eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
با آغاز تظاهرات‌ها علیه نظام شاهنشاهی ،به همراه پدر و پسر عمه‌هایش یعنی حسین و حسن شهابی، در تظاهرات‌ها شركت می‌كرد و همیشه در مساجد حاضر بودند. 🍃⚘🍃 از دوران كودكی صاحب اسلامی و مذهبی و رفتارش شایسته و پسندیده بود و همین خصوصیاتش باعث شده بود كه نظر تمام مردم را به خود جلب كند. 🍃⚘🍃 با اعزام به در حصر آبادان شركت كرد و با پیروزی برگشت و باز هم نتوانست دور از زندگی كند. 🍃⚘🍃 6⃣ •♡ټاشَہـادَټ♡•
به علاقه زیادی داشت و از آنجا كه با و بودم برای رفتن به شد و با گروهی از برادران و دوستانش راهی حق علیه باطل شد. 🍃⚘🍃 برای دومین مرحله عازم نبرد شدم و سر انجام به آنچه فكر می‌كرد و آرزویش بود رسید. 🍃⚘🍃 7⃣ •♡ټاشَہـادَټ♡•
سرانجام حسین صافی هم در تاریخ 7/9/1360 و در سن سالگی در بستان و در طریق‌القدس به آرزویش که همانا در راه خدا بود رسید‌. 🍃⚘🍃 مزار در شهرستان جم، استان بوشهر. 🍃⚘🍃 8⃣ •♡ټاشَہـادَټ♡•
شهید⚘🍃 ایشان در های 175 در منطقه عملیاتی شهر نفتی زبیدات عراق حماسه آفرید. 🍃⚘🍃 در و سپس حضور داشت. در تابستان1363ش با دختر مؤمنه ای ازدواج کرد و زندگی مشترک را در خانه پدری با مراسم بسیار ساده آغاز نمود و به بازگشت. 🍃⚘🍃 او در # بدر در الهویزه حماسه ها آفرید. در همین به رسید. 7⃣ •♡ټاشَہـادَټ♡•
همین که شد وپشت لبش یه کوچولو سبز شد،دیگه طاقتش طاق شد وزد از دهات بیرون،سعی اش این بود که روپای خودش بایستد، رفت اصفهان وتا که دوباره رفت وخانواده شو پیدا کرد،ازشون بیخبر بود،ودرواقع گمشون کرده بود. 🍃⚘🍃 تواین مدت ازدواج کرد ،ویه مغازه ی لباس فروشی حوالی مسجدبابا علی عسگر باز کرد وآنجا مشغول بود. البته کنار لباس فروشی علیه طاغوتی های هم یه فعالیت هایی میکرد. ساواک هم خیلی تلاش میکرد از ایشان آتو بگیرد وانقلاب شد. 🍃⚘🍃 ایشان بعد از انقلاب عضو سپاه شده بود. همه جوره فدایی بود وگوش به فرمان امام، رفت کردستان برای جنگ با ضد انقلاب، با حسین خرازی آنجا آشنا شد. وشدند یار غار. 🍃⚘🍃 ایشان شد تیرانداز، او بود ویه اس وی دی،  زد وجنگ شد، ایشان رفت ی جنوب، 🍃⚘🍃 3⃣ •♡ټاشَہـادَټ♡•
🔻 ❣هر موقع در مناطق جنگی راه رو گم کردید نگاه کنید دشمن کدام سمت را می کوبد همان خودی است. 🤔 🌷 •♡ټاشَہـادَټ♡•
😂🤣 🌸آشپز وكمك آشپز، تازه وارد بودند و با شوخي بچه ها ناآشنا. آشپز، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها رو چيد جلوي بچه ها. رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت: (( بچه ها ! يادتون نره ! )) آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر ورفت. بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون. كمك آشپز اومد نگاه سفره كرد. تعجب كرد. تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت و رفت. بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كه زير پيراهنشون بود.😆 آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچه ها. زل زدند به سفره. بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگی: (( ما گشنمونه ياالله ! ))🙈 كه حاجي داخل سنگر شد و گفت: چه خبره؟ آشپز دويد روبروي حاجي و گفت: حاجي! اينها ديگه كيند! كجا بودند! ديوونه اند يا موجي؟!! فرمانده با خنده پرسيد چي شده؟😅 آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنه هرچي بود بلعيدند!!😱 آشپز داشت بلبل زبوني ميكرد كه بچه ها نونها و كوكوهارو يواشكي گذاشتند تو سفره. 😝 حاجي گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند! آشپز نگاه سفره كرد. كمي چشماشو باز وبسته كرد. 😳 با تعجب سرش رو تكوني داد و گفت: جل الخالق !؟ 😯 اينها ديونه اند يا اجنه؟!‌ و بعد رفت تو آشپزخونه .. هنوز نرفته بود كه صداي خنده ي بچه ها سنگرو لرزوند😃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
