ساعت دوباره هشت، دلــم می تپد عـجیب
مثل کسی که گم شده درغربتی غـریب
❤قرار دل ...
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِک🔹
✍ #سید_شهیدان_اهل_قلم
بسيجـی ها دلباخـته حقنـد ...
و ما دلباخته بسيجـی ها هستيم ،
آن ها سربازان امام زمــان (عج)
و پيوستـگان بہ او هستند ،
و تـو اگر در جست وجـویِ
موعـود خويـش هسـتی
او را در ميان سربازانش بجوی ...
#سلام_بر_مهدی❤️
💞 @taShadat
#صبح تون شهدایی
🌹روایت همسر شهید «علی اصغر شیردل» از توصیه و نحوهی شهادت او...
❇️ درباره اینکه دوست دارد چطور شهید شود گفت که دوست دارم اگر شهید شدم، بدنم تکه تکه شود یا سر از بدنم جدا شود. دوست دارم به صورت گمنام شهید شوم و پیکرم به کشور برنگردد. این تمام صحبت ها و علایق علی آقا در مورد نحوه شهادتش بود، غافل از اینکه خدا تک تک حرفایش را شنید و آنطور که او دوست داشت شهید شد.
🔸روحش شاد و یادش گرامی...
@taShadat
📖 #کتاب_بخونیم
🌷 #باب_الجواد
همیشه تو سفر مشهد ، دوست داشت ، موقع ورود بہ حـرم امام رضاعليهالسلام از ورودى باب الجواد وارد بشہ . هتـل ما داخل خیابان نواب بود ، اگه میخواستیم از باب الجواد بریم داخل ، باید مسافت زیادی را میرفتیم . موقع رفتن ڪه میشد ، میگفت : من دور میزنم از ورودی باب الجواد میام داخل ، هر ڪس دوست داشت میتونہ با من بیاد ، تقریباً همه ی بچهها همراهش میرفتند .
قبل وارد شدن بہ حرم میگفت :
بریم وضو بگیریم و بعد وارد بشیم ،
بچهها شاڪی میشدند ڪه هـوا سرده ،
ما تو هتل وضو گرفتیم ، امّا میگفت :
این وضو را بہ نیت امام جواد (ع) بگیرید .
وقتی وارد میشدیم ، مقید بود زیارت عاشورا بخونہ ، مُهر ، تسبیح و زیارت عاشورا ، تنهـا توشههایی بود ڪه همیشه میشد تو لباسِ آقا حجت پیدا ڪرد .
شهید مدافع حرم
#شهید_حجت_اصغری_شربیانی🌹
#کتاب_سرباز_خسته_زینب_ص۳۱
@taShadat
.
#شهیدانه |🌷|
←| ڪاش تقدیر شهادت
بہ سرانجام شود وڪسے هست
ڪہ میلش شده #گمنام شود.🕊
+|عشق یعنی حرم بےبے
ومن مےدانم ،
بایداین سر برود،تادلم آرام شود.💔
اللهمالرزقناتوفیق#شهادت🌷
#چشمتون_روشن_به_جمال_شهدا🌷
@taShadat
#خاطرات_شـهید
سر قبر #شهید_تورجی_زاده که رفتیم دقایقی با شهید آهسته درد و دل کرد بعد گفت: آمین بگو
من هم دستم را روی قبر شهید تورجی زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیرید...
اما دوباره تاکید کرد تو که میدانی من چه میخواهم پس دعا کن تا به خواستهام برسم...
#شهادتش را از شهید تورجی زاده خواست...
#شهید_مسلم_خیزاب🌷
راوی : #همسر_شهید
@taShadat
#آقـــــای_مــــن😍
🎊او تولد یافت #جانبازی کند
❣میهنم ایران🇮🇷 سرافرازی کند
🎊او #تولد یافت، تا رهبر شود
❣ما همه عشاق، او دلبر😍 شود
🎊او تولد یافت گردد نور عین
❣برترین #آقا، پس از پیر خمین
🎊ما همه عمار، او باشد #ولی
❣جان ما قربان تو #سید_علی❤️
#رهبر_عزیزترازجانم_تولدت_مبارک💐
@taShadat
📖 #کتاب_بخونیم
🌷 #مثل_امام_حسین
تانڪ عراقی آتش گرفت و یڪ سرباز خودش رو از تانڪ پرت ڪرد بیرون .
گیج گیج بود و بہ اطرافش نگاه می ڪرد ،
یهو سر جاش ایستاد و قمقه اش روبرداشت تا شروع ڪرد بہ آب خوردن یڪی از بچه ها نشانہ گرفت طرفش .
اما علی اڪبر زد زیر اسلحه ش و گفت :
چیڪار می ڪنی ؟
مگه نمی بینی داره آب می خوره ؟!!
نگذاشت بزندش و گفت :
شما باید مانند امام حسین (ع) باشید ،
نه مثل دشمنان امام حسین (ع) ...
