اگه دیدی نمازت بهت لذتنمیده قبل از تکبیر و شروع نماز بگو (صلی الله علیک یا اباعبدالله) نمازت محشر میشه🌱
#اَللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیَکَالْفَرَجَ
@tashahadat313
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_مهدوی
حجتالاسلام عالی
🔸سعی کنید دائم به یاد #امام_زمان باشید...
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتما ببینید و نشردهید.
#اَللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیَکَالْفَرَجَ
@tashahadat313
22.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽️ بررسی ۷۵ سال خشونت جنسی اسرائیل علیه زنان فلسطینی
🔷 بهترین و جامع ترین بررسی که در طی این چند روز دیده شده، تمام زوایا و سابقه تاریخی موضوع خشونت جنسی اسرائیل علیه زنان مظلوم فلسطینی
اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم
حضرت زینب کبری سلام الله علیها
#امام_زمان
#اَللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیَکَالْفَرَجَ
@tashahadat313
لعنت الله علی قوم الظالمین
🤲خداوند را شاکریم که از نعمتی بزرگ ِامنیت و آرامش در کشور عزیزمون ایران برخورداریم
بی نهایت شکر که نوامیس ما میتونن بدون ترس و لرز در جای جای کشور عزیزمون قدم بردارند و این آرامش را مدیون از ایثار شهدای عزیزمون هستیم🕊
شادی روح بلند همهٔ شهدا از سدر اسلام تاکنون #صلوات🌹
پیروزی مردم بی دفاع و مظلوم فلسطین #صلوات🌹
#مرگ_براسرائیل✊
#مرگ_برآمریکا✊
سلامتی و فرج مولای غریبمان آقا اباصالح المهدی (عج) #صلوات🌹
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌹
Part17_مجمع الفضائل ج2.mp3
6.58M
به وقت کتاب📚📚📚🕘
#مجمع_الفضایل📖
📗کتاب صوتی🎧
قسمت هفدهم7⃣1⃣
@tashahadat313
13.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
مجموعهی توحیدی #اوست ... ۳۸
اینکه گاهی آدمی میشود مجرای تحقق ارادهی خدا /
میشود دست خدا /
میشود زبان خدا ...
و گرهی از جان خستهای باز میکند؛
نعمتی است...
اما مسئله مهمتری در این اتفاق مبارک، نهفته است ...
@tashahadat313
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗هرچی تو بخوای 💗 قسمت24 _ممکنه شما باهاش صحبت کنید تا آروم بشه که آروم بشه؟ -یعنی برای
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#هر_چی_تو_بخوای 💗
قسمت بیست و پنجم
ایمان مراتبی داره و من تو مرتبه ی پایین گیر کرده بودم و این از هر چیزی برام دردناکتر بود.
فرداش با حانیه تماس گرفتم و قرار گذاشتم...
وقتی دیدمش تازه منظور امین رو از بی قراری فهمیدم.
حانیه بیشتر شبیه کسانی بود که داغ عزیز دیدن.وقتی منو دید اومد
بغلم و یه دل سیر گریه کرد.منم گذاشتم حسابی گریه کنه تا آروم بشه.
گریه هاش تموم شدنی نبود،حانیه آروم شدنی نبود.بهش گفتم:
_حانیه!! چی شده؟!!
باتعجب نگاهم کرد و گفت:
_مگه نمیدونی؟! امین داره میره.
-کجا؟
-سوریه
-برای چی؟
تعجبش بیشتر شد.گفت:
_جنگه،جنگ..میفهمی؟داره میره بجنگه
-برای چی بجنگه؟
با اخم نگاهم کرد گفتم:
_مگه ارث باباشو خوردن؟
حانیه که تازه متوجه منظورم شده بود، هیچی نگفت و سرشو انداخت پایین.
سریع تو گوشیم داعش رو سرچ کردم و بهش گفتم:
_میدونی دعوا سر چیه؟..جنگ سر چیه؟
عکس های گوشیمو بهش نشون دادم و گفتم:
_ببین
سرشو آورد بالا و به گوشیم نگاه کرد.یه مرد وحشی با ریش و سربند لااله الا الله میخواست چند تا آدم دیگه رو بکشه.
