دعایِ ندبه را دوست دارم
پُـر از سـؤال اسـت
پُـر از أین َ...
پُـر از "متی" و " إلی متی"...
نمی گذارد سؤال های آدم کوچک شوند
جواب هیچ کدام از سؤال های آدم
را نمی دهد
فقط آنها را بزرگ می کند.
ناله و ضجه ی آدم را
به پای سؤال هایش بلند می کند...
سؤال هایی که عاشق ها؛
هر #جمعه از خودشان
و از خدای خودشان با #ندبه می پرسند:
أین بقیة الله ...؟
خدایا ؛
آن نافع بركتت که براي بشر باقي مانده و مايه خير و سعادت ماست؛
كجاست...!؟
...♡
#هذا_یوم_الجمعه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#جمعه_هاي_مهدوي
@tashadat
🏴…🏴…🏴
°•{مدافع حرم
#شهید_امیر_کاظمزاده🕊🌹}•°
#خصوصیات_اخلاقی_شهید
◽️شهید کاظمزاده تک فرزند پسر خانواده و از همون کودکی در غیاب پدر با توجه به شرایط کاریشون به عنوان مرد خونه شناخته میشد.
◽️بسیار خویشتندار و بخشنده بودند و بسیاری از کمکهای خیری که انجام داده بودند بعد از شهادتشون از طرف دوستان اعلام میشد، کم حرف بود، رازدار مادر و غمخوار خانواده بود. تقریبا همه روی امیر تو خانواده حساب ویژهای باز میکردند. با وجود داشتن چهار تا خواهر، همه کاره و انیس مادر بود.
🔺《جاویدالاثر》
🔻 #نحوه_شهادت⇦انفجار مهیب تانک که چیزی از پیکر مطهر باقی نماند...
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @tashadat
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴…🏴…🏴
°•{مدافع حرم
#شهید_ایوب_رحیمپور🕊🌹}•°
◽️موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیت نامه ننوشتی، گفت: "نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود، فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم"
◽️عکسهای حضرت آقا و سیدحسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد.
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @tashadat
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
▪️#پارت۲۶▪️
🖌عرفان
راوی:(دوست شهید)
هادي يك انسان بسيار عادي بود. مثل بقيه تنها تفاوت او عمل دقيق به دستورات دين بود.
براي همين در مسير خودسازي و عرفان قرار گرفت.
اما مسير عرفاني زندگي او در نجف به چند بخش تقسيم مي شود. مانند آنچه كه بزرگان فلسفه و عرفان گفته اند، مسير من الخلق الي الحق و ... به خوبي طي نمود.
هادي زماني كه در نجف در محضر بزرگان تحصيل مي كرد، نيمي از روز را مشغول تحصيل و بقيه را مشغول كار بود.
در ابتدا براي انجام كار حقوق مي گرفت، اما بعدها كارش را فقط براي رضاي خدا انجام مي داد.
شهريه نمي گرفت براي كاري كه انجام مي داد مزد نمي گرفت. حتي اگر كسي مي خواست به او مزد بدهد ناراحت مي شد.
منزل بسياري از طلبه ها و برخي مساجد نجف را لوله كشي كرد اما مزد نگرفت!
توكل و اعتماد عجيبي به خدا داشت. يك بار به هادي گفتم: تو كه شهريه نمي گيري براي كار هم پول نمي گيري پس هزينه هاي خودت را چطور تأمين مي كني؟
هادي گفت: بايد براي خدا كار كرد، خدا خودش هواي ما را دارد. گفتم:
اين درست، اما ...
يادم هست آن روز منزل يكي از دوستانش بوديم. هادي بعد از صحبت من، مبلغ بسيار زيادي را از جيب خودش بيرون آورد و به دوستش داد و گفت: هر طور صلاح مي داني مصرف كن!
به نوعي غير مستقيم به من فهماند كه مشكل مالي ندارد.
٭٭٭
خانه اي وسيع و قديمي در نجف به هادي سپرده شده بود تا از آن نگهداري کند.
او در يکي از اتاق هاي کوچک و محقر آن سکونت داشت.
بيشتر وقتش را در خانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود. او از صاحب خانه اجازه گرفته بود تا زائران تهي دستي که پولي ندارند را به آن خانه بياورد و در آنجا به آن ها اسکان دهد.
