻 رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_صد_و_چهار
و با همین چند کلمه کاری کرد که سر مصطفی بالا آمد و دل خودش دریای درد بود که لحنش گرفت
:«ظاهراً ارتش تو داریا هم چندتاشون رو گرفته.»
و دیگر #داریا هم امن نبود که رو به مصطفی بیملاحظه حکم کرد
:«باید از اینجا برید!»
💠 نگاه ما به دهانش مانده و او میدانست چه آتشی زیر خاکستر داریا مخفی شده که محکم ادامه داد
:«انشاءالله تا چند روز دیگه وضعیت #زینبیه تثبیت میشه،
براتون یه جایی میگیرم که بیاید اونجا.»
بهقدری صریح صحبت کرد که مصطفی زبانش بند آمد و ابوالفضل آخرِ این قصه را دیده بود که با لحنی نرمتر توضیح داد
:«میدونم کار و زندگیتون اینجاس، ولی دیگه صلاح نیس تو داریا بمونید!»
💠 بوی افطاری در خانه پیچیده و ابوالفضل عجله داشت به #زینبیه برگردد که بلافاصله از جا بلند شد.
شاید هم حس میکرد حال همه را بهم ریخته که دیگر منتظر پاسخ کسی نشد،
با خداحافظی سادهای از اتاق بیرون رفت و من هنوز تشنه چشمانش بودم که دنبالش دویدم.
روی ایوان تا کفشش را میپوشید، با بیقراری پرسیدم
:«چرا باید بریم؟»
قامتش راست شد، با نگاهش روی صورتم گشت و اینبار شیطنتی در کار نبود که رک و راست پاسخ داد
:«زینب جان! شرایط اونجوری که من فکر میکردم نشد.
مجبور شدم تو این خونه تنهات بذارم، ولی حالا...»
که صدای مصطفی خلوتمان را به هم زد
:«شما اگه میخواید خواهرتون رو ببرید، ما مزاحمتون نمیشیم.»
💠 به سمت مصطفی چرخیدم، چشمانش سرد و ساکت به چهره ابوالفضل مانده و از سرخی صورتش حرارت #احساسش پیدا بود.
ابوالفضل قدمی را که به سمت پلههای ایوان رفته بود به طرف او برگشت و با دلخوری پرسید
:«یعنی دیگه نمیخوای کمکم کنی؟»
#ادامه_دارد...
🌷 @tashahadat313 🌷
#زندگینامه_شهدا📜
🍃شهید جمال رضی در ۱۹ اسفند ماه سال ۱۳۶۰ در تهران به دنیا آمد.در ۷ سالگی به همراه خانواده برای زندگی به یکی از روستا های آستانه اشرفیه عزیمت کردند.
🍃ایشان مقاطع ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را در آستانه اشرفیه پشت سر گذاشته و از مقطع راهنمایی فعالیت در بسیج محل خود را آغاز کرد.
رضی در سال ۱۳۸۴ ازدواج کرد و در آذر ۱۳۹۳ که تنها ۲۸ روز از به دنیا آمدن پسر دومش می گذشت،برای اولین بار به سوریه اعزام شد و تمام عید را در سوریه بود.
🍃سرانجام بعد از ۵۸ روز در چهاردهم بهار سال ۱۳۹۵ در سن ۳۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
#شهید_جمال_رضی
#سالروز_شهادت
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
‹يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا دَيَّانُ يَا بُرْهَان!...🌼›
‹يَا ذَا الْمَنِّ وَ الْبَيَان!...🍃›
❣سلامبرعاشقانولایت❣
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۵ فروردین ۱۴۰۱
میلادی: Monday - 04 April 2022
قمری: الإثنين، 2 رمضان 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️8 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️13 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️16 روز تا اولین شب قدر
▪️17 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
▪️18 روز تا دومین شب قدر
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ..
چند دقیقہ بیشتر وقت نمیگیرہ...🍂
ولے بہ جاش حرف رهبرمون زمین نمی مونہ...🌹🍃
#صحیفہ_سجادیہ
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
#حدیث
💕امام سجاد علیهالسلام:
◽️إنَّ أرضاکُم عِندَاللّه ِ أسبَغُکُم عَلى عِیالِهِ
💎خداوند از آن کس خشنودتر است که خانواده خود را بیشتر در رفاه و نعمت قرار دهد.
📘بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۱۳۶
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السّلام علیکَ🌱
#یاصاحبالزمانعجّ💚
آقاجان!
شما تمامِ عمرتو صرفِ من کردی
اما من درحق تو چه کردم؟!💔
#امامجانَمالعَجل🤲
تعجیل در #ظهور #3صلوات
اَللّھُــمَ صَّــلْ علٰـےمُحَمَّــدِ وَآل مُحَمَّــد وَ؏َجْــل فَرَجَهُــم🌹
#باشهـــداتــاظهــــور🌼🍃
#اللهمعجللولیکالفرج🌼
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
°•
مادربزرگشھیدمغنیھ میگفت؛
مدتِطولانےبعدشھادتشـ اومدبهخوابم
بھشگفتمـ:چرادیرڪردیـ!؟منتظرتبودمـ!
گفت:چونطولڪشیدازبازرسےهاردشدیم
گفتم:چهبازرسے؟!
گفت:بیشترازهمهسرِبازرسے"نماز"وایستادیم..
بیشترازهمهدربارهۍ"نمازصبح"میپرسند!
