#درخواستے_کاربر
امیر حسین را بردیم منزل حاج آقا آیت اللهی برای خواندن اذان و اقامه در گوشش.
از حرف هایی که رد و بدل می شد می شنیدم که محمد حسین گفت "دو روز دیگه میرم ماموریت حاج اقا دعا کن شهید بشم" حاج اقا دستشان را گذاشتند روی سینه محمد حسین و گفتند "انشالله خدا شما را به موقع ببرد مثل شهید صدوقی، شهید دستغیب."
بهش گفتم "دیدی حاج آقا هم موافق نبود حالا شهید بشی" سری بالا انداخت گفت "همه این حرف ها درست ولی لذتی که علی اکبر(ع) امام حسین (ع)برد ، حبیب نبرد ...
#عمار_حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🏴 @taShadat 🏴
.
خیلی وقت ها میگفت که اگر کتیبه های هیات را با خواندن زیارت عاشورا زدید آن وقت مجلس می گیرد. یک بار خیلی جدی به من گفت: اگر یک شب چندتا مجلس داشتی نکنه بگی تو مجلس اول صدام رو نگه دارم!
خودت رو خرج امام حسین(ع) کن!
اصلا تکیه کلام او این بود:
« خودت رو خرج امام حسین کن؛معلوم نیست از این مجلس به مجلس بعدی برسی »
چند خط از کتاب #عمار_حلب
نقل از رفیق شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی❤️
@tashadat
امیر حسین را بردیم منزل حاج آقا آیت اللهی برای خواندن اذان و اقامه در گوشش.
از حرف هایی که رد و بدل می شد می شنیدم که محمد حسین گفت "دو روز دیگه میرم ماموریت حاج اقا دعا کن شهید بشم" حاج اقا دستشان را گذاشتند روی سینه محمد حسین و گفتند "انشالله خدا شما را به موقع ببرد مثل شهید صدوقی، شهید دستغیب."
بهش گفتم "دیدی حاج آقا هم موافق نبود حالا شهید بشی" سری بالا انداخت گفت "همه این حرف ها درست ولی لذتی که علی اکبر(ع) امام حسین (ع)برد ، حبیب نبرد ...
#عمار_حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#درخواستی_کاربر
کتاب ‴ عمّار حلـب‴
نوشته ی : محمد علے جعفرے
انتشارات : روایت فتح
معࢪفے: شهیدے ڪہ حاج قاسم بعد از شهادتش گفت: کمرم شکست . رشادت ها و شجاعت های شهید عمار مانند همت بود . عمار مثل پسرم بود ؛ همیشه برایش صدقه میگذاشتم و میگفتم مراقب خودتان باشید .
شهید محمد حسین محمد خانے
بریده کتاب:
یکی از بی سیم های تکفیری ها افتاد دست ما. سریع بی سیم را برداشتم. می خواستم بد و بیراه بگویم. عمار گفت که دشمن را عصبانی نکن
پرسیدم پس چی بگم به اینا؟
_بگو اگر شما مسلمانید، ماهم مسلمانیم. این گلوله هایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود می آمد.
این جملات را چند بار به عربی تکرار کردم. در جواب به من فحش داد. #عمار اشاره کردبه خودت مسلط باش. دوباره همان حرف را تکرار کردم. وقتی دیدند حرف ما حق است کمی رام شدند. سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می جنگید...
کتاب #عمار_حلب📚
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#معرفی_کتاب