براي زائران غذا درست مي کرد. در بيشتر کارها کمک حالشان بود. اگر زائري هم نبود، به تهي دستان اطراف خانه سکونت مي داد و در هيچ حالي از کمک دادن دريغ نمي کرد.
آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسيار وسيع بود، شايد هر کسي جرئت نمي کرد در آن زندگي کند.
بعد از شهادت هادي آن را به طلبه ي ديگري سپردند، اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بيايد!
اربعين که نزديک مي شد هادي اتاق ها را به زائران و مهمانان مي داد و خودش يک گوشه مي خوابيد.
گاهي پتوي خودش را هم به آنها مي بخشيد. او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمايشي بخوابد.
يک بار مريض شده بود خودش در سرما در راهروي خانه خوابيد اما اتاق را که گرم بود در اختيار زائران راهپيمايي اربعين قرار داد.
او در اين مدت با پيرمرد نابينايي آشنا شده بود و کمک هاي زيادي به او کرده بود. حتي آن پيرمرد نابينا را براي زيارت به کربلا هم برده بود.
هادي زماني كه مشغول كارهاي عرفاني و ذكر و خلوت شده بود، كمتر با ديگران حرف مي زد.
اين هم از توصيه هاي بزرگان است كه انسان در ابتداي راه سكوت را بر هر كاري مقدم بدارد.
هادي مي دانست بسياري از معاشرت ها تأثير منفي در رشد معنوي انسان دارد، لذا ارتباط خود را با بيشتر دوستان در حد يك سلام و عليك پايين آورده بود.
اين اواخر بسيار كتوم شده بود. يعني خيلي از مسائل معنوي را پنهان مي كرد. از طرفي تا آنجا كه امكان داشت در راه خدا زحمت مي كشيد.
هر زائري كه به نجف مي آمد، به خانه ي خودش مي برد و از آنها پذيرايي مي كرد.
هيچ وقت دوست نداشت كه ديگران فكر كنند كه آدم خوبي است. اين سال آخر روزه داري و ديگر مراقبت هاي معنوي را بيشتر كرده بود.
تا اينكه ماجراي مبارزه با داعش پيش آمد، هادي آنجا بود كه از خلوت معنوي خود بيرون آمد.
او به قول خودش مرد ميدان جهاد بود شجاعتش را هم قبلاً اثبات كرد. حالا هم ميدان مبارزه ايجاد شده بود.
▪️@taShadat▪️
▪️#پارت۲۷▪️
🖌دوست
راوی:(حاج باقر شیرازی)
حدود پنجاه سال اختلاف سني داشتيم. اما رفاقت من با هادي حتي همين حالا كه شهيد شده بسيار زياد است! روزي نيست كه من و خانواده ام براي هادي فاتحه نخوانيم. از بس كه اين جوان در حق ما و بيشتر خانواده هاي اين محل احسان كرد.
من كنار مسجد هندي مغازه دارم. رفاقت ما از آنجا آغاز شد كه مي ديدم يك جوان در انتهاي مسجد مشغول عبادت و سجده شده و چفيه اي روي سرش مي كشد!
موقعي كه نماز آغاز مي شد، اين جوان بلند مي شد و به صف جماعت ملحق مي شد. نمازهاي اين جوان هم بسيار عارفانه بود.
چند بار او را ديدم. فهميدم از طلبه هاي با اخلاص نجف است. يك بار موقعي كه مي خواست مُهر بردارد با هم مواجه شديم و من سلام كردم.
اين جوان خيلي با ادب جواب داد. روز بعد دوباره سلام و عليك كرديم.
يكي دو روز بعد ايشان را دوباره ديدم. فهميدم ايراني است. گفتم: چطوريد، اسم شما چيست؟ اينجا چه كار مي كنيد؟
نگاهي به چهره ي من انداخت و گفت: يك بنده ي خدا هستم كه مي خوام در كنار اميرالمؤمنين (علیه السلام) درس بخوانم.
كمي به من برخورد. او جواب درستي به من نداد، گفتم:
من هم مثل شما ايراني هستم، اهل شيراز و پدرم از علماي اين شهر بوده، مي خواستم با شما كه هم وطن من هستي آشنا بشم.
لبخندي زد و گفت: من رو ابراهيم صدا كنيد. تو اين شهر هم مشغول درس هستم. بعد خداحافظي كرد و رفت.
