eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 سایه ی روی سرمه زینب 🍃 ذکر لب مادرمه زینب 🍃 کاش بنویسن اسممو جزو 🍃 مدافعان حرم زینب 🌷@tashahadat313🌷
سلام و درود خدا بر شهید راه حق "آقا سید جاسم نوری " 🌷@tashahadat313🌷
در پانزدهم اسفند سال 1346در حمیدیه فرزندی از خانواده سید جابر به دنیا آمد که نامش را جاسم گذاشتند، پدرش از سادات سید نور و مادرش بانوئی مؤمنه بنام قسمه بود. هنوز درگیر دوران کودکی و نوجوانی بود که جنگ پابرهنه وارد زندگی مردم شد و سید بزرگوار هم مثل همه غیور مردان ایرانی برای دفاع از مرزهای کشورش راهی می‌شود. 🌷@tashahadat313🌷
سید جاسم انسانی متواضع و خنده‌ رو بود. ایشان خیلی روی اعتقاداتش حساسیت داشت. خیلی هم اجتماعی بود. همیشه کارگشای دوستان بود و در عوض از آنها می‌خواست که برای شهادتش دعا کنند. تقریباً همه هم ‌دوره ‌ای ‌هایش در زمان جنگ شهید شده بودند و ایشان از قافله شهدا جا مانده بود. بغض دوستان شهیدش را داشت. شجاعت و بی ‌باکی‌ اش مثال زدنی بود. شهرتش ضد ‌گلوله بود. پاک و دوست داشتنی بود. 🌷@tashahadat313🌷
همسرش شهید سید جاسم نوری می گوید: اخلاق سید جاسم آنقدر خوب بود که هر چه بخواهم برایتان بگویم کم گفته ‌ام. خیلی نسبت به خانواده خوب و مهربان بود. دوست نداشت بیماری ما را ببیند. می ‌گفت من مریض بشوم، اما شما بیمار نشوید. همیشه می ‌گفت هرگز نمی‌ خواهم تو ناراحت و اذیت شوی. 🌷@tashahadat313🌷
وی در روز‌های نخست جنگ تحمیلی در دوران هشت سال دفاع مقدس حضور داشت که هوش و ذکاوتش سبب شد در سن ۱۳ سالگی به سمت فرمانده گردان امام علی (ع) منصوب شود. پس از حضور در عراق برای دفاع از حرمین شریفین اقدام به تشکیل لشکر حضرت عباس (ع) کرد و خدمات زیادی را انجام داد. 🌷@tashahadat313🌷
این دلیرمرد خوزستانی در روز پنج‌ شنبه هفتم خرداد ماه سال 1394 در نزدیکی شهر الرمادی استان الانبار عراق مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان در مدینة الطب بغداد به شهادت رسید. پس از آن، پیکر مطهر شهید نوری به کربلای معلا منتقل و با حضور اقشار مختلف مردم و رزمندگان عراقی و زائران ایرانی در بین الحرمین تشییع شد و بعد به ایران انتقال یافت. پیکر شهید نوری پس از انتقال به ایران در روز یکشنبه 10 خرداد ماه 1394 به حمیدیه منتقل شد و مردم حمیدیه با این شهید وداع کردند. 🌷@tashahadat313🌷
21.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد شهید "سید جاسم نوری" روحشان شاد.... راهشان پر رهرو.... 🌷@tashahadat313🌷
فرازی از وصیت نامه شهید علی اصغر صرفی... خدایا! اگر دشمنانت هر کاری را بر سر ما آورد.. اگر دست هایمان را جدا می کند... و اگر سرهایمان را جدا می کند... هیچ عیبی ندارد... ای خدا! فقط از تو می خواهیم که یاریت را از ما کوتاه مکن تا در برابر دشمن وحدتمان را نشکنیم و رهبرمان را همچون اهل کوفه تنها نگذاریم..... 🌷@tashahadat313🌷
32.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-📻⃝🌿- مثل‌سید‌ابࢪاهیم‌ دنیا‌ࢪۅپشت‌سࢪت‌بزاࢪ..:)♥️!′🕊』 @tashahadat313
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
🌱 ♥ -بسم‌الله...🌸 بخونیم‌باهم...🤲🏻 ـاِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآوَبَرِحَ‌الخَفٰآء ُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…✨🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
💠 استاد فیاض بخش: 🔸نماز شب، مصداق "ذکر کثیر" است. انسان وقتی در نیمه های شب بلند می شود اگر همسرش هم اهل است و حالا خواب مانده است، او را هم بیدار کند. 🔸در روایات متعددی توصیه شده است که انسان به تنهایی به نماز شب برنخیزد، بلکه خانواده اش را هم ـ البته اگر علاقمند هستند ـ بیدار کند. •♡ټاشَہـادَټ♡•
