#حدیث
امام حسن علیه السلام:
کسی که در دلش هوایی جز خشنودی خدا نگذرد من ضمانت می کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
۲۵ آذر ۱۴۰۲
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مــعـرفــی_شـهــدا
از تبار
#رئیس_علی
#شهید_احمد_جولاییان
نام پدر: عبدالله
تاریخ تولد: 9/4/1344
تاریخ شهادت: 21/11/1364
محل شهادت: اروند کنار
محل مزار: بوشهر
✍ نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر سیمهای خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.نمیدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود، چون توجه دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه علیهمالسلام متوسل شدم.
▪️یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم. دعا کردم.
▫️در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.
🌱 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و #شهید_احمد_جولاییان_صلوات 🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌸
۲۵ آذر ۱۴۰۲
@ostad_shojaeنماز سکوی پرواز 06.mp3
زمان:
حجم:
4.15M
#نماز 6
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣ الصلاه عمود الدين.
اینکه چقدرستون وجود يه انسان، محکمه
وچقدر ميتونه در بحران ها،آرامشش رو حفظ کنه؛
کاملابه کیفیت نمازش بستگی داره
۲۵ آذر ۱۴۰۲
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
و سلام بر او که می گفت:
«رفیق حواست به جوونیت باشه
نکنه پات بلغزه، قراره با این پاها
تو گردان صاحب الزمان(عج) باشی»
• شهید حمید سیاهکالی مرادی🕊 •
۲۵ آذر ۱۴۰۲
۲۵ آذر ۱۴۰۲
۲۵ آذر ۱۴۰۲
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗مردی در آینه💗 قسمت 4 پیدا کردن یه آدم ... اونم از روی رنگ رژش ... توی دبیرستان به این
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#مردی_در_آینه💗
قسمت5
دوباره داشتم کنترلم رو از دست می دادم ... دلم می خواست با مشت بزنم توی دهنش ... دستم رو مشت کرده بودم اما سعی می کردم خودم رو کنترل کنم ...
برگشت پشت میزش ...
- کارآگاه ...
مندیپ ... توماس مندیپ ...
- به نظر میاد شما کارتون رو خوب بلدید که با این شرایط ظاهری ... اداره پلیس به شما هنوز اجازه کار کردن میده اما باید بگم ... منم کارم رو خوب بلدم ... می دونید چی مدرسه ما رو یکی از آرام ترین و بهترین دبیرستان های ایالت کرده ... و باعث شده بالاترین امتیازها رو داشته باشیم...
من می تونم از چند صد متری افراد مسئله دار رو بشناسم ... و برام خیلی جالبه افسر پلیس واحد جنایی رو... این وقت از روز ... توی چنین شرایطی می بینم ...
چند لحظه سکوت کرد ...
پیشنهاد می کنم کارتون رو خارج از این دبیرستان شروع کنید ... چون من بچه های شرور رو قبول نمی کنم ... و همین طور که می بینید در تشخیص آدم های مسئله دار هم خیلی خوبم ...
هیچ چیز از آبرو و رتبه علمی دبیرستان واسم مهمتر نیست ... پس دوستانه ازتون خواهش کنم ... بدون وسط کشیدن پای دبیرستان، پرونده رو حل کنید ... البته ما از هیچ کمکی دریغ نمی کنیم ...
🥺تمام سلول های بدنم گر گرفته بود ... انگار توی مغزم سرب داغ می کردن ... به هر زحمتی بود خودم رو کنترل کردم ... می دونستم می خواد من رو برای شروع یه درگیری تحریک کنه ... اما چرا ... چی توی فکر و پشت این رفتار آرام بود
بدون گفتن کلمه ای از در خارج شدم ... معاون سریع پشت سرم می اومد ... چند قدمی که رفتم برگشتم سمتش ...
می خوام همین الان کل چارت تحصیلی کریس تادئو رو ببینم ... با تمام نکات و جزئیات ... اسامی دوست هاش ... و هر کسی که توی این دبیرستان لعنتی باهاش حرف می زده...
پشت سر معاون ... توی مسیر چشمم به اولین پلیسی که افتاد رفتم سمتش ...
- سریع یه قیچی آهن بر با دستکش بیار ... از دفتر اصلی که اومدم بیرون حاضر باشه ...
