eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨ در همان ایام, مادر ذوالفقار در تاب دوری از فرزندش نامه ای برایش می‌نویسد و در سخنانی سرتاسر شکوه و اقتدار می‌نویسد:«فرزندم ذوالفقار..خدا تو را رو سفید بگرداند همینطور که مرا در مقابل زهرا(س) روسفید کردی...من روز قیامت با افتخار می‌ایستم در حالی‌که سر خونی تو را در بغل دارم و با دست خودم خون تو را به آسمان پرتاب می‌کنم تا فرشتگان با خون تو بال‌های خود را آراسته کنند...شکایت خود را از قومی که با بریدن سر فرزندم قلب مرا شکستند و مرا از شرکت در عروسیش(تشییع جنازه) محروم کردند به امیرمؤمنان(ع) خواهم کرد..فرزندم خون تو ضامن من نزد خدا خواهد بود و باعث افتخار من است. 🌷@tashadat 🌷
✨✨✨ وقتی عقل عاشق شود! عشق عاقل می‌شود. و شهید می‌شوی… التماس دعای شهادت.... یا حق✋✋ 🌷@tashadat 🌷
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
به وقت ☕️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #چهل_وسه که تنم یخ زد... در حصار دستان زن پر و بال میزدم
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ خیال کرد از سرما لرز کرده ام که به همسر جوانش دستور داد _ 🔥بسمه!.. 🔥یه لباس براش بیار، خیس شده! و منتظر بود او تنهایمان بگذرد.. که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید _اگه اذیتت میکنه، میخوای طلاق بگیری؟ قدمی عقب رفتم.. و تیزی نگاه داشت جانم را میگرفت.. که صدای بسمه در گوشم شکست _پس چرا وایسادی؟ بیا لباساتو عوض کن! و اینبار صدای این زن.. فرشته نجاتم بود که به سمت اتاق فرار کردم.. و او هوس شوهرش را حس کرده بود... که در را پشت سرم به هم کوبید و با خشمی سرکش تشر زد _من وقتی شوهرم کشته شد، زنش شدم! تو هم بذار جون شوهرت بالا بیاد بعد! و ای کاش.. به جای این هیولا سعد در این خانه بود.. که مقابل چشمان وحشی اش با همان زبان دست و پا شکسته عربی به گریه افتادم _شوهرم منو کتک نزده، خودم تو کوچه خوردم زمین... اجازه نداد حرفم تمام شود... که لباسی را به سمتم پرت کرد و جیغش را در گلو کشید تا صدایش به🔥ابوجعده🔥 نرسد _اگه میخوای بازم شوهرت رو ببینی، بپوش بریم بیرون! نفهمیدم چه میگوید.. و دلم خیالبافی کرد میخواهد فراری ام دهد.. که میان گریه خندیدم و او میدانست چه آتشی به جان شوهرش افتاده که با سنگینی زبانش به گوشم سیلی زد _اگه شده شوهرت رو تا به تو برسه! احساس کردم با پنجه جملاتش دلم را از جا کَند.. که قفسه سینه ام از درد در هم شکست و او نه برای نجات من که برای داریا نقشه ای کشیده بود و حکمم را خواند _اگه میخوای حداقل امشب نیاد سراغت با من بیا! و بهانه خوبی بود تا... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
🌱 ♥ -بسم‌الله...🌸 بخونیم‌باهم...🤲🏻 ـاِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآوَبَرِحَ‌الخَفٰآء ُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…✨🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
به همین سادگی 😊 التماس دعای فراوان 🤲 •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
شـــبتـــۅݩ‌شـــہـــدایــــے🌷😇 الــتــمــاس دعـــاۍ فـــرج🤲🏻 یـــاعـــݪــی مـــدد✋🏻
بھ بِسـم اللہ مےخوانَم خدا ࢪا 🌿' زِ مُشٺےخاڪ، آدم ساخٺ مٰا ࢪا 🚶🏻‍♂!