‌‌‌‌‹‌‌‌‌‌‌‌‌‌بِسْـمِ‌اللّٰھِ‌الرَحمٰـنِ‌الرَحِیـم...!🌿💚! اَلسَـلامُ‌عَلَیڪَ‌یـٰابقیَة‌اللّٰھِ‌فِۍ‌ارضِہ🖐🏻🌱› ...⇣•• ‹‌یـٰاقـٰاضِۍَ‌الحـٰاجـٰات🗞📓'› ‹‌اے‌برآورندھ‌حـٰاجت‌هـٰا✨🖤'›
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۰۹ خرداد ۱۴۰۱ میلادی: Monday - 30 May 2022 قمری: الإثنين، 28 شوال 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️12 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️31 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️38 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️40 روز تا روز عرفه @tashahadat313
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ.. چند دقیقہ بیشتر وقت نمیگیرہ...🍂 ولے بہ جاش حرف رهبرمون زمین نمی مونہ...🌹🍃 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🔰 | 📍دیدار باخانواده های شهدا... 🌟بعد از پنجاه شصت روز تازه از راه رسیده بود و با خود لبخند همیشگی و بوی خاکریز را آورده بود. بچه ها را در آغوش گرفت و گونه هایشان را بوسید. زود صبحانه را آماده کردم. تند تند لقمه هایش را خورد و بلند شد. می دانستم می خواهد به کجا برود گفتم:" بعد از این همه مدت نیامده می خواهی بروی؟ لااقل چند ساعتی پیش بچه ها بمان. اگر بدانی چقدر دلشان برای تو تنگ شده... با لحن ملایمی گفت:حضرت رباب (س)را الگوی خودت قرار بده. مگر نمی دانی که بچه های شهدا چشم انتظار همرزمان پدرشان هستند تا به آنها سر بزنند و حالشان را بپرسند". کار همیشگی اش بود نمی توانست توی خانه دوام بیاورد. باید می رفت و به خانواده تک تک شهدا و همرزمانش سر می زد. 🌷شهید محمود بنی هاشم 🌷 @tashahadat313
4_5814326300675932299.mp3
3.59M
☘نماز سکوی پرواز ۴۷☘ ✍درست مثل لحظه ای که با یه عزیزی قرار داری و...بی تابی: اگه عاشــق باشی؛ دلت برای شنیدن صدای اذان بیقراره. 🔻عاشقترین آدمها بیتاب ترینِ شون برای ملاقات باخدان. ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🔰 | 🔻محسن همیشه فردی خندان و خوش‌رو بود و در هیچ شرایطی گل لبخند از لبانش چیده نمی‌شد، حتی در سخت‌ترین شرایط جبهه زمانیکه یکی از بچه‌ها زخمی شد و روی زمین افتاد محسن بالای سر او رفته بود و می‌خندید وقتی بچه‌ها از او پرسیدند چرا در این شرایط می‌خندد؟ پاسخ داد نمی‌دانم چرا می‌خندم؟این خنده از شادی است یا ناراحتی؟! محسن خودش تعریف می‌کرد که در زمان خدمت سربازی یک روز در مراسم صبحگاه مشترک که اتفاقاً در جلوی صف هم ایستاده بودم ناگهان خنده ام گرفت و نتوانستم خود را کنترل کنم.فرمانده پادگان که مشغول سخنرانی بود از این حرکت من تعجب کرد دستور داد مرا از صف بیرون بکشند و 24 ساعت بازداشت نگه دارند بعد هم به من تذکر دادند که این عمل را انجام ندهم اما من گفتم خنده در ذات من است به هر حال خنده‌ای گاه و بیگاه محسن به همه بچه‌ها روحیه می داد. 💬راوی:همرزم شهید 🌷شهید محسن دین شعاری🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📍انقلاب اسلامی همان اسلام است... 🌟من و تو می دانيم كه انقلاب اسلامی كه همان اسلام است اكنون در زمان و مكانی واقع شده است كه برای پيروزی آن نبايد از هيچ كمكی دريغ كرد . بايد به ديگران بفهمانيم كه اسلام قربانيان بزرگی از آغاز تا كنون داده و راحت به دست ما نرسيده و بايد برای آن طبق وظيفه ای كه داريم و خدا از ما خواسته كوشش كنيم . سستی ما در اين زمان باعث می شود تا در روز قيامت مورد مؤاخذه و باز خواست خدا قرار گيريم و آن وقت است كه پاسخی برای گفتن نداريم . 🌷شهید منصور عابدینی🌷 @tashahadat313
ٺـٰاشھـادت!'
