#چفیہ
تا حالا #سگ دنبالت کرده ؟😐
نکرده؟
خب خداروشکر که تجربشو نداری...
اما بزار برات بگم...
وقتی سگ دنبالت میکنه...
مخصوصا اگه #شکاری باشه...
خیلیا میگن نباید فرار کنی ازش ...
اما نمیشه... یه ترسی ورت میداره ک فقط باید بدویی...😨
امـا...
خدا واست نیاره اگه پات درد کنه...
یا یه جا گیر کنی...😰
یا...
.
.
.
#کربلای_چهار بود...
وقتی منافقین لعنتی عملیاتو لو دادن... مجبور شدیم عقب نشینی کنیم...
نتونستیم زخمیا رو بیاریم...😔
بچه های زخمیه #غواص تو نیزارهای #ام_الرصاص جاموندن...
چون نه زمان داشتیم و نه شرایط #نیزار ها میذاشت برشونگردونیم...
هنوز خیلی دور نشده بودیم از نیزارا که یهو صدای ناله ی زخمیا بلند و بلند تر شد...
آخ ...
😩
نمیدونم چنتا بودن...
#سگای_شکاری ...
ریخته بودن تو نیزار...
بعثیا به سگ های شکاریشون یه چیزی تزریق کرده بودن که سگا رو هار کرده بود ...
هنوز صدای #ناله های بچه ها تو گوشمه...😭
زنده زنده رفیقامو که دیگه پای فرار کردن نداشتن رو...
داشتن #تیکه تیکـ ....💔💔💔
کاری از دست ما بر نمیومد ...😩
.
.
.
.
شنیدی #رفیق؟
😔😭
دیگه باید چیکار میکردن واسه ما؟
تا منه مدعی بچه مذهبی با یه مَن ریش هر کاری دلم بخواد بکنم؟
یا تویه دختر خانوم ...😏😏
بگذریم ...
حرفای تکراریه...
بزار از کارامون تو فضای مجازی حرفی نزنم...
اما #رفیق !
اگه دین هم نداریم ...
بیا مرد باشیم...
انقد راحت پا روی خونشون نزاریم...😔
#معذرت_بابت_تلخی_روایت...🙏🏻
@tashadat
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۲۸ مهر ۱۳۹۸
میلادی: Sunday - 20 October 2019
قمری: الأحد، 21 صفر 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
💠 اذکار روز:
- یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه)
- ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه)
- یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️7 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️8 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️13 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️16 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️17 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج
🏴 @taShadat 🏴
👑
❤ آقا رسول الله (ص):
💕 قلب ها سه گونه اند:
🔸 قلبى مشغول به دنيا،
🔸 قلبى مشغول به عُقبیٰ
🔸👑 و قلبى مشغول به #مولا.
🔶 امّا برای قلب مشغول به دنيا، سختى و بلاست،
🔶 امّا برای قلب مشغول به عُقبیٰ درجات والاست،
🔶👑 و امّا برای قلب مشغول به مولا، دنيا و عُقبیٰ و مولاست. 💚
📙المواعظ العدديّة: ۱۴۶🍀
🏴 @taShadat 🏴
رفاقت با امام زمان (عج)
ابراهیم هادی را دیدم، خیلی ناراحت بود، پرسیدم چیزی شده؟ گفت: دیشب با بچهها رفته بودیم شناسایی، هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقیها تیراندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده.
هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد و نیمههای شب برگشت، آنهم خوشحال و سرحال!
مرتب داد میزد امدادگر، امدادگر ... سریع بیا، ماشاالله زنده است!
بچهها خوشحال شدند، مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب... ولی ابراهیم گوشهای نشست و رفت توی فکر.
رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟
با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد، آنهم نزدیک سنگر عراقیها
امّا وقتی رفتم آنجا نبود، کمی عقبتر پیدایش کردم و در مکانی امن!!!
بعدها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم.
عراقیها هم مطمئن بودند زنده نیستم.