اين اولين ديدار ما بود. شايد خيلي برخورد جالبي نبود اما بعدها آنقدر رابطه ي ما نزديك شد كه آقا هادي رازهايش را به من مي گفت.
مدتي بعد به مغازه ي ما رفت و آمد پيدا كرد. دوستانش مي گفتند اين جوان طلبه ي سختكوشي است، اما شهريه نمي گيرد.
يك بار گفتم: آخه براي چي شهريه نمي گيري؟
گفت: من هنوز به اون درجه نرسيدم كه از پول امام زمان (عج) استفاده كنم. گفتم: خُب خرجي چي كار مي كني؟ خنديد و گفت: مي گذرونيم...
يك روز هادي آمد و گفت: اگه كسي كار لوله كشي داشت بگو من انجام مي دم، بدون هزينه. فقط تو روزهاي آخر هفته.
گفتم: مگه بلدي!؟ گفت: ياد گرفتم، وسايل لازم براي اين كار رو هم تهيه كردم. فقط پول لوله را بايد بپردازند.
گفتم: خيلي خوبه، براي اولين كار بيا خونه ي ما!
ساعتي بعد هادي با يك گاري آمد! وسايل لوله كشي را با خودش آورده بود. خوب يادم هست كه چهار شب در منزل ما كار كرد و كار لوله كشي براي آشپزخانه و حمام را به پايان رساند. در اين مدت جز چند ليوان آب هيچ چيزي نخورد.
هر چه به او اصرار كرديم بي فايده بود. البته بيشتر مواقع روزه بود. اما هادي يا همان كه ما او را به اسم ابراهيم مي شناختيم هيچ مزدي براي لوله كشي خانه ي مردم نجف نمي گرفت و هيچ چيزي هم در منزل آنها نمي خورد! رفاقت ما با ايشان بعد از ماجراي لوله كشي بيشتر شد ...
▪️@taShadat▪️
#ارسالی_کاربر
از #بوشهر
مراسم #شیرخوارگان_حسینی
🏴 @taShadat 🏴
عکس های کودکان دلبندتون رو برای ما ارسال کنید 🌹
@khadamoalhosain
باتشکر خادم شهدا🌸
اگر نبود عشـــــق بہ ثارالله
سیزده سالههای لشڪرِ روح الله
در طلبِ أحلے من العسلِ قاسـم
رختِ رزم بر تن نمےڪردند ...
#صبحتون_شهدایی🌷
#یاقاسمابنالحسن_ادرکنی
اگر نبود عشـــــق بہ ثارالله
سیزده سالههای لشڪرِ روح الله
در طلبِ أحلے من العسلِ قاسـم
رختِ رزم بر تن نمےڪردند ...
#یاقاسمابنالحسن_ادرکنی
🏴 @taShadat 🏴
#شهدا↓
همهۍما
روزۍ
#غروب خواهیمڪرد
ڪاشآنغروبرا
بنویسند:شهــــادتانشاءالله
#ازمرگفرارڪن
#شهیدنشویمیمیرۍ❤️✨
🏴 @taShadat 🏴
#سُـخَن_اُسـٺـاد
💠حاج حسین یکتا:
هرکی با🍃خدا🍃رفیق میشه؛
اهل بلا میشه..!
هرکی هم اهل بلا بشه؛
اهل♥️کربلا♥️میشه..!
#کربلا_روزیتون #ان_شاءاللهﷻ
#پروفایل
#ویژه_محرم
#سُـخَن_اُسـٺـاد
💠حاج حسین یکتا:
هرکی با🍃خدا🍃رفیق میشه؛
اهل بلا میشه..!
هرکی هم اهل بلا بشه؛
اهل♥️کربلا♥️میشه..!
#کربلا_روزیتون #ان_شاءاللهﷻ
#پروفایل
#ویژه_محرم
🏴 @taShadat 🏴
#شهدای_حسینی
ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ.....
ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ چشم هاش از گریه سرخ شده بود.
گفتم چی شده سید؟
گفت حتما تو هم فکر می کنی, با این پای لنگم نمی تونم بیام تو عملیات...
اما من با همین پا,توی تمام آموزش ها, پا به پای بچه ها اومدم که بگم با یه پای علیل هم می شه از کشور دفاع کرد و. ﻣﻂﻤﺌﻦم اگر شهید شدم, جدم امام حسین به خاطر این پا ردم نمیکنه!