✍️ رمان #دمشق_شهر_عشق #قسمت_صد_و_چهل_و_یک 💠 از چشمان‌شان به پای حال خرابم خنده می‌بارید و تنها حض
✍️ رمان مسیر حمله به سمت را بررسی می‌کردند و تا نگاهش به من افتاد، چشمانش مثل دو چاه از آتش شعله کشید و از جا بلند شد. 💠 کریه‌تر از آن شب نگاهم می‌کرد و به گمانم در همین یک سال به‌قدری خورده بود که صورتش از پشت همان ریش و سبیل خاکستری مثل سگ شده بود. تماسش را قطع کرد و انگار برای جویدن حنجره‌ام آماده می‌شد که دندان‌هایش را به هم می‌سایید و با نعره‌ای سرم خراب شد :«پس از افغانستانی؟!» 💠 جریان خون به زحمت خودش را در رگ‌هایم می‌کشاند، قلبم از تپش ایستاده و نفسم بی‌صدا در سینه مانده بود و او طوری عربده کشید که روح از بدنم رفت :«یا حرف می‌زنی یا همینجا ریز ریزت می‌کنم!» و همان برای کشتن دل من کافی بود که چاقوی کوچکی را از جیب شلوارش بیرون کشید، هنوز چند پله مانده بود تا به قتلگاهم برسم و او از همانجا با تیزی زبان جهنمی‌اش جانم را گرفت :«آخرین جایی که می‌برّم زبونته! کاری باهات می‌کنم به حرف بیای!» 💠 قلبم از وحشت به خودش می‌پیچید و آن‌ها از پشت هلم می‌دادند تا زودتر حرکت کنم که شلیک پرده گوشم را پاره کرد و پیشانی ابوجعده را از هم شکافت. از شدت وحشت رمقی به قدم‌هایم نمانده و با همان ضربی که به کتفم خورده بود، از پله آخر روی زمین افتادم. حس می‌کردم زمین زیر تنم می‌لرزد و انگار عده‌ای می‌دویدند که کسی روی کمرم خیمه زد و زیر پیکرش پنهانم کرد. 💠 رگبار گلوله خانه را پُر کرده و دست و بازویی تلاش می‌کرد سر و صورتم را بپوشاند، تکان‌های قفسه سینه‌اش را روی شانه‌ام حس می‌کردم و می‌شنیدم با هر تکان زیر لب ناله می‌زند :«!» که دلم از سوز صدای مظلومش آتش گرفت. گرمای بدنش روی کمرم هر لحظه بیشتر می‌شد، پیراهنم از پشت خیس و داغ شده و دیگر ناله‌ای هم نمی‌زد که فقط خس‌خس نفس‌هایش را پشت گوشم می‌شنیدم. 💠 بین برزخی از و زندگی، از هیاهوی اطرافم جز داد و بیدادی مبهم و تیراندازی بی‌وقفه، چیزی نمی‌فهمیدم که گلوله باران تمام شد. صورتم در فرش اتاق فرو رفته بود، چیزی نمی‌دیدم و تنها بوی و باروت مشامم را می‌سوزاند که زمزمه مصطفی در گوشم نشست و با یک تکان، کمرم سبک شد. 💠 گردنم از شدت درد به سختی تکان می‌خورد، به‌زحمت سرم را چرخاندم و پیکر پاره‌پاره‌اش دلم را زیر و رو کرد. ابوالفضل روی دستان مصطفی از نفس افتاده بود، از تمام بدنش خون می‌چکید و پاهایش را روی زمین از شدت درد تکان می‌داد... دارد... 🌷 @tashahadat313 🌷
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
اعمال قبل از خواب :) شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
🌱 ♥ -بسم‌الله...🌸 بخونیم‌باهم...🤲🏻 ـاِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآوَبَرِحَ‌الخَفٰآء ُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…✨🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
هدایت شده از  ٺـٰاشھـادت!'