حال عجیبی داشتم، زیر لب فقط میگفتم یا صاحبالزمان (عج) ادرکنی،
هوا تاریک شده بود، جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطهای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم.
آن آقا کلی با من صحبت کرد، بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست!
لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم.
آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد، خوشا به حالش.
شهید ابراهیم هادی
سلام بر ابراهیم ص١١٧
🏴 @taShadat 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بخش دیده نشده از سخنرانی امروز رهبر انقلاب در مراسم اربعین:
🔹 یکی دو نفر از برادران عزیز، گفتند شما صحبت کنید؛ ما مکرّر داریم صحبت میکنیم. آن مقداری که من و امثال من صحبت میکنیم اگر نصف آن، کار کنیم، همهی دنیا آباد میشود.
🏴 @taShadat 🏴
خوشبختــے یعنـے 🌷
حس ڪنـی
شهیـد دارد تو را مینگرد
و تو به احتـرامش
از گنـاه فاصله میگیری ...
#نگاه_شهدا_به_ماست
🍃🌺 @taShadat 🌺🍃
#خاطراٺ_شهدا
به سقوط خرمشــ🌴ــــهر چیزی نمانده
بود. 😞
بهنام میرفت شناسایی🤠.
چند بار او گفته بود: «دنبال مامانم میگردم،💚 گمش کردم.»👈 عراقیها فکر نمیکردند بچه ۱۳ ساله برود شناسایی؛ رهایش میکردند.🏃
یکبار رفته بود شناسایی،
عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند😥؛ جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود. 😡وقتی بر میگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود؛ هیچچیز نمیگفت فقط به بچهها اشاره میکرد👈 عراقیها کجا هستند و بچهها راه میافتادند.💪👊
یکــ🔫ــ اسلحه به غنیمت گرفته بود؛
با همان اسلـــ🔫حه ۷ عراقی را اسیر کرده بود💎. احساس مالکیت میکرد
. به او گفتند که باید اسلحه را تحویل دهی؛
میگفت به شرطی اسلحه را تحویل میدهم که به من حداقل یک نارنجک💣 بدهید یا این یا آن.
دست آخر به او یک نارنجکــــ💣ــــ دادند. یکی گفت: «دلم برای عراقیهای مادر مرده میسوزد که گیر بیفتند.» بهنام خندید.😂😎😂
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادتــــ
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🏴 @taShadat 🏴
˙·•°❁ #معرفی_شهدا ❁°•·˙
🌺تاریخ تولد : 12 بهمن 1345
🌺تاریخ شهادت : 28 مهر 1359
بهنام محمدی😍 نوجوان ۱۳-۱۲ ساله ای بود که در تمام روزهای مقاومت از ۳۱ شهریور تا ۲۸ مهر ۵۹ در خرمشهر ماند❤️
چند روز قبل از سقوط 🌴خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۱۳۵۹/۷/۲۸ پر کشید.😔😔
این کبوتر 🕊🌹خونین بال در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش به خاک سپرده شد 🌺
🏴 @taShadat 🏴
@shahed_sticker۴۹۰.attheme
81.2K
• #شهید_امیر_حاجامینی
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
🏴 @taShadat 🏴
در یڪی از دانشگاه ها
پیرامون #حجاب سخنرانی میڪردم
ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد:
حاج اقااااااااااااااااا
چرا شما حجاب را ساختید؟!!!!
گفتم ؛ حجاب ، بافتهء ذهن ما نیست
حجاب را ما نساختیم بلکه در کتاب خدا یافتیم
گفت ؛ حجاب اصلا مهم نیست
چون ظاهر مهم نیست دل پاڪ باشه کافیه
گفتم ؛ آخه چرا یه حرفی میزنی ڪه
خودت هم قبول نداری؟!!!!
