eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 🟣شهید مدافع‌حرم پرویز بامری پور 🎙راوے: خواهر شهید 🔮برادرم بسیار مهربان، دلسوز و قدردان پدر و خانواده بود و همیشه توصیه به خوب‌بودن و احترام به یکدیگر داشت و خود نیز آن را رعایت می‌کرد. اخلاق و رفتارش آن‌قدر جذب‌کننده بود که همه دوستش داشتند. هیچ‌وقت با کسی دعوا نکرد. در دوران خدمت وقتی مرخصی می‌آمد، دوستانش دائم زنگ می‌زدند که برگرد! 🔮در یک دست‌نوشته‌ای که پس از شهادتش پیدا کردیم، برایمان همین چیزها را نوشته که مثلاً «هر که با شما بدی کرد، شما با خوبی پاسخش را بدهید! در سلام‌کردن پیش‌قدم باشید! شما سلام کنید؛ مهم نیست آدم‌ها جوابت را بدهند یا ندهند!» و مسائل این‌چنینی. همیشه پرویز از لباس و غذا و مال خودش می‌گذشت و به دیگران می‌داد. او روی حلال و حرام هم خیلی حسّاس بود. 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات ⛱اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد⛱ ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🌹 💠موسی وقتی سپاه قبول شد و رفت شیراز بعد از کسب معدل عالی که می خواس برگرده، بهش پیشنهاد کردن که بیا به جای لشکر هشت که پیشرفت خوبی خواهی داشت ولی شهید موسی گفت پدرم رضای‍‍ت ندارن که برم شیراز پدرم گفت رضایت پدرت با من پدر گفتن، تو برو ولی موسی نمیرفت گفت لشکر همینجا میرم ، پدرم به موسی گفت چرا آخه اونجا که پیشرفت بهتری میکنی موسی فقط یه حرف زد و گفت اگر بناس در تهران پیشرفت کنم در لشکر هشت همین جا ،با رضایت پدرم پیشرفت می کنم ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🕊🌺 🌸علیرضا وقتی ترفیع درجه گرفت ناراحت بود. ولی من خیلی خوشحال شدم. گفتم انشاءالله تا زمان بازنشستگی به درجه ی سرهنگی میرسی. 🌺میگفت:"ایکاش من گروهبان باقی میموندم و این درجه نصیب من نمیشد. به ازای هر درجه مسئولیت من بیشتر و انجام تکلیف خیلی سخت تر میشه. با اینکه همیشه بیش از حد مورد انتظار خدمت و فعالیت میکرد، 🌸خدا کنه که شرمنده و مدیون نشم.من تمام تلاشم براین هست که لقمه حلال وارد این زندگی کنم؛و مسئولیتمو به درستی انجام بدم. اما ترسم از این هست که خدای ناکرده نتونم به درستی و آنطور که مورد انتظار هست انجام وظیفه کنم." 🌺ازاین بابت خیلی دغدغه خاطر داشت.ولی همیشه حاضر بود.هیچوقت خودش را کنار نمیکشید.همیشه آماده خدمت و داوطلب بود. 🌸زمانی که بحث اعزام به سوریه مطرح شد،جز اولین افراد داوطلب بود.و هرسری که رفتنش از سمت سپاه به تاخیر میفتاد بینهایت ناراحت میشد و میگفت این از کم سعادتی من هست.برای من خیلی سخته که در این لباس پاسداری باشم ولی فرصت ادای تکلیف به من داده نشده.و آرام و قرار نداشت برای پیوستن به جمع مدافعان حرم...💔 ۹۳/۱۲/۲۹ ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
شما ... و من چہ ڪنم با چہ ڪنم هاے دلِ بے هدفم ؟ چہ عاشقانه فداے حضرت مادر شدید 🥀 🌹 🕊 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