💠 استاد فیاض بخش: 🔸نماز شب، مصداق "ذکر کثیر" است. انسان وقتی در نیمه های شب بلند می شود اگر همسرش هم اهل است و حالا خواب مانده است، او را هم بیدار کند. 🔸در روایات متعددی توصیه شده است که انسان به تنهایی به نماز شب برنخیزد، بلکه خانواده اش را هم ـ البته اگر علاقمند هستند ـ بیدار کند. •♡ټاشَہـادَټ♡•
‌‌‌‌‹‌‌‌‌‌‌‌‌‌بِسْـمِ‌اللّٰھِ‌الرَحمٰـنِ‌الرَحِیـم...!🌿💚! اَلسَـلامُ‌عَلَیڪَ‌یـٰابقیَة‌اللّٰھِ‌فِۍ‌ارضِہ🖐🏻🌱› ...⇣•• ‹‌یـٰاقـٰاضِۍَ‌الحـٰاجـٰات🗞📓'› ‹‌اے‌برآورندھ‌حـٰاجت‌هـٰا✨🖤'›
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۰ خرداد ۱۴۰۱ میلادی: Tuesday - 31 May 2022 قمری: الثلاثاء، 29 شوال 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️11 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️30 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️37 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️39 روز تا روز عرفه @tashahadat313
دعاے هفتم صحیفہ سجادیہ.. چند دقیقہ بیشتر وقت نمیگیرہ...🍂 ولے بہ جاش حرف رهبرمون زمین نمی مونہ...🌹🍃 ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
AUD-20220121-WA0057.mp3
3.27M
☘نماز سکوی پرواز ۴۸☘ ✍ میگن انتظـــار نمـــاز، درست عیــن وقتی که به نماز ایستادی، روحت رو وسیع و قدرتمند میکنه! 🔻راستی؛ چه رازی در این انتظــــار هست؟ ꧁•♡ټاشَہـادَټ♡•꧂
🔰 | 💠شهید در مورد بیت‌المال و حق‌ّالناس بسیار حساس و مسئولیت‌پذیر بود، زمانی که کارمند سپاه بود، صبح‌ها قبل از دیگران به محل کار می‌رفت و بعدازظهر حدود ساعت سه، به منزل برمی‌گشت، اغلب مواقع که به خانه می‌رسید، سردرد شدیدی داشت که مربوط به خستگی و آسیبی بود که در دوره‌ی جنگ به چشم‌شان وارد شده بود. 🔻پزشک گفته بود نباید زیاد از خودش کار بکشد ولی حاج‌آقا خستگی‌ناپذیر بود و همچنان به فعالیت‌هایش ادامه می‌داد، از طرف سپاه، ماشینی در اختیار حاج‌آقا قرار داده بودند تا با آن، امور مربوط به کارش را انجام دهد، تا زمانی که ماشین در اختیارمان بود به جز خودشان، آن هم فقط برای انجام کارهای اداره، هیچکدام از ما سوارش نشدیم، همسرم اجازه نمی‌داد و می‌گفت این ماشین برای استفاده‌ خانوادگی نیست، آن موقع ما معمولاً با موتوری که داشتیم، بیرون می‌رفتیم؛ تا زمانی که خودمان توانستیم ماشین بخریم. 🌷 شهید مدافع حرم سردار حاج روزبه هلیسایی🌷 @tashahadat313