یا قاضے الحاجات-'🌿'-
❣سلام‌برعاشقان‌ولایت❣ ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۰۴ بهمن ۱۴۰۰ میلادی: Monday - 24 January 2022 قمری: الإثنين، 21 جماد ثاني 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️9 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️11 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️18 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ▪️21 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ.. چند دقیقہ بیشتر وقت نمیگیرہ...🍂 ولے بہ جاش حرف رهبرمون زمین نمی مونہ...🌹🍃
🔰 🔰 🔰 🔰 امیرالمؤمنین‌ على عليه السلام از مصاحبت با اهل گناه بپرهيز؛ زيرا كسى كه از كردار گروهى راضى باشد، همانند كسى است كه در جمع آنها باشد .😔 📚غرر الحكم •♡ټاشَہـادَټ♡•
🌹سلام آقای من من همـان بنده ی بی امانــم مـرا صبــروامانــم بده. 🤲اللهــــم عجل لولیک الفــرج •♡ټاشَہـادَټ♡•
شھـادَت🌹 داستانِ‌ماندگارآنـھایۍست ڪہ‌دانستنددنـیـاجاےمانـدن‌نیست…   •♡ټاشَہـادَټ♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🕊•• دوشنبه های امام حسنی و امام حسینی علیه السلام 💐 دستانِ ما را بگیر؛ امامِ کریم یاکریمِ بامِ تو هستیم، روز و شب! تشنه‌ی زیارت شما هستیم به‌زودی در صحن جامع قاسم‌بن‌الحسن ... :) ♡بسم الله الرحمن الرحیم ♡ ختم سوره توحید هدیه به امام حسن و امام حسین علیه السلام 🌸عزیزانی که تمایل دارن هدیه های معنویشونو در لینک زیر ثبت کنن با تشکر از همه شما بزرگواران 🌸👇 https://EitaaBot.ir/counter/8i7 •♡ټاشَہـادَټ♡•
😂 🔺️آبادان بوديم محمدرضا داخل سنگر شد. دورتا دور سنگر رو نگاه کرد و گفت: 😒 آخرش نفهميدم کجا بخوابم! هرجا مي خوابم مشکلي برام پيش مياد!😡 يکي لگدم مي زنه، يکي روم مي افته، يکي ...!😐 از آخر سنگر داد زدم: بيا اين جا اين گوشه سنگر! يه طرفت منم و يه طرفتم ديوار سنگر! 😌 کسي کاري به کارت نداره. منم که آزارم به کسي نمي رسه! 😉 کمي نگاهم کرد و گفت: عجب گفتي! گوشه اي امن و امان! تو هم که آدم آروم بي شرّ و شوري هستي! و بعد پتوهاشو آورد ، انداخت آخر سنگر خوابيد و چفيه اش رو کشيد رو سرش منم خوابيدم و خوابم برد. خواب ديدم با يه عراقي دعوام شده😆 عراقي زد تو صورتم! منم عصباني شدم😡 و دستمو بردم بالا و داد زدم: يا ابوالفضل علي! بعد با مشت ، محکم کوبيدم تو شکمش!😐 همين که مشتو زدم، کسي داد زد: ياحسين! 😰 از صداش پريدم بالا! محمدرضا بود! هاج و واج و گيج ومنگ ، دور سنگر رو نگاه مي کرد و مي گفت:🤕😟 کي بود؟ چي شد؟ مجيد و صالح که از خنده ريسه رفته بودند.. گفتند: نترس! کسي نبود! فقط اين آقاي بي شر ّو شور ، با مشت کوبید تو شکمت 😂 •♡ټاشَہـادَټ♡•
••𑁍•• میدونـۍ‌استـٰادپَناهیـٰان‌‌چۍ‌میگِہ؟!- میگہ‌ڪه‌گیرتُـوگناهـٰات‌نیست ..! گیرتُـوڪاراۍ‌ِخوبیہ‌ِڪِه‌اَنجـٰام‌میدۍ وَلۍ‌نَمیگۍ‌خدایـٰابِہ‌خاطِـرتـو🍂..! اَخـلاص‌یَعنۍ‌خدایـٰافقط‌تـُو‌بِبین‌👀..! حَتۍ‌مَـلائڪِه‌هَـم‌نَہ-! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❈•• •♡ټاشَہـادَټ♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
به وقت ☕️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق قسمٺ #چهل_وچهار خیال کرد از سرما لرز کرده ام که به همسر جوانش
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد _نمیدونم تو چه هستی که هیچی از نمیدونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای داریا رو هم مثل و و به کفر بکشونن، امشب با من بیا! از گیجی نگاهم.. میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد _این شهر از اول سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علی هستش، چندتا خونواده رافضی مهاجرت کردن اینجا! طوری اسم را با چندش تلفظ میکرد.. که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت _حالا همین و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ارتش آزاد، رافضی ها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن! نمیفهمیدم از من چه میخواهد و درعوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند _پس چرا نمیاید بیرون؟ از وحشت نفسم بند آمد.. و فرصت زیادی نمانده بود که🔥بسمه🔥 دستپاچه ادامه داد _الان با هم میریم حرم! سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت _اینجوری هم در راه خدا جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی! تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد.. و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره... ادامه دارد.... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد •♡ټاشَہـادَټ♡•
و اما قلــ❤️ـــب طورۍ طراحے شده کہ هرپیوندۍغیرخدا رو بعد از مدتےپس‌میزنہ ...🖐🏼 🌿|⇦❗️ - - - - - - - - - - - - •♡ټاشَہـادَټ♡•