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ فرمانده را راضی کرد.همون شب با ذکر #یاحسین ع شهید شد!
#شهید_سید_ایاز_خردمندان 🌷
#شهدای_ﻏﺮﻳﺐ_فارس
🏴 @taShadat 🏴
#امــــام_زمانــــی(:
+بہ هزار و یڪ دلیل عاقلے میتونستے نیاے...!
-ولے به هزار و یڪ دلیل عاشقے آوردنت...!
+ڪجا؟
- در راه امام زمانت... ( :♥
یه کانال😍 هست که اگه عضو بشی ضرر نمیکنی...👌به اومدنش می ارزه
سریع دستتو بزار روی لینک زیر و عضو شو🌷😊
منتظر حضور تک تک عزیزان هستیم🎈
بسم الله👇❤️👇❤️👇❤️👇❤️👇
┅═══✼❤️✼═══┅┄
@yadet_basheh_ma
┅═══✼❤️✼═══┅┄
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۱۶ شهریور ۱۳۹۸
میلادی: Saturday - 07 September 2019
قمری: السبت، 7 محرم 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
💠 اذکار روز:
- یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه)
- یا حی یا قیوم (1000 مرتبه)
- يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد، 61ه-ق
🔹محاصره فرات و منع آب از امام حسین علیه السلام، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا عاشورای حسینی
▪️18 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️28 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️43 روز تا اربعین حسینی
▪️51 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
🏴 @taShadat 🏴
اولین سلام صبحگاهی،
تقدیم به ساحت قدسے قطب عالم امکان
حضرت صاحب الزمان(عج) ...
السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
یا اباصالحَ المهدی
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریکَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان
🌺أللَّهُمَ عَجلْ لِوَلِیکْ ألْفَرَج بحق زینب کبری(س)🌺
به قصد زيارت ارباب بی کفن :
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام عليك يا اباعبدالله
و علي الارواح التي حلت بفنائك
عليك مني سلام الله أبدا
ما بقيت و بقي الليل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
عَلي اولاد الحُسَين وَ
علَي اصحابِ الحُسَين.
أللهم ارزقنا زیارت الحسین ع
🌺السلام علیک یا امام الرئوف🌺
✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨
🌾 أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرج🌾
🏴 @taShadat 🏴
#عاشوراییان🏴❤
#شهید مدافع حرم مهدی نعیمایی🌷
نقل از همسر شهید💔⬇️
◾در بازگشت از سوریه به محض رسیدن به فرودگاه به همه گفتم، آروم باشید کسی اینجا گریه نکند.
◾ به منزل پدر آقا مهدی رفتیم. همه آنجا بودند به مادرش گفتم من بدون مهدی آمدم 😭💔
◾گفت نه مهدی هم با تو آمد تو بوی مهدی را می دهی آنجا بود که دانستم پیکر مهدی هم در هواپیما با ما بوده است.
◾ خیلی ها از اینکه من گریه نمی کردم تعجب می کردند و می گفتند: گریه کن .
❌گفتم چرا باید گریه کنم در برابر غم حضرت زینب من هیچ غمی ندیده ام
ریحانه و مهرانه هم همینطور ما اصلا سختی نکشیدیم
من یک عزیز در راه حضرت زینب دادم. همه ساکت شدند و پذیرایی کردند.
🏴 @taShadat 🏴
هدایت شده از کانون قرآن اردکان
#بزرگترین گردهمایی بصیرتی
ویژه زنان عاشورایی شهر...
#دکتر_مریجی #حاج_میثم_نبی_لو
#عصر یکشنبه ۹۸/۰۶/۱۷ ساعت ۱۷
#کانون_قرآن_اردکان خیابان امام(ره) تقاطع هفت تیر
@KanoonQuran
#باز_نشر #اشتراک_گذاری
May 11
¤♡¤
حَواسِمون باشه
تو این ماهِ عَزیز 🏴
دِل نَشکَنیم 💔
دِل شِکَستَن تاوان داره
مَخصوصاً اَگه
وَقتی دِل بِشکَنیم
که بیشتَر اَز هَروَقت
زیر نِگاهِ آقا
اَباعَبدِلله بودیم 🍃🖤
🏴 @taShadat 🏴