عاشق بود❤️ چند روز آخر اقامتش در دمشق ،مڪرر به زیارت حضرت رقیه می‌رفت🌹 شب آخر،چند ساعت قبل از آن انفجار هم به زیارت حضرت رقیه رفته بود💔 شاید هم حاجت بیست و چند ساله‌اش را از دختر سه ساله امام حسین (علیه السلام) گرفت در همان روزهاے شهادت حضرت رقیه ، شهید شد✨🕊 ✌️🌺 هدیه به شهدا وعماد مغنیه فاتحه وصلوات🌹🍀🌹🍀 ❣❣❣❣❣ ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
✨سه‌تایی رفتیم خرید؛ من و حاجی و مادرم. اذان مغرب بود. اول نماز خواندیم، بعد هم راه افتادیم توی بازار. یک آئینه و شمعدان خریدیم؛ یک مانتو، یک دست بلوز و دامن، دو تا هم چادر. می‌خواستیم همه‌چیز ساده باشد. 👌 هرچند خیلی‌ها خریدمان را که دیدند تعجب کردند. من و یونس راضی بودیم، اهمیتی نداشت دیگران چه می‌گویند. 📚 کتاب حاجی یونس، ص ۳۰ (به روایت همسر شهید) ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🌱 ♥ -بسم‌الله...🌸 بخونیم‌باهم...🤲🏻 ـاِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآوَبَرِحَ‌الخَفٰآء ُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…✨🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفتہ‌بودندجنوب . . توۍفکہ‌،یکےازرفقایش‌مداحۍمےکرد وروضہ‌‌مےخواند . . ! یک‌دفعہ‌‌روح‌اللہ‌‌بلندشدوگفت: سید،رسیدۍبہ‌‌گوشواره . . ازرقیہ‌‌بخون،ازبیابون‌هاۍداغ، پاۍبرهنہ‌‌،دست‌هاۍسنگین‌دشمن . . مےگفت‌وبلندبلندگریہ‌‌مےکرد . . ازخودبۍخودشده‌بود . . ! همہ‌‌بادیدن‌حالِ‌روح‌اللہ‌‌بہ‌گریہ‌‌افتادند . . عاشقِ‌حضرت‌رقیہ‌‌(س)بود♥️!' همین‌کہ‌‌شنیده‌بودتکفیری‌ها‌تاحرم‌حضرت رقیہ‌‌(س)رسیده‌بودند،دیوانہ‌‌شده‌بود . . حتےنمۍتوانست‌غذا‌بخورد مےگفت‌من‌نباید‌الان‌اینجا‌باشم‌واون‌ حرومی‌هابرسندنزدیکِ‌حرمِ‌حضرت‌رقیہ‌‌ . . ! 🌱 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🥀✨ یعنی هنوز مادری منتظر است... پدر دلشکسته ای که امیدوار است... 🥀✨ یعنی دلتنگی فرزندی برای پدرش که حتی مزار هم ندارد اشکهای سرد زنی برای گمنام بودن مرد زندگیش...🌷 🥀✨ یعنی فقط چند استخوان... یعنی غربت... یعنی پلاکی گم شده...💔 هدیه به ارواح مطهر شهدا صلوات🌷 شهدا را یاد کنید حتی بایک صلوات ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
پیراهن سیاه عزاداری حسین احرام نوکری تمامی عالم است ... خیلی دوست داشت ، فرصتِ‌ خدمت به دیگران را پیدا کند. در حالی‌ که بخاطر شرایط خوبِ مالی هیچگاه اجازه‌ و شرایطِ کار کردن نداشت در تدارکات مشغولِ شستن ظروف می‌شد! به خاطر خدمات با ارزشش در جبهه به خادم الحسین مشهور شده بود. شهید محمود استاد نظر ی ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
♥️↓ نماز جماعت تمام شد، همه رفتند محمدرضا سر گذاشت به سجده و مدتی همان جور ماند.خشکش زده بود هرچه صبر کردند او سر از سجده بر نداشت یکی از بچه ها گفت:خیال کردیم مرده. وقتی بلند شد صورتش غرق اشک بود از اشک او فرش مسجد خیس شده بود.پیرمرد جلو آمد و پرسید: چرا اینجور گریه می کنی؟ گفت: پدر جان روی نیاز ما به خداست اگر من در سجده مرادم را نگیرم پس کی بگیرم؟ در بخشی از وصیت نامه اش نوشته؛ با مسائل فانی و زودگذر دنیا همدیگر را آزار ندهید. دنیا را برای اهل آن که همانا غافلان هستند واگذارید. در برابر مشکلات صبر داشته باشید، توسل را فراموش نکنید. هموطنان، اطاعت از ولایت فقیه را فراموش نکنید ،از ولی فقیه عقب نمانید که هلاک می شوید و جلوتر نروید که گمراه خواهید شد… سرباز روح‌ الله ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