حانیه سرشو برگردوند.بهش گفتم:
_ببین.خوب دقت کن..یه مرد با ریش، وقتی ریش داره اولین چیزی که به ذهن خیلی ها میاد اینه که مسلمانه.
سربند لااله الاالله داره یعنی مسلمانه.میخواد آدم بکشه.آدم ها رو ببین.قشنگ معلومه ترسیدن.قشنگ معلومه اگه گناهکار هم باشن، پشیمونن. اما میخواد اونا رو بکشه.نه کشتن عادی،نه..کشتن وحشیانه. این عکس رو تو آمریکا،اروپا،چین،ژاپن و همه ی کشورها پخش میکنن.
من و تو مسلمانیم و میدونیم اسلام این نیست.اما اون آمریکایی، اروپایی، چینی وژاپنی از اسلام چی میدونه؟ این عکس رو ببینن چی میگن؟ میگن اسلام اینه..
دعوا سر ارث بابامون نیست.
جنگ سر اسلامه.. بقیع یه زمانی گنبد و بارگاه داشت اما وهابی های نامرد خرابش کردن.یه بقیع مظلوم برای تمام نسل بچه شیعه ها بسه.نمیذاریم حرم خانوم زینب (س) و حرم نازدانه امام حسینمون(ع)رو هم خراب کنن...
ما جون مون رو میدیم که اسلام حفظ بشه،جون مون رو میدیم تا ذره ای گرد به حرم اهل بیت(ع) نشینه.
اصلا جون ما و عزیزامون وقتی فدای اسلام بشه،با ارزش میشه.
یه عکس دیگه بهش نشون دادم.
عکس یه بچه کوچیک که گیر یکی از اون وحشی ها افتاده بود و گریه میکرد.بهش نشون دادم و گفتم:
_ببین.
نگاه کرد ولی سریع روشو برگردوند.
گفتم:
_ببین،خوب ببین.جنگ سر انسانیته..اگه جوانهای ما نرن و این وحشی ها نابود نشن چی به سر دنیا میاد؟ اگه این وحشی ها نابود نشن مثل غده ی سرطانی رشد میکنن،دیگه اونوقت هیچ جای دنیا جای زندگی نیست.درواقع جوانهای ما دارن به همه ی آدمهای_کره_ی_زمین لطف میکنن.
دیگه چیزی نگفتم...
همه ی اینا جواب سؤالای خودم هم بود. حانیه ساکت بود ولی آروم گریه میکرد. میدونستم تو دلش چه خبره.
تو دلش میگفت خدایا همه ی اینا قبول،درست.
ولی اگه داداشم نباشه،اگه شهید بشه،من میمیرم.حتی فکرشم نمیتونم بکنم،زندگی بدون داداشم؟نه.فکرشم نمیتونم بکنم.
سرمو بردم نزدیک گوشش و آروم بهش گفتم:
_تو مطمئن نیستی داداشت بره شهید میشه.امید داری برگرده.ولی حضرت زینب(س)عصر عاشورا یقین داشت امام حسین(ع) بره،دیگه برنمیگرده.امیدی به برگشتن برادرش نداشت وقتی گردنشو میبوسید.
چند ثانیه سکوت کردم.بعد گفتم:
_اگه اونقدر خودخواه هستی که حاضری برادرت فقط بخاطر تو سعادت شهادت نصیبش نشه،امام حسین(ع)رو
به_لحظه_ی_ناامیدی_خواهرش قسم بده، داداشت برمیگرده.
دیگه حرفی برای گفتن نداشتم...
یه ساعتی همونجا موندیم.حانیه که حسابی گریه کرده بود به من گفت:
_دیگه بریم.
حالش خیلی بد بود.دربست گرفتم.
اول حانیه رو رسوندم خونه شون.
زنگ آیفون رو زدم در باز شد.
امین توی حیاط بود.تا چشمش به حانیه، که من زیر بغلشو گرفته بودم،افتاد از جاش پرید و اومد سمت ما.بانگرانی پرسید:
_چی شده
گفتم: ..
🍁مهدییار منتظر قائم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