گفت : دارم
گفتم : نداری
گفت : دارم
گفتم : ثابت میڪنم ڪه
این حرفی ڪه گفتی خودت قبول نداری
گفت : ثابت ڪن
گفتم : ازدواج ڪردی
گفت : نه
گفتم : خدایا این خانم #ازدواج نڪرده و
اعتقاد داره ظاهر مهم نیست دل پاڪ باشه
پس یه شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما
فریاد زد : خدا نڪنه
گفتم : دلش پاڪه 🙄
گفت : غلط ڪردم حاجاقاااااااا😢
🏴 @taShadat 🏴
ٺـٰاشھـادت!'
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :3⃣0⃣1⃣ #فصل_یازد
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :5⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
خدیجه با شیرین زبانی؛ خودش را توی دل همه جا کرده بود. حاج آقایم هلاک بچه ها بود. اغلب آن ها را برمی داشت و با خودش می برد این طرف و آن طرف.
خدیجه از بغل شیرین جان تکان نمی خورد. نُقل زبانش «شینا، شینا» بود. شینا هم برای خدیجه جان نداشت.
همین شینا گفتن خدیجه باعث شد همه فامیل به شیرین جان بگویند شینا. حاج آقا مواظب بچه ها بود. من هم اغلب کنار صمد بودم. یک بار صمد گفت: «خیلی وقت بود دلم می خواست این طور بنشینم کنارت و برایت حرف بزنم. قدم! کاشکی این روزها تمام نشود.»
من از خداخواسته ام شد و زود گفتم: «صمد! بیا قید شهر و کار را بزن، دوباره برگردیم قایش.»
بدون اینکه فکر کند، گفت: «نه... نه... اصلاً حرفش را هم نزن. من سرباز امامم. قول داده ام سرباز امام بمانم. امروز کشور به من احتیاج دارد. به جای این حرف ها، دعا کن هر چه زودتر حالم خوب بشود و بروم سر کارم. نمی دانی این روزها چقدر زجر می کشم. من نباید توی رختخواب بخوابم. باید بروم به این مملکت خدمت کنم.»
دکتر به صمد دو ماه استراحت داده بود. اما سر ده روز برگشتیم همدان. تا به خانه رسیدیم، گفت: «من رفتم.»
ادامه دارد...✒️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :6⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
اصرار کردم: «نرو. تو هنوز حالت خوب نشده. بخیه هایت جوش نخورده. اگر زیاد حرکت کنی، بخیه هایت باز می شود.»
قبول نکرد. گفت: «دلم برای بچه ها تنگ شده. می روم سری می زنم و زود برمی گردم.»
صمد کسی نبود که بشود با اصرار و حرف، توی خانه نگهش داشت. وقتی می گفت می روم، می رفت. آن روز هم رفت و شب برگشت. کمی میوه و گوشت و خوراکی هم خریده بود. آن ها را داد به من و گفت: «قدم! باید بروم. شاید تا دو سه روز دیگر برنگردم. توی این چند وقتی که نبودم، کلی کار روی هم تلنبار شده. باید بروم به کارهای عقب افتاده ام برسم.»
آن اوایل ما در همدان نه فامیلی داشتیم، نه دوست و آشنایی که با آن ها رفت و آمد کنیم. تنها تفریحم این بود که دست خدیجه را بگیرم، معصومه را بغل کنم و برای خرید تا سر کوچه بروم. گاهی، وقتی توی کوچه یا خیابان یکی از همسایه ها را می دیدم، بال درمی آوردم. می ایستادم و با او گرم تعریف می شدم.
یک روز عصر، نان خریده بودم و داشتم برمی گشتم. زن های همسایه جلوی در خانه ای ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. خیلی دلتنگ بودم. بعد از سلام و احوال پرسی تعارفشان کردم بیایند خانه ما. گفتم: «فرش می اندازم توی حیاط. چایی هم دم می کنم و با هم می خوریم.» قبول کردند.
ادامه دارد..
🕊 @taShadat 🕊
ٺـٰاشھـادت!'
