eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
ٺـٰاشھـادت!'
‍ #داستان_واقعی ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :1⃣2⃣ #فصل_سوم لباس ها هم با سلیقه تمام تا شده بود. خدیجه سر ش
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣2⃣ دمِ غروب، دیدیم عده ای روی پشت بام اتاقی که ما توی آن نشسته بودیم راه می روند، پا می کوبند و شعر می خوانند. وسط سقف، دریچه ای بود که همه خانه های روستا شبیه آن را داشتند. بچه ها آمدند و گفتند: «آقا صمد و دوستانش روی پشت بام هستند.» همان طور که نشسته بودیم و به صداها گوش می دادیم، دیدیم بقچه ای، که به طنابی وصل شده بود، از داخل دریچه آویزان شد توی اتاق؛ درست بالای کرسی. چند نفری از دوستانم هم به این مهمانی دعوت شده بودند. آن ها دست زدند و گفتند: «قدم! یاالله بقچه را بگیر.» هنوز باور نداشتم صمد همان آقای داماد است و این برنامه هم طبق رسم و رسومی که داشتیم برای من که عروس بودم، گرفته شده است. به همین خاطر، از جایم تکان نخوردم و گفتم: «شما بروید بگیرید.» یکی از دوستانم دستم را گرفت و به زور هلم داد روی کرسی و گفت: «زود باش.» چاره ای نبود، رفتم روی کرسی بقچه را بگیرم. صمد انگار شوخی اش گرفته بود. طناب را بالا کشید. مجبور شدم روی پنجه پاهایم بایستم؛ اما صمد باز هم طناب را بالاتر کشید. صدای خنده هایش را از توی دریچه می شنیدم. با خودم گفتم: «الان نشانت می دهم.» خم شدم و طوری که صمد فکر کند می خواهم از کرسی پایین بیایم، یک پایم را روی زمین گذاشتم. صمد که فکر کرده بود من از این کارش بدم آمده و نمی خواهم بقچه را بگیرم. ادامه دارد... ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣2⃣ طناب را شل کرد؛ آن قدر که تا بالای سرم رسید. به یک چشم بر هم زدن، برگشتم و بقچه را توی هوا گرفتم. صمد، که بازی را باخته بود، طناب را شل تر کرد. مهمان ها برایم دست زدند. جلو آمدند و با شادی طناب را از بقچه جدا کردند و آن را بردند وسط اتاق و بازش کردند. صمد باز هم سنگ تمام گذاشته بود؛ بلوز و شلوار و دامن و روسری هایی که آخرین مدل روز بود و پارچه های گران قیمت و شیکی که همه را به تعجب انداخت. مادرم هم برای صمد چیزهایی خریده بود. آن ها را آورد و توی همان بقچه گذاشت. کفش و لباس زیر و جوراب، با یک پیراهن و پارچه شلواری و صابون و نبات. بقچه را گره زد و طناب را که از سقف آویزان بود به بقچه وصل کرد و گفت: «قدم جان! بگو آقا صمد طناب را بکشد.» رفتم روی کرسی؛ اما مانده بودم چطور صدایش کنم. این اولین باری بود که می خواستم اسمش را صدا کنم. اول طناب را چند بار کشیدم، اما انگار کسی حواسش به طناب نبود. روی پشت بام می خواندند و می رقصیدند. مادرم پشت سر هم می گفت: «قدم! زود باش. صدایش کن.» به ناچار صدازدم: «آقا... آقا... آقا...» خودم لرزش صدایم را می شنیدم. از خجالت تمام بدنم یخ کرده بود. جوابی نشنیدم. ناچار دوباره طناب را کشیدم و فریاد زدم: «آقا... آقا... آقا صمد!» ادامه دارد... ▪️@taShadat ▪️
سلام عزیزان این دوپارت تقدیم به نگاه پر مهرتون🌹👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✿ • • • شهدا با معرفتند ، حاضرند دوباره تا پای جان بروند تا تو جان بگیری ... شهدا رفیق بازند ❤️ باور ڪـن ، آنها نیڪو رفیقانی برای ما راه گم ڪـرده‌ها هستند . #روزمان‌_با_یادشان #نسئل_الله_منازل_الشهداء ▪️ @taShadat ▪️
هر چقدربگوییم؛ ... بگوییم ... باز هم کم است برای دانستن از اروند فقط باید؛ غواص باشی .. دستت بسته باشد شب باشد و اروند بی تاب... ▪️ @taShadat ▪️
#خاطرات_شهید چنان با #شهدا عجین بود ڪہ در سخنرانے هایش مے گفت: "من با شهدا راه مےروم غذا مےخورم و مےخوابم و این آسایشے ڪه برای من شهیدان بوجود آورده اند هرگز نخواهم گذاشت پرچـم #یامهــدی_ادرکنے، آن ناله های رزمندگان در نمازهای شب و هنگام شب عملیات زمین بماند..." #حاج_عباس_عبدالهے همــواره در سخنرانے هایش میگفت: “جسمم را به خاڪ و روحم را به خـدا و راهم را به آیندگان مے سپارم ” جزو بهترین تڪ تیراندازهای ایران بود او همواره سخت ترین راه را انتخاب مےکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشڪر عاشــورا بود و چه زمانے که بعد از بازنشستگے نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت... منبع: کتاب مدافعان حرم، خاطرات #شهیدجاویدالاثرعباس_عبداللهی🌷 ▪️ @taShadat ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#زیارت_شهیدمدافع_حرم_با_ذکر_صلوات #سنگ_مزار_شهید 🔶 اینجامزار شهید مدافع حرم {محمد حسین محمدخانی} است. مزاریکی از هزاران فدایی عمه سادات، زینب کبری سلام الله علیها یادش گرامی و راهش پر رهرو.. ▪️ @taShadat ▪️