‍خاطرات_شهدا🌷 💠ماجرای جالب تفحص شهدای گمنام 🍃🌹پنج را که مطمئن بودیم اند، انتخاب کردیم.😔😔 پیکرها را خوب گشته بودیم. هیچ هویتی به دست نیامده بود. 😭😭😭 🍃🌹قرار شد در بین شهدا، یک که سر در بدن نداشت😭😭😭😭😭😭 ، به نیابت از ارباب بی سر، اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در تشییع و در ورودی دهلران دفن کنیم.😭😭😭 🍃🌹کفن ها آماده شد. همیشه این لحظه، سخت ترین لحظه برای بچه های است؛😔😔😔 شهدا یکی یکی می شدند. آخرین شهید، پیکر بی سر بود. 😭😭😭😭 🍃🌹✍😭سخت دلمان هوایی شده بود، شد😭😭😭 ، تکه پارچه ای از جیب لباس شهید به چشم بچه ها خورد. روی آن چیزی نوشته شده بود که به سختی خوانده می شد: « پزنده، اعزامی از اصفهان». 🍃🌹✍😭😭شهید به آغوش خانواده اش برگشت تا در روز در اصفهان تشییع شود و بی سر و سامان دیگری از قبیله ی حسین (علیه السلام) جایگزین او شد. 😭😭😭😭 🍃🌹 کسی چه می داند، شاید نام او که در روز تاسوعا در دهلران تشییع و به جای او دفن شد بوده است. ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
: یڪ شب در خواب دوست شهیـدم را دیدم . از او پرسیـدم شمـا هستـے؟! گفت : بلہ گفتم : از شمـا یڪ درخواست دارم و آن اینڪہ اسم من را نیـز جـزء شهـدا در لیستـے ڪہ می‌نویسد و شمـا را گلچین می‌ڪند بنویسی . شهیداحمدمشلب بہ من گفت : اسمت چیسـت ؟ گفتم : علی‌الهـادے شهیداحمدمشلب گفت : این اسم براے من آشناسـت من اسـم تو را در لیستے ڪه حضرت زهـرا بود دیده‌ام و بہ زودے بہ ما ملحق خواهے شد |شهیـدعلےالهـادےبعد از دو مـاه بہ رسیـد :) | ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید امر به معروف، بهروز نبیئی پور (دقایقی قبل از شهادت) تاریخ شهادت:۱۴۰۱/۶/۱۰ محل شهادت: کازرون نحوه شهادت: شخصی با مشروبش قصد ورود به هیئت داشته که شهید بهروز نبیئی پور به فرد مست تذکر میدهد و فرد مست با بطری شکسته به ایشون حمله ور میشود... ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🌱 ♥ -بسم‌الله...🌸 بخونیم‌باهم...🤲🏻 ـاِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآوَبَرِحَ‌الخَفٰآء ُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…✨🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
💠آیت الله ناصری دولت آبادی رحمةالله 🔸خیلی سفارش شده به سحرخیزی و نماز شب وقرآئت قرآن در دل شب. ولی اگر یک شب حال نماز و دعا هم نبود، کسی سحر بیدار شد ولو نشسته و چای خورده است، همین خوب است، خود بیداری شب، اثر دارد.👌 🔸 بنشین، یک کم در عظمت خدا فکر کن، در خودت فکر کن که من کجا بودم؟ کجا آمدم؟ به کجا می روم؟ کی من را اینجا آورد؟ همین را فکر بکنی، برایت کافی است. ببین حال تو چه می شود؟ خدا می داند. در مورد اعمالت فکر کن به خدا بگو: «شیطان من را فریب داد. نمی خواستم مخالفت تو را بکنم». ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