🍃🌼بسم الله الر حمن الرحیم🌼🍃
#قسمت_1
همه چیز از اونجایی شروع شد که من در شب تولدم با این شهید بزرگوار بابک نوری هریس اشنا شدم... یه حسی از درون فریاد میزد ک تو این شهید رو چندین ساله که میشناسی ولی خب من سر کوفت میزدم بهش و میگفتم چطور امکان داره کسیو ک تا الان اسمش ب گوشم نخورده رو چندین ساله ک میشناسمش مگر اینکه الزایمر گرفته باشم🧐...
ولی خب اون حس گوشش ب حرفای من بدهکار نبود و حسابی کچلم کرده بود در نهایت بش گفتم باشه میشناسمش فقط حرف نزن...
روزها پشت سر هم مثل باد می گذشتند و من در این مدت خیلی بیشتر با این شهید عزیز اشنا میشدم یه روز که خیلی ناراحت بودم نشستم و باهاش درد و دل کردم از گناهانم گفتم از اینکه وقتی افتادم کسی نبود نجاتم بده وقتی داشتم توی باتلاق گناه دست. پا میزدم ولی خودم متوجهش نبودم وقتی ک کسی نبود بهم بگه راهی ک میری اشتباهه بعد از کلی گریه و زاری ب حال خودم و گناهانم گفتم: من خیلی خیلی دوس دارم بیای ب خوابم ولی چ کنم .. چ کنم ک روی دیدن صورت و چشمان بی گناه و معصومت را ندارم چ کنم ک شرمنده ام چ کنم ک خجالت میکشم درسته ک من ارزو دارم تو ب خوابم بیایی ولی خب من نمیتونم با یه بار گناه تو رو ببینم😔بهم قول بده ک هیچوقت ب خوابم نیای هیچوقت چون میدونستم قول شهدا قوله خیالم راحت شده بود منم ب خودم گفتم کارایی میکنم ک باعث خوشحالی خدا و شهدا بشه بعدا شهید بابک نوری خودش میاد ب خوابم ولی زهی خیال باطل... 😭😔
ادامه دارد...
برای شادی روح همه شهدا سه صلوات هدیه میکنیم از امام رضا ب همه این عزیزان ب خصوص بابک نوری هریس❤️
#منتظر.../💞
اللهم عجل لولیک الفرج
@tashadat