همسر شهید💞: يك روز بعد از شهادت عبدالمهدی دلم خيلی گرفته بود.😭 گفتم بروم سراغ آن دفتری كه خاطرات مشترك‌مان را در آن می نوشتيم. 😍 به‌محض بازكردن دفتر، ديدم برايم يك نامه نوشته با اين مضمون كه «همسر عزيزم! من به شما افتخار می كنم كه مرا سربلند و عاقبت به‌خير كردی و باعث شدی اسم من هم در فهرست شهدای كربلا نوشته شود. آن دنيا منتظرت هستم!»😍🌟 ▪️ @taShadat ▪️
Ꮺــو 🍃 گُنـ🔥ـٰاه یَعنٖی خـُداحــٰافِظ مـَღـْدیٖ°|•💚•|°😭 ▪️ @taShadat ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#بیوگرافے او خودش را فروخت ، از همان زمان که فهمید فاطمه گمنام میخرد :🍃🌹 #دلٺنڱ_شهادتــــ 🌷🕊 ▪️ @taShadat ▪️
⚘﷽⚘ منطق ما، منطق امام (ع) است . اگر دشمن این حقیقت را دریابد هرگز لحظه ای منتظر ما نخواهد ماند. 🌷 ▪️ @taShadat ▪️
25219773.mp3
7.49M
🎧 مداحی خـســته شـــدم آے شــهداء🌹 ▪️ @taShadat▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🍃 ولادت : 1356 - مشهد 🍂 شهادت: 96/7/1 - دیرالزور سوریه (فرمانده عملیات آزادسازی دیرالزور) 🍁 آرامگاه: مشهد - بهشت رضا 🌸 از وقتی خودش را شناخت، در مسجد، جلسه قرآن و مجالس روضه حضور پیدا می‌کرد و در مسجد به بچه‌ها قرآن درس می‌داد. 🌺 به روضه سلام الله علیها خیلی حساس بود و در نهایت از پهلو و بازو تیر خورد و مهمان مادر گشت. ▪️ @taShadat ▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ #نماهنگ احساسی #اربعین قدم قدم پا میزارم تو جاده ها تا برسم به کربلا حسین حسین #مهدی_رسولی♥️ #پیشنهاد_ویژه_امشبمون ان‌شاءالله همگی اربعین کربلا باشیم 🙂 ✍@tashadat
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۰۳ مهر ۱۳۹۸ میلادی: Wednesday - 25 September 2019 قمری: الأربعاء، 25 محرم 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه) - حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه) - یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت امام سجاد علیه السلام، 94ه-ق 📆 روزشمار: ▪️10 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️25 روز تا اربعین حسینی ▪️33 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️34 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️39 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️ @taShadat ▪️
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ای اهل ایمان! از غیر خودتان برای خود محرم راز نگیرید، آنان از هیچ توطئه و فسادی درباره شما کوتاهی نمی‌کنند، شدت گرفتاری و رنج و زیان شما را دوست دارند؛ کینه و دشمنیشان حتی از لابلای سخنانشان نیز پیداست و کینه‌ای که در سینه‌هایشان پنهان می‌دارند بیشتر است. ما نشانه‌ها را برای شما روشن ساخته‌ایم اگر بیاندیشید. آل عمران آیه 118 ▪️ @taShadat ▪️
💠 امیرالمؤمنین علیه السلام 🔺 اذا طلبت العزّ فاطلبه بالطّاعة 🔰 هرگاه در طلب عزّت بودی، آن را به وسيله فرمانبرداری خدا بجوی 📙غررالحکم،باب الطاعة #حدیث ▪️ @taShadat ▪️
. . نگاهشان بند بند وجودمان را مےلرزاند💔 از ما چه میخواهند و ما چه مبکنیم؟😔 ای پرنده هاے عرش محتاج دعایتانیم!☝️ تا شرمنده نگاهتان نشویم😭 ... رفیق_شهیدم #شهید_ابراهیم_همت #سلام_صبحتون_بخیر ▪️ @taShadat ▪️
نزدیڪ ایام محرم ڪہ میشد دیگہ دل تو دلش نبود🍂 جواد بود و پیراهن مشکی کہ کل ایام ماه محرم و صفر تنش بودخیلی مقید بود هر شب حتما در هیئت حضور داشتہ باشہ💚 اڪثر وقتها هم تو آشپزخانہ مسجد بود و مشغول آماده کردن شام هیئت. جواد ثابت کرد بچہ #هیئتی آخرش #شهید میشہ🌷 #شهید_جواد_محمدی🕊 #اللهم_ارزقنا_شهادت_فی_سبیلک #السلام_علیک_یا_اباعبدالله ▪️ @taShadat ▪️
مصیبت اهل بیت از کوفه تا شام.mp3
7.94M
مصیبت ‌های اهل بیت در راه کوفه تا شام از زبان امام سجاد علیه السلام مصداق کل یوم عاشوراست این مرد او شاهدی زنده است در اشعار زخمی قدیمی از در و دیوار دارد آزرده او را واژه ی روضه ▪️ @taShadat ▪️