▪️#پارت33▪️
🌹اخرین حضور
خواهرش مي گفت: گاهي از نجف زنگ می زد مي گفت به چيزي نياز پيدا کرده، ما سريعاً برايش تهيه مي کردم و مي فرستاديم.
ماه رمضان که آمده بود آلوچه و چيزهاي ترش خريده بودم! رفت آنها را آورد سر سفره تا با آنها افطار کند!
مي گفت: آنقدر در نجف چيزهاي شيرين خورده ام كه الآن دوست دارم چيزهاي ترش بخورم. به خاطر همين خوردني هاي ترش برايش به نجف مي فرستادم.
آخرين باري که به تهران آمد، ايام عرفه و تقريباً آبان ماه سال 1393 بود. رفتار و اخلاق هادي خيلي تغيير كرده بود. احساس مي كرديم خيلي بزرگتر شده.
آن دفعه با مقدار زيادي پول نقد آمده بود! هر روز صبح از خانه بيرون مي رفت و شبها بر مي گشت.
بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهاي مردمي عراق بود. طراحي پرچم، تهيه ي چفيه و سربند و ... از كارهاي او بود.
مقدار زيادي پارچه ي زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنها را بريديم.
پارچه ِ ها باريك باريك شد. هادي اسامي حضرت زهرا (علیها السلام) را رويشان چاپ کرد و از آن ها سربندهاي قشنگي درآورد. همه ي آن سربندها را با خودش به نجف برد.
در آخرين حضورش در تهران، حدود هشتاد نفر از بچه هاي کانون مسجد به مشهد رفتند.
در آن سفر هادي هم حضور داشت، زحمات زيادي کشيد. او يکي از بهترين نيروهاي اجرايي بود. اين مشهد آخرين خاطره ي رفقاي مسجدي با هادي رقم زده شد.
٭٭٭
هادي وقتي در نجف مشغول درس و کار بود، مانند ديگر جوانان اين توانايي را در خودش ديد که تشکيل خانواده دهد و مسئوليت خانواده ي جديدي را به دوش بگيرد.
به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبي سراغ دارند به او معرفي کنند. هادي هم مثل همه ملاک هايي براي انتخاب همسر در ذهنش داشت.
ملاک هاي او بر خلاف برخي جوانان نسل جديد، ملاک هاي خاص و خدايي بود. ديدگاهش دنيوي نبود. او به فراتر از اين چيزها مي انديشيد.
هادي دلش مي خواست همسرش حجاب کامل داشته باشد. مي گفت دوست ندارم همسرم به شبکه هاي اجتماعي و تلويزيون و... وابستگي غلط داشته باشد.
هادي اخبار را پيگيري مي كرد، اما به راديو و تلويزيون وابستگي و علاقه نداشت.
وقتش را پاي سريال ها و فيلم ها تلف نمي كرد. مي گفت خيلي از اين برنامه ها وقت انسان را هدر مي دهد.
از نظر او زندگي بدون اين ها زيباتر بود. چند جايي هم در نجف براي خواستگاري رفته بود اما...
بار آخر با پدرش صحبت كرد و گفت: بايد عيد نوروز با من به نجف بياييد. من رفته ام خواستگاري و از من خواسته اند با خانواده ات به خواستگاري بيا.
روزهاي آخر كارهاي خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران چفيه براي حشدالشعبي خريد. چندين هزار پرچم و پيشاني بند هم طراحي و چاپ کرد و با خودش برد.
خواهرش مي گفت: آخرين بار وقتي هادي به نجف رفت، يک وصيتنامه با دست خط کاملاً معمولي که پاک نويس هم نشده بود داخل كمد پيدا كرديم.
در آنجا نوشته بود: حجاب هاي امروزي بوي حضرت زهرا (علیها السلام) نمي دهد حجابتان را زهرايي کنيد.
پيرو خط ولايت فقيه باشيد. اگر دنبال اين مسير باشيد، به آن چيزي که مي خواهيد مي رسيد همان طور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود.
▪️@taShadat ▪️