eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم رب الشهداء والصدقین✨ سلام علیکم🤚. به محفل شهــدا خوش آمدید🌺 شهـدا شمارو دعوت کردن💌 هر روز باخاطرات شهدا و.. در خدمت شما بزرگواران هستیم🌹 باماهمراه باشید😍
💠مقام معظم رهبری: 📌مهمترین امتیاز ما نسبت به كسانی كه در سایر كشورها در راه آرمانهای خود فداكاری می كنند انتخاب آگاهانه و به دور از احساس است۰۰۰ 💠@taShadat
📌خوابش را دید و گفت : چگونه توفیق پیدا کردی؟! -گفت از آنچه دلم میخواست ، ... @taShadat
•| شهدا •| 📌کسانی به امامِ زمانشان خواهند رسید، که اهل باشند... !!! و اِلّا تاریخ کربلا نشان داده ، که معطل کسی نمی ماند. @taShadat
👤 :🍃🌹 📌به پهلوے شڪسته ے قسمتان مےدهم... حجاب را ، را ، حجاب را رعایت ڪنید... 🍃🌹 شهدا شرمنده ایم @taShadat
🍃🌸شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌸 @taShadat
کت و شلوار دامادی‌اش را تمیز و نو در کمد نگه داشته بود😇 به بچه‌های سپاه می‌گفت: «برای این که اسراف نشود، هر کدام از شما خواستید داماد شوید، از کت و شلوار من استفاده کنید. این لباس ارثیه‌ی من برای شماست.»😇 پس از ازدواج ما، کت و شلوار دامادی محمد حسن، وقف بچه‌های سپاه شده بود و دست به دست می‌چرخید😅😊 هر کدام از دوستانش که می‌خواستند داماد شوند، برای مراسم دامادی‌شان، همان کت و شلوار را می‌پوشیدند.😅 جالب‌تر آن که، هر کسی هم آن کت و شلوار را می‌پوشید؛ به می‌رسید!😢💚 @taShadat
محرم سال 88 بود که آمده بود همدان،شام غریبان بود،منزل ما میزبان عزاداران آقا امام حسین(ع) بود،مراسم خوبی برگزارشد. بعدازمراسم من سرپله ها نشسته بودم .دیدم با حال عجیبی ازپله ها بالاآمد و روبرویم نشست،میخواست چیزی بگه اما... گفتم: حتما حرف مهمی داره!گفتم داداش چیزی شده?? گفت یه  خواب عجیبی دیدم،با تعجب گفتم چه خوابی?گفت خواب رو دیدم!علی آقا رو دیدم اومد به من گفت: برو به حاجی(بابا) سلام ما رو برسون و ازطرف ما بهش بگو که ما یه سر اومدیم هیأت شما... داداش خیلی منقلب شده بود،ادامه داد: من از خوشحالی سر از پا نمیشناختم. گفتم حاج علی اقا ما کی میایم پیش شما?گفت: عجله نکن،شما هم به زودی میای پیش ما... بعد ازاینکه خواب رو برام گفت،اشک تو چشماش حلقه زد😭😭 و به من نگاه کرد،منم انگار یه چیزی تو دلم گفت دیر یا زود هم میره... ولی همون لحظه گفتم خوشا به حالت .... 👈راوی: خواهرشهید @taShadat
می گوید: محمد اصلا آدم گوشه نشین و اهل نشستن و یک جا ماندن نبود حتی اگر یک روز می آمد همدان، آن روز را هم مدام در جنب و جوش بود...🌷 برای مثال همین آخرین بار، شب 21 ماه مبارک آمد همدان، با هم رفتیم گنج نامه و نشستیم چای خوردیم که شروع کرد به نصیحت کردن من که 👈مواظب پدر و مادر باش. این آمدن و رفتن من به همدان فقط به خاطر پدر و مادر است اما این بار که دارم میرم ماموریت، دیگر پدر و مادر را به تو می سپارم...😔 عادت داشت می خواست داخل اتاق من بشود در می زد. این آخرین بار نیمه شب در زد و داخل شد و گفت: اگه میشه مقداری تنهام بزار تا توی حال خودم باشم... @taShadat
در حالیکه دانشجوی رشته دانشگاه شیراز بود،از ادامه تحصیل در این رشته صرف نظر کرده  و با توجه به علاقه ای که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت وارد یگان ویژه صابرین می‌ شود😊 @taShadat