پرونده کریس رو داد دستم ... به محض باز کردنش ... اولین نظریه ام تایید شد ... عکس روی پرونده ... عکس کریس تادئو نبود ... شاید چهره ها یکی بود ... اما این عکس، تیپ و شخصیت توی عکس ... متعلق به اون جنازه نبود ...
کریس تادئوی 16 ساله ای که به قتل رسیده ... با عکس توی پرونده اش خیلی فرق داشت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
۲۵ آذر ۱۴۰۲
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗مردی در آینه💗
قسمت6
موهای ژل زده و نیمه بلند ...
تی شرت مشکی ... و ...
حالت موها و چهره اش توی عکس ... دقیقاً عین گنک های شر دبیرستانی بود ... با اون چهره های دردسرساز و خراب کار ...
سرم رو بالا آوردم و به معاون پوزخند زدم
اون مدیر فوق العاده تون که گفت بچه های شرور رو نمی پذیره ... تشخیصش در مورد شناخت مسئله دارها اغراق بیش از حد بود ... یا این بچه به دلیل خیلی مخصوصی، استثناء پذیرش شده بوده...
چند لحظه صبر کرد ... حرف های زیادی پشت چشم هاش بود و از توی مغزش حرکت می کرد ... در نهایت فقط لبخند سنگینی زد ...
بابت برخوردهای آقای مدیر عذرمی خوام ... ذاتاً فرد بدی نیست اما این دبیرستان از همه چیز واسش مهمتره ...
مکث کرد ... و دوباره ...
از همه چیز ...
تأکیدش روی " از همه چیز" ... قابل تأمل بود ... و با تأکید خود مدیر روی آبرو و اعتبار علمی دبیرستان همخونی داشت ....
غیر مستقیم می خواست حرف بزنه ... یا در شرایطی بود که با کمی فشار و هل دادن ... خیلی چیزها برای گفتن می تونست داشته باشه ...
و چی شد که کریس رو قبول کردید ...
قبل از اینکه آقای ... به عنوان مدیر اینجا انتخاب بشه ... کریس دانش آموز این دبیرستان بود ... و آقای مدیر هیچ دانش آموزی رو به راحتی و بی دلیل اخراج نمی کنه ...
پرونده رو دادم دست خانمی که کنار دستگاه کپی و فکس ایستاده بود ...
یه کپی می خوام ... از تمام صفحات ... چیزی جا نیوفته ...
و دوباره چرخیدم سمت معاون ... کپی گرفتن، بهانه چند لحظه ای بود که زمان بیشتری برای فکر روی سؤال بعدی بخرم ...
از وقتی مدیر جدید اومده چند تا دانش آموز رو اخراج کردید... با چه بهانه هایی
حالت چهره اش عوض شد ... مطمئن شدم دلائل زیادی برای غیر مستقیم صحبت کردن داره ... لبخند رضایت کوچکی که چهره اش رو پر کرده بود و سعی در کنترلش داشت ...
این چیزها، چیزهایی نیست که در موردش حرف بزنیم ...
اومدم توی حرفش ...
- مشکلی نیست ... می تونم ازتون دعوت کنم برای پاسخ به سوالات به اداره پلیس بیاید ... یه دعوت کاملاً دوستانه ...
حالت رضایت توی چهره اش بیشتر شد ...
- بدون میکروفن و دوربین ...
- بدون میکروفن و دوربین ...
چرا باید از دعوت به اداره پلیس و بازجویی غیر مستقیم خوشحال بشه ... یه آدم انسان دوسته که کمک به بشریت برای مبارزه با ظلم و جنایت بهش احساس یک نوع دوست و قهرمان رو میده ... یا دنبال اهداف دیگه ای توی این گفت و گو می گرده ...
حداقل توی چهره اش نشانی از ناراحتی برای مرگ کریس تادئو رو نداشت...
ادامه دارد....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@tashahadat313
۲۵ آذر ۱۴۰۲
Hossein TaheriHossein Taheri - Madar Salam.mp3
زمان:
حجم:
4.74M
مداحی بسیار زیبای کربلایی حسین طاهری
ســـلام ای مـــــادر...💔
#فاطمیه 🥀
#حضرت_زهرا
بسیار زیبا پیشنهاد دانلود و نشر✅
۲۵ آذر ۱۴۰۲