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :5⃣0⃣1⃣ #فصل_یازدهم خدیجه با شیرین زبانی؛ خودش را توی دل همه جا کرده بود. حاج
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :7⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
در همین موقع، مردی از ته کوچه بدوبدو آمد طرفمان. یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا کتاب هم گرفته بود دستش. از ما پرسید: «شما اهل روستای حاجی آباد هستید؟!»
ما به هم نگاه کردیم و جواب دادیم: «نه.»
مرد پرسید: «پس اهل کجا هستید؟!»
صمد سفارش کرده بود، خیلی مواظب باشم. با هر کسی رفت و آمد نکنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به کسی ندهم. به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم.
مرد یک ریز می پرسید: «خانه تان کجاست؟! شوهرتان چه کاره است؟! اهل کدام روستایید؟!» من که وضع را این طور دیدم، کلید انداختم و در حیاط را باز کردم. یکی از زن ها گفت: «آقا شما که این همه سؤال دارید، چرا از ما می پرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا کنم. حتماً او بهتر می تواند شما را راهنمایی کند.»
مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی یا سؤال دیگری بدوبدو از پیش ما رفت. وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت: «خانم ابراهیمی ! دیدی چطور حالش را گرفتم. الکی به او گفتم حاج آقامان خانه است. اتفاقاً هیچ کس خانه مان نیست.»
یکی از زن ها گفت: «به نظر من این مرد دنبال حاج آقای شما می گشت. از طرف منافق ها آمده بود و می خواست شما را شناسایی کند تا انتقام آن منافق هایی را که حاج آقای شما دستگیرشان کرده بود بگیرد.»
ادامه دارد...✒️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :8⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد. بیشتر دلواپسی ام برای صمد بود. می ترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد.
مرد بدجوری همه را ترسانده بود. به همین خاطر همسایه ها به خانه ما نیامدند و رفتند. من هم در حیاط را سه قفله کردم. حتی درِ توی ساختمان را هم قفل کردم و یک چهارپایه گذاشتم پشت در.
آن شب صمد خیلی زود آمد. آن وضع را که دید، پرسید: «این کارها چیه؟!»
ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «شما زن ها هم که چقدر ترسویید. چیزی نیست. بی خودی می ترسی.»
بعد از شام، صمد لباسش را پوشید.
پرسیدم: «کجا؟!»
گفت: «می روم کمیته کار دارم. شاید چند روز نتوانم بیایم.»
گریه ام گرفته بود. با التماس گفتم: «می شود نروی؟»
با خونسردی گفت: «نه.»
گفتم: «می ترسم. اگر نصف شب آن مرد و دار و دسته اش آمدند چه کار کنم؟!»
صمد اول قضیه را به خنده گرفت؛
ادامه دارد...✒️
🕊 @taShadat 🕊
آسمان بر خودش چه می بالد
میهمانش دلیر و خوش نام است
هـادی ما شــجاع و باغــیرت
وهـبی در سپاه اســـلام است
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_هادی_شجاع
#شهید_تازه_داماد
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۸/۰۸/۲۳
◻️محل ولادت: تهران
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۷/۲۸
◻️محل شهادت: سوریه
#شهید_هادی_شجاع توسط #شهید_محمودرضا_بیضایی که قبل از شهادت در اسلامشهر زندگی می کرد آموزش نظامی دیده بود و ارادت ویژه ای به این شهید داشت. وقتی خبر شهادت محمودرضا را شنید بغض عجیبی گلویش را گرفته بود و گفت باید انتقام شهیدبیضایی را از این تکفیری ها بگیرم. هادی به خاطر علاقه ای که به مولایش حضرت ابوالفضل (ع) داشت در روز تاسوعا به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. هادی بسیار خوش اخلاق بود و علاقه خاصی به مجاهدت و رشادت داشت.
او خیلی به اهل بیت (ع) علاقه داشت. وی پانزده روز پس از مراسم ازدواجش و در حالیکه برای دفاع از حرم زینب (ع) به جنگ تروریست های تکفیری رفته بود، لباس شهادت برتن کرد.
