📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۱۰ اسفند ۱۴۰۲
میلادی: Thursday - 29 February 2024
قمری: الخميس، 19 شعبان 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹غزوه بنی مصطلق، 5_6ه-ق
📆 روزشمار:
▪️11 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️20 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیه السلام
▪️25 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️28 روز تا اولین شب قدر
▪️29 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
@tashahadat313
#حدیث
🔹 امام زمان (عج) فرمودند:
ما اهل بیت در رعایت حال شما هـیـچ
کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر
نمیگیریم وگرنه مـحـنـت و دشـواریها
شما را فـرا میگرفت و دشمنان شما را
از بُن و ریشه قلع و قمع میساختند.
📚 بحارالأنوار، ج۵۳، ص ۷۲
┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈
@tashahadat313
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه رفیق شهید پیدا کنین!
بعد شروع کنین باهاش رفاقت کنین
بعد از چند وقت اثرش رو توی زندگیتون میببینید🙂
منتها یک شرط داره....! ؟؟؟
@tashahadat313
-
- اگر تمام عالم هم بگن نیا پای صندوق رأی ..
من برای لبخند تو ،
برای زمین نموندن حرفت ،
جونمم میدم ..
رأی دادن که چیزی نیست : )'
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری✨
#انتخاب_مردم🪴
@tashahadat313
🖼 🌷 شهید مرتضی آوینی: " حجاب مانند اولین خاکریز جبهه است که دشمن برای تصرف سرزمینی حتما باید اول آن را بگیرد..."
#کلام_شهدا🕊
@tashahadat313
#خاطرات_شهید
●آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دونماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند:
“این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.
رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!
" در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟"
#خاطرات_شهید
●ترکش خمپاره درست از پهلوی چپ وارد و به قلب او اصابت کرد.کمکش کردم تا بلند شود به سختی روی پای خود ایستاد به اطراف نگاه کرد و رو به سمت کربلا قرار گرفت دستش را با ادب به سینه نهاد و گفت : السلام علیک یا اباعبدالله ... یکباره گردنش کج شد به زمین افتاد ...
احمد علی موقع خاکسپاری با اینکه 6 روز از شهادتش می گذشت ولی دستش هنوز به نشانه ادب بر سینه اش قرار داشت..."
📎شاگردخاص آیتالله حقشناس
#عارفشهید_احمدعلی_نیّری🕊🌹
@tashahadat313
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬
مجموعهی توحیدی #اوست... ۱۰
☀️ برای تجربهی حال خوبی که دائمی باشد...،
برای آرام بودن و آرامش گرفتن...،
تنها و تنها، یک راه وجود دارد!
✨ بهتر بگوییم: یک راز!
رازی که در هشتادویکمین آیه از سورهی مبارکهی نحل،
نهفته است:
وَ اللهُ جَعَلَ لَكُم ممَّا خَلَقَ ظِلَالاً...💫
اوست که برایتان سایهسار خلق کرد!
#کارگاه_فکر_و_ذکر
@tashahadat313
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رای می دهم تا افرادی همچون شهید دیالمه ها که بعضا گمنام هم هستن و شاید در لیست ها هم نباشند را در مجلس ببینم... ✌️🇮🇷
@tashahadat313
Eitaa.apk
55.34M
نسخه جدید ایتا منتشر شد 🔥
این نسخه دارای قابلیت تماس صوتی و تصویری و درحال نوشتن است.
همچنین برخی از اشکالات نسخه قبلی برطرف شده.
لطفاً منتشر کنید تا همه نصب کنند👇
@tashahadat313
از علامه پرسیدند: کجا میشود
امام زمان(عج) را پیدا کرد؟
فرمودند: آدرس حضرت آیه ۵۵ سوره قمر است
'في مَقعدِ صِدقٍ عندَ مَلیکِ مُقتَدِر'
هرجا ذکر و یاد پروردگار باشد، حضرت
آنجا تشریف دارند..🌱
#اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج ♥️
@tashahadat313
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بی_سیم_چی_عشق پارت_بیست_و_چهارم خودم هم نفهمیدم... یهو چشم باز کردم دیدم به قولِ خودت دلم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#بیسیمچی_عشق
پارت_بیست_و_پنجم
زهرا شاکی میشود
بیمزه! میخواستی بگی ما بچهایم؟ -
!نه بابا... هانیه که بچهست ولی شما یه پا خانمی -
!عمو -
:دستش را میگذارد روی گوشهایش
جیغ نزن وروجک... بدبخت برادرزاده ام... چهطور تحملش میکنی مهدی؟ -
:مهدی نگاهم میکند و میگوید
.فرشتهها رو که تحمل نمیکنن -
.رو به عموسبحان لبخند پیروزمندانهای میزنم و در دلم قربان صدقهی عزیزِ جانم میروم
:عمو اما سری به نشانهی تاسف تکان میدهد
!زن ذلیل -
حالا نگفتین اینها چیه؟ -
:عمو رو به زهرا که این سوال را پرسید میگوید
هزینهی جشن عروسی که نگرفتیم رو دادیم به یکی از مراکز بهزیستی... این اسباب بازیها رو هم -
.گرفتیم که شما خانمهای خوش سلیقه کادو کنید ببریم برای بچهها
:ذوقزده رو به مهدی میگویم
آره مهدی؟ -
:آرام چشمهایش را به نشانهی تأیید روی هم میگذارد .عمو شاکی میگوید
یعنی حرف من رو قبول نداری؟ -
:میخندم، به سمتش میروم و گونهاش را محکم میبوسم
.عمو کوچیکهی خودمی -
:میخندد. به زهرا نگاه میکنم و میگویم
اتفاقاً من و زهرا هم قبل از عقد این فکر رو داشتیم؛ ولی پاک فراموش کردیم... مگه نه زهرا؟ -
:سرش را تکان میدهد و میگوید
.آره...چه خوب که اینکار رو کردید -
:در دلم فریاد میزنم
"خدایا شکرت برای این روزهای خوب"
***
کلافه پوفی میکشم و مهدی را که روی مبل دراز کشیده و دستش را روی چشمهایش گذاشته تکان
:میدهم. دستش را برمیدارد و نگاهم میکند. کلافهتر میگویم
.حوصلهم سر رفته -
:بلند میشود و مینشیند. با دست موهایش را به هم میریزد و میگوید
!ساعت ده شبه ها... حوصلهت سر رفته؟ -
!آره -
!چیکار کنم من حالا خانمم؟ -
:فکری در ذهنم جرقه میزند. با ذوق و هیجان میگویم
.بیا بریم پشت بوم -
:ابروهایش از تعجب بالا میپرند! حق دارد خب! با خنده میگوید
!پشت بوم؟ -
.آره... بریم ستارهها رو نگاه کنیم -
:لبخندی میزند. انگار که خاطرات بچگیمان یادش میآید
!بریم ستارهها رو ببینیم که باز هم ستاره پرنوره برای تو باشه؟ -
:میخندم. پرافتخار میگویم
!من الان دنیا رو دارم... ستاره میخوام چیکار؟ -
.حتی دنیا هم کمه مقابلِ بودنت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