🌷 #شهیدعلےاڪبر_محمدحسینی
📗 #ڪتاب_خط_عاشقی_ص۱۴۵
@taShadat
تصور نمی کردیم رضا شهید شده باشد. چون وقتی فهمیدم که سوریه می رود از او پرسیدیم که تو آنجا چکار می کنی؟ به همه ما گفته بود که من آنجا یک مقدار کار دفتری می کنم🗄 تا امورات طی شود. بعضی مواقع هم با این رزمندهایی که می جنگند به حرم حضرت زینب(س) می روم و باریشان مداحی می کنم🎤 و بعد مجدداً به محل کارم بر می گردم. با این توضیح، ما فکر نمی کردیم داداش رضا فردی است که چندین عملیات نظامی را فرماندهی کرده است.❗️
این عکس مشهور از شهید فاتح است که روی سینه او نوشته شده «یا فاطمه الزهرا(س)»✨. یکی از رزمندگان برای من تعریف می کرد. برخی نیروها هستند که بنا به دلایلی حاضر نیستند از همان ابتدا اینچنین نام و نشانی روی لباس شان هک شود✒️، اما شهید فاتح شجاعانه ایدئولوژی و آرمان و هدفش را با یک شعار بر روی پیراهنش نقش می کرد و پا به میدان می گذاشت. پا به میدانی که به دلیل جنگ تن به تن و چریکی، احتمال اسارت در آن بسیار جدی بود.☝️
شهید مدافع حرم رضا بخشی🌹
تیپ فاطمیون
@taShadat
#از_امامرضا_اینجوریدرخواستکن
.
داداش مهدی خیلی دلداده امام رضا(ع) بود♥️. یه روز که عازم مشهدالرضا(ع) بودیم بهم گفت: می دونی چطوری باید زیارت کنی و از آقا حاجت طلب کنی؟گفتم: چطور؟ گفت: باید دو زانو روبه روی ضریح بشینی و سرت رو کج کنی🙁، خیلی به آقا التماس کنی تا حاجتت رو بده. زود بلند نشی بری...🚶
فکر میکنم برات شهادتش💔 رو هم همینجوری از امام رضا(ع) گرفت؛ چون قبل از آخرین سفر به سوریه، رفته بود پابوس امام رضا(ع) و...😔
شهید مدافعحرم
#مهدی_لطفی_نیاسر🌹
@taShadat
#درس_اخلاق
رهبر انقلاب🌹
اگر آدمی ڪه هيچ گناهی نمی ڪند، وقتی ميان مردم راه میرود، بگويد:
←بيچاره مردم!!!
همه #مشغول گناهند،
ولی ما الحمدلله خودمان را نگهداشتيم و گناه نمی ڪنيم!!!
اين خودش گناه،
تنزل و #سقوط است.☝️
انسان میتواند در تمام شرایط
راه مستقیم و راه بندگی و عبودیت را بپیماید و در نتیجه حاصل کند.🌹
@taShadat
📖 #کتاب_بخونیم
🌷 #مثل_امام_حسین
تانڪ عراقی آتش گرفت و یڪ سرباز خودش رو از تانڪ پرت ڪرد بیرون .
گیج گیج بود و بہ اطرافش نگاه می ڪرد ،
یهو سر جاش ایستاد و قمقه اش روبرداشت تا شروع ڪرد بہ آب خوردن یڪی از بچه ها نشانہ گرفت طرفش .
اما علی اڪبر زد زیر اسلحه ش و گفت :
چیڪار می ڪنی ؟
مگه نمی بینی داره آب می خوره ؟!!
نگذاشت بزندش و گفت :
شما باید مانند امام حسین (ع) باشید ،
نه مثل دشمنان امام حسین (ع) ...
🌷 #شهیدعلےاڪبر_محمدحسینی
📗 #ڪتاب_خط_عاشقی_ص۱۴۵
@taShadat
#رفاقت به سبک شهدا
جزو اسرای عراقی یک منافق داشتیم، این را از تسلط او به زبان فارسی دانستیم. وقتی آنها را می آوردیم پشت خط خودش را انداخت داخل رودخانه سر راه که فرار کند. حسن تا وسط رودخانه او را زیر نظر داشت. از آنجایی که شنا بلد نبود کم کم زیر آب می رفت. در لحظات آخر که برای کمک خواستن دست تکان داد، حسن دستی برایش تکان داد و گفت: ادامه بده، موفق باشی!
@taShadat
✅ همسرش می گفت :
قبل از عقدمان خواب دیدم، هوا بارانی است و من سر مزاری نشسته ام. روی سنگ مزار نوشته شده بود:
🌷شهید مصطفی احمدی روشن
خوابی که خیلی زود تعبیر شد...
همه منتظر بودند ببینند حال مادر شهید چطور می شود. بی تاب می شود؟
گله ای، حرفی ... اما مادر مصطفی چیزی نگفت و محکم ایستاده بود.
💠 پرسیدند حالا شما چه می کنید؟
به علیرضا نوه اش اشاره کرد و گفت: «مصطفای دیگری تربیت می کنم.»
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
#یادش_باصلوات
@taShadat