#سالروز_شهادت🕊
🕊 @taShadat 🕊
20.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•|🍃🌸
#ڪلیپــ☢ـــــ↑
#صدر_عـــــــــــــــشـــــق❣
💠 دِلَم گِرفته اِی رَفیق...😭
🌷به یاد شهیـد مدافـع حـرم
#مصطفـــــی_صـــــدرزاده💔
🏴 @taShadat 🏴
هدایت شده از ٺـٰاشھـادت!'
⚘﷽⚘
#یک_قرار_معنوی
#ساعت_۸_به_وقت_امام_هشتم🕗
تاخراسان راهی نیست...✋
دست بر سینه و عرض ادب
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى
🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً
🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک...
تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام...
به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام...
خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رو رضا داری....
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا
🏴 @taShadat 🏴
°•|🌿🌹
#نوجوان_۱۳_ساله
#بزرگ_مرد_کوچک
#شهید_بهنام_محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
🔴نوجوانی که نیروهای بعثی عراق را شگفت زده کرد
◽️بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوهای از دست آنان میگریخت.
◽️برای فریب عراقیها میزد زیر گریه و میگفت: “من دنبال مامانم میگردم گمش کردم” او با بهرهگیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
◽️عراقیها که فکر نمیکردند این نوجوان ۱۳ ساله قصد شناسایی مواضع، تجهیزات و نفرات آنها را دارد، رهایش میکردند.
◽️یک بار که رفته بود شناسایی، عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمیگفت فقط به بچهها اشاره کرد عراقیها کجا هستند و بچهها راه میافتادند.
◽️این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش میکرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان میکرد که به سختی میتوانست راه برود.
◽️علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونهای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچهها میخواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
🏴 @taShadat 🏴
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۲۹ مهر ۱۳۹۸
میلادی: Monday - 21 October 2019
قمری: الإثنين، 22 صفر 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️7 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️12 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️15 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
▪️16 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج
🕊 @taShadat 🕊
#سالروز_عملیات_والفجر_۴
◽️رمز عملیات:یا الله
◽️منطقه عملیات:جبهه شمالی ـ سلیمانیه، پنجوین
◽️زمان عملیات:۲۷ مهر ۱۳۶۲ تا ۳۰ آبان ۱۳۶۲
◽️هدف: تصرف دره شیلر و پنجوین عراق؛ بستن راه تردد عناصر ضدانقلاب؛ خارج کردن شهر مریوان از دید و تیر دشمن
◽️فرماندهی عملیات: مشترک (سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی)
◽️استعداد نیروهای درگیر خودی:
۴۸ گردان پیاده، ۴ گردان زرهی، ۴ گردان مکانیزه و ۳ گردان توپخانه از سپاه و ۱۷ گردان پیاده و ۸ گردان توپخانه از ارتش
◽️استعداد نیروهای درگیر دشمن:
۱۰۸ گردان پیاده، ۷ گردان زرهی، ۱ گردان مکانیزه، ۲۵ گردان کماندو، ۸ گردان گارد ریاست جمهوری و ۷ گردان توپخانه
◽️نتایج عملیات: آزادسازی حدود ۱۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران و عراق از جمله ارتفاعات مارو، گرمک، خلوزه، براله و سربراله، کنگرک، لری، سه درختی، تخم مرغی، پادگان گرمک، شهرک هرگنه، تپه شهدا، هفت توانان، پنجوین، کانی مانگا و منطقه وسیع دره شیلر و تحت کنترل قرارگرفتن شهر پنجوین و چندین روستا
#یاد_مردان_بی_ادعا
#روح_شهدای_عملیات_والفجر۴_شاد_یادشان_گرامی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌷
🕊 @taShadat 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیانات رهبرانقلاب درباره نقش سردار سلیمانی در تغییر دیدگاه مردم عراق به ایران پس از جنگ تحمیلی
🔹انتشار بخش منتشر نشده از سخنرانی سرلشکر قاسم سلیمانی در مناطق جنگی در جمع رزمندگان؛
🕊 @taShadat 🕊