‍ 🍃🌹 ردپای اشک های جامانده بر روی را که دنبال کنی و گوش هایت را بسپاری به صدای ناله ی جامانده های کاروان ، چشم هایت روشن می شود به ضریح . 🍃 همانجا که یادگاران ، آنرا مامن امن می دانند برای فرار از ظلمات دنیا و وضعیت قرمزش.بی شک های بسیاری این راه را رفته اند.شاید عده ای همچون من نام شهید برایشان غریبه باشد و او را نشناسند اما شناسنامه فرزندان مهر گمنامی خورده اس 🍃❣ بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم در جست و جوی شهادت بوده است. 🍃 عاقبت اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید ۵۲ بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید. 🍃 آه سردار، ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان است تا خبری از تو برسد. 🍃 چه خوب شد که جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم را گرفت و دل و ایمانش را برد... ✍️نویسنده: منتظر 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۴۲ 📅تاریخ شهادت : ۹ شهریور ۱۳۹۵ 🕊محل شهادت : حماه سوریه 🥀مزار شهید ( یادبود ) : بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ ردیف ۱۹ شماره 11 صلوات🌹 ❣❣❣❣❣ •♡ټاشَہـادَټ♡•
🌹ما هنر شهادت‌ را هم که نداشته‌ باشیم ; هنرِ عمل‌ به وصیت‌نامه شهدا را باید داشته باشیم ... خَلاص! . 📸عکس : سردار شهید سید صادق شفیعی ( دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) معاون گردان ادوات ؛ و فرمانده تیپ الحدید لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ متولد : رودبار _ شهادت : جزیره مینو... . 🌷قسمتی از وصیت نامه شهید : حضورم در های نبرد حق علیه بود و تصور اینکه حتی لحظه ای از دور برایم دردناک است . را دوست داشته باشید و پیشه کنید و در خدمت باشید و پست و مقام وسیله است ، اگر خدای نکرده خطا کنید در باید باشید . .
⚽️مهاجم و کاپیتان افسانه ایِ تیم ملی جوانان ایران با ۱۵ گل ملـی ... باشگاه در به در دنبال قرارداد با او بود ... او در اوج دوران ورزشی‌اش چندین بار به رفت ! آخرین بار قـرار بود ... با باشگاه پرسپولیس قرارداد ببندد و در تمرینات این تیم هم شرکت کرده بود که برای شرکت در عملیات راهی جبهه شد و در اسفند ۱۳۶۵ به مقام رسید ... 🌷
💢یک روز بهش گفتم، پسر تو دانش آموز هستی ، درست نیست بری جبهه ،درستو بخون ، برگشت گفت:« طاقت ندارم نامحرم دست به من بزنه.»... برای کارگری رفتم سرزمین برگشتم دیدم سبحان نیست ، گفتم سبحان کجا رفت ،گفتن رفت . . 🚩 سبحان جنت🕊🌹 صادقی( )_ ۱۳۶۵ ام الرصاص_سن سال.
▫️هستند کسانی که استعداد دارند اما جرأت رفتن ندارند آن ها بروند دانشگاه ما می‌رویم... با شروع جنگ تحمیلی از همان روزهای‌ اول جنگ لباس رزم برتن‌ ڪرد ‌وقتی گفت ‌می‌خواهـد به جبهه ‌برود همه گفتند تو استعداد زیادی داری حیف است بروی در این بیابان‌‌ها خرج شوی‌... در جوابشان ‌گفته ‌بود: "کسی ڪہ این استعداد را به من داده، خیـلی راحت و در یڪ چشم برهـم زدن می توانـد آن را از من بگیرد جوری ڪہ دیگر حتی اسم خـودم هم یادم برود؛ هستند کسانی که استعداد دارند اما‌ جرأت جبهه رفتن ندارند، آنها بروند دانشگاه، ما می رویـم جبـهه..." همیشه می گفت: جنـگ در رأس همه امور مـا است... 📎پ ن : این شهید عزیز پس از چند روز نگهداری در سردخانہ بہ اهواز منتقل شد تا در بهشت آباد این شهر بہ خاڪ سپرده شود، نڪتہ عجیبی ڪہ درباره این شهید زبانزد است لبخند زیبایے است ڪہ چند روز پس از شهادت و بہ هنگام تدفین بر لبان این عزیز نقش بست. 🕊🌹 شهادت: عملیات والفجر ۸ @tashahadat313