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدانهـ🥀
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
Tahdir joze2.mp3
3.97M
#جزء_دوم🌺🌺🌺🌺
#تحدیر
#تندخوانی
🍃🌺خوشبختي یعني بہ نیابت از امام زمانمون هر روز قرآڹ بخونيم😍😍😍😍
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🌷🌷🌷
«وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّهِ امواتا،بَل احیاءُ عِنْدَ رَبِّهمْ یُرْزَقون»
گـــمان مبــر آنان که در راه خدا شهید شدند؛مرده اند!آنها زنده اند و نزد پروردگارشانند و متعنمند به انعام او…
🌷@tashahadat313🌷
🌷🌷🌷
ســـلامـــ بـــر شهــید مدافع حـــرمـــ
«آقـــا ســـید امین حـــسینی»
🌷@tashahadat313🌷
🌷🌷🌷
🍃 تاریخ ولادت: 1355/1/1
🍃 تاریخ شهادت: 1393/18/3
🍃 محل دفن: بهشت معصومه
🍃محل شهادت: حلب
🌷@tashahadat313🌷
🌷🌷🌷
مرد با ایمانی بود وقتی که در تلویزون بمباران حرم حضرت زینب سلام الله علیها را مشاهده کرد، دیگر در این حال و هوا نبود میگفت من باید بروم از حرم عمه ام دفاع کنم.
پدر و مادرم رضایت دادند تا برود، وقتی که به فرودگاه رسید عمه ام به او تماس گرفت و او را منصرف کرد.
فردایش به سرکار رفت، وقتی که برگشت پاهایش فلج شده بود.
75روز همان طور باقی ماند و به دکتر رفت ولی خوب نشد.
شب 75ام بود که گفت: اگر پاهایم خوب شود یکسال میروم از حرم عمه ام دفاع میکنم، فردایش دوباره پاهایش خوب شد.
سرانجام به سوی سوریه رفت و در روز ولادت حضرت علی اکبر، به شهادت رسید
و در نیمه شعبان روز ولادت امام زمان عج الله تعالی به خاک سپرده شد.
به نقل از خواهرشهید
روحش شاد و یادش گرامی.
🌷@tashahadat313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷
تـــقدیمـــ به روح ملـــکوتی تمامــــ شهدای مدافع حـــرمـــ
🌷@tashahadat313🌷
vasma-doaii.mp3
8.27M
🎤حاج مهدی سلحشور
الهی العفو😭
اسمع دعایی 😭
#ماه_رمضان 🌙
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
ٺـٰاشھـادت!'
°•|🖐🏽⚠️|•° قسمت2⃣1⃣ [چگونه گنـ🔥ـاھ نکنیم . . ؟!] 🌱¦↫#خودسازی" 🎙¦↫#استادرائفیپور" ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|🖐🏽⚠️|•°
قسمت3⃣1⃣ (پایانی)
[چگونه گنـ🔥ـاھ نکنیم . . ؟!]
🌱¦↫#خودسازی"
🎙¦↫#استادرائفیپور"
•
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
ٺـٰاشھـادت!'
✍🏻 رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_چهار و با همین چند کلمه کاری کرد که سر مصطفی بالا آمد و دل خودش
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_صد_و_پنج
مصطفی لحظهای نگاهش به سمت چشمان منتظرم کشیده شد و در همان یک لحظه دیدم ترس رفتنم دلش را زیر و رو
کرده که صدایش پیش برادرم شکست
:«وقتی خواهرتون رو ببرید #زینبیه پیش خودتون،
دیگه به من نیازی ندارید!»
💠 انگار دست ابوالفضل را رد میکرد تا پای دل مرا پیش بکشد بلکه حرفی از آمدنش بزنم و ابوالفضل دستش را خوانده بود که رو به من دستور داد
:«زینب جان یه لحظه برو تو اتاق!»
لحنش به حدی محکم بود که خماری خیالم از چشمان مصطفی پرید و من ساکت به اتاق برگشتم.
مادر مصطفی هنوز در حیرت حرف ابوالفضل مانده و هیچ حسی حریف مهربانیاش نمیشد که رو به من خواهش کرد :
«دخترم به برادرت بگو #افطار بمونه!»
و من مات رفتار ابوالفضل دور خودم میچرخیدم که مصطفی وارد شد.
💠 انگار در تمام این اتاق فقط چشمان مرا میدید که تنها نگاهم میکرد و با همین نگاه،
چشمانم از نفس افتاد و او یک جمله از دهان دلش پرید
:«من پا پس نکشیدم، تا هر جا لازم باشه باهاتون میام!»
کلماتش مبهم بود و خودش میدانست آتش #عشقم چطور به دامن دلش افتاده که شبنم #شرم روی پیشانیاش نم زد و پاسخ تعجب مادرش را با همان صدای گرفته داد
:«انشاءالله هر وقت برادرشون گفتن میریم زینبیه.»
💠 و پیش از آنکه زینبیه به آرامش برسد،
#فتنه سوریه طوری به هم پیچید که انبار باروت داریا یک شبه منفجر شد.
#ارتش_آزاد هنوز وارد شهر نشده و #تکفیریهایی که از قبل در #داریا لانه کرده بودند،
با اسلحه به جان مردم افتادند...
#ادامه_دارد...
🌷 @tashahadat313 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•📿✨•
شوق گـناھ مـرا ازخـدایم دور ڪرد ؛
وخدایۍ کہ لحظہ اۍمـرا رها نکرد…
مـن فـرصـت هـا را سـوزانـدم ؛
وخدایۍ کہ هـنوز هم بـا مـن است…
استاد عباسی
「#ماھ_رمضان💌 #پیشنہاد_دانلود🎞」
꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