eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
#جشن #عیدغدیرخم برنامه های #شاد و متنوع با اجرای حجت الاسلام میلاد #سبحانی و مولودی خوانی برادر #آقایی #سه_شنبه ۲۹مرداد #روزعیدغدیر ، ساعت ۱۱:۳۰ #کانون_قرآن_اردکان #تبلیغ_عید_غدیر_واجب_است @KanoonQuran
3997004.mp3
5.18M
#سرود‌ (ماه اومده...) حاج سید #مجید_بنی_فاطمه . جشن میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام صادق (ع) #مولودی #پیامبر_اکرم(ص) #محمد(ص) #امام_صادق(ع) #جشن 🌷 @taShadat 🌷
قسمت هفتم 🚫این داستان واقعےاست🚫 . . پدرم که از اش متنفر بود بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم فوق ساده برگزار کرد با 10 نفر از بزرگ های دو طرف، رفتیم بعد هم که یه عصرانه مختصر منحصر به و شیرینی ، هر چند مورد استقبال قرار گرفت اما آرزوی هر دختری یه آبرومند بود و من بدجور دلخور هم هرگز به فکر نمی کردم، هم چنین مراسمی ... هر کسی خبر ازدواج ما رو می شنید شوکه می شد همه بهم می گفتن تو یه ... خواهرت که یه افسر متجدد شاهنشاهی شد به این روز افتاد تو که زن یه طلبه بی پول شدی دیگه می خوای چه کار کنی؟ هم بدبخت میشی! هم بی پول! به روزگار بدتری از خواهرت مبتلا میشی دیگه رنگ نور رو هم نمی بینی ... گاهی اوقات که به حرف هاشون فکر می کردم ته می لرزید گاهی هم پشیمون می شدم اما بعدش به خودم می گفتم دیگه دیر شده من جایی برای برگشت نداشتم از طرفی هم اون روزها به شدت کم بود رسم بود با سفید می رفتی و با کفن برمی گشتی حتی اگر در فلاکت مطلق می کردی ... باید همون جا می مردی ... واقعا همین طور بود ... اون روز می خواستیم برای عروسی و بریم بیرون مادرم با ترس و لرز زنگ زد به پدرم تا برای بیرون رفتن اجازه بگیره اونم با عصبانیت داد زده بود از شوهرش بپرس و قطع کرده بود ... به هزار سعی و مکافات و نصف روز تلاش ... بالاخره تونست علی رو پیدا کنه صداش بدجور می لرزید با نگرانی تمام گفت: سلام می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون... . . ..... 🌷 @taShadat 🌷