🌸بسماللهالرحمنالرحیم🌸
☀️ امروز:
شمسی: یکشنبه - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
میلادی: Sunday - 30 April 2023
قمری: الأحد، 9 شوال 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام
🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها)
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️6 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️16 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️21 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️31 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️50 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
#حدیث
👑امام على عليه السلام 👑
مَن ساءَ خُلُقُهُ ضاقَ رِزقُهُ
آن كه اخلاقش بد باشد، روزى اش تنگ مى شود
📚غررالحكم حدیث8023
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـعـرفـی شـهـــدا
شهید علی تجلائی
ولادت :١٣٣٨/۰۵/۰۵ تبریز
مسئول طرح و عملیات قرار گاه خاتم سپاه
شهادت : ۱۳۶۳/١٢/٢۵
عملیات بدر _هودرالعظیم منطقه القرنه
مزار: بی نشان
مزار نمادین :گلزار شهدای بقائیه مارا الان تبریز
🌷 #خـــاطـــره_شـــهــیـــد
پیش از مراسم خیال می کرد به سادگی حرفش را خواهد گفت. اما وقت داشت می گذشت و خطبه عقد در حال آغاز بود. دل به دریا زد و گفت:
شنیده ام عروس در مجلس عقد هر دعایی بکند اجابت می شود. اگر تو هم به من علاقه داری و خوشبختی مرا می خواهی دعا کن که شهید شوم! عروس هنگامی که داشت خطبه خوانده می شد. از خداوند برای علی و خودش شهادت خواست آنوقت با چشمانی پر اشک علی را نگاه کرد . علی از طرز نگاه او فهمید که دعای خیر درباره اش انجام گرفته است.
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و #شهید_علی_تجلایی صـلوات🌼
---خاطراتی از شهید علی تجلایی از زبان همرزمانش.
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 📌ولادت امام مهدی(عج) ولادت با سعادت امام مهدی(عج) در سحرگاه نیمه شعبان در
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸
🌸
🌸
🌸
🌸
📌القاب امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف
از جمله القاب آن حضرت، «مهدی» و «صاحب الزّمان» و «قائم» میباشد.⁷
هم چنین یکی از اسامی و نام های مقدّس حضرت مهدی علیه السلام، بقیة اللّه است. بقیّة اللّه معنای گسترده ای دارد و شامل هر چیزی که باقی بماند و جنبه الهی داشته باشد میشود، در واقع هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت گردد «بقیّة اللّه» محسوب می شود.⁸
حضرت مهدی که آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است، یکی از روشن ترین مصادیق «بقیّة اللّه» است.⁹و از همه به این لقب شایسته تر است، به خصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است و در روایات متعددی به آن اشاره شده است.¹⁰
⁷. حکومت جهانی مهدی (عج)، ص۱۸۸.
⁸. تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۰۴.
⁹. همان، ج ۹، ص ۲۴۷.
¹⁰. برگزیده تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۷۰.
🌸
🌸
🌸
🌸
🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
صفحه3
ادامه...
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسیحای عشق قسمت ۱۰۴ و ۱۰۵ لقمه ي خامه را با لذت میبلعم،به منیر میگویم:یعنی چی آخه؟مگه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۱۰۶و۱۰۷
زیر لب میگویم:کاش به گل مینشست...
و سریع در دلم حرفم را پس میگیرم.
عزیزان خانواده هایی در آن هواپیما هستند،و عمو وحید من...
دسته گل را در دستم جابه جا میکنم.
مامان نگاهم میکند،با اخم. دلیلش را خوب میدانم. طرز پوششم
ناراحتش کرده. هرچند به خاطر بابا،مجبور است تحمل کند.
من شرط را پذیرفته ام،پس پوششم را خودم انتخاب میکنم.
مانتوي بلند و ساده ي صورتی روشن پوشیده ام.
تازه دیروز رفتم و بعد از گشت و گذار چند ساعته،انتخابش کردم.
پوشیده است و براي من، حکم حجاب دارد.
روسري سرمه اي ساده ام را،فرانسوي گره زده ام و شلوار کبریتی
سرمه اي و ساده ام را با آن ست کرده ام.حتی قبل تر ها هم،تیپ
هاي ساده را ترجیح میدادم.
بابا،به اطراف نگاه میکند؛منتظراست،منتظر برادري که پنج سال
پیش،در مراسم خاکسپاري مادرشان او را دیده. آن موقع به خاطر
امتحانات،من ایران ماندم و مامان و بابا رفتند انگلستان...
صداي رسایی درست از پشت سرم میآید:سلام
برمیگردم،مرد جوانی برابرم ایستاده.
قدِبلند و هیکل ورزشکاري اش در نگاه اول،جذابش کرده. سویشرت
برند آمریکایی معروف ،کوله پشتی مارکدارش و سیب گازخورده ي
پشت موبایلش،صورت مردانه و ریش و سبیل. چشم هایش،عجیب
شبیه چشم هاي من است... منیر راست میگفت..
زیرلب می گویم:بیگانه پرست!
بابا با خنده به طرفش میرود:سلام وحیدجان
و مردانه،بغلش میکند.
مامان با لبخند و ژست همیشگی اش به طرفشان میرود و دستش را
دراز میکند تا با او دست بدهد. اما او،خیلی سریع،به جاي دست
دادن،شاخه گلی در دست مادرم میگذارد و با لبخند میگوید:از اون
وقتی که دیدمتون،اصلا عوض نشدید.
مامان،لبخندش را میخورد.
من هم از حرکت این عموي تازه وارد جاخوردم... انتظار داشتم مامان
را بغل کند. به طرف من میآید:پس نیکی تویی؟؟
دسته گل را به دستش میدهم:به کشور خودتون ، خوش اومدید.
در جواب متلکم،صمیمانه،لبخند میزند،چهره اش مهربان است.... اما
در برابر دوست داشتنش مقاومت میکنم.
بابا میگوید:ما میریم خونه،شمام با اشرفی برید دور بزنید و بیشتر با...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۱۰۸و۱۰۹
هم آشنا بشید،نیکی جان ببر برج میلاد رو به وحید نشون بده
زیر لب چشم میگویم . مامان و بابا قصد رفتن میکنند،بابا با او دست
میدهد:خب تو خونه میبینمتون.
مامان و بابا راه میافتند و میشنوم که مامان میگوید:دیدي با من
دست نداد؟
:+سخت نگیر،اونا فکر میکنن تو ایران،دست دادن جُرمه.
نگاه از رفتنشان می گیرم و برمیگردم.
با چشمان مهربان و با لبخندش غافلگیرم میکند:چقدر تو خانم شدي
تصنعی سرفه می کنم و کاملا جدي می گویم
:+بهتره بریم.
:_بله بله حتما..
راه می افتیم،فقط یک کوله ي کوچک همراهش آورده،به همراه کیف
دوربینش.
اشرفی با دیدن ما جلو میآید و به او خوش آمد میگوید،در پشت را باز
میکند و مینشینیم.
نمیدانم چرا دلمـ نمی خواهد عمو،خطابش کنم.
نگاهش را بین خیابان ها و آدم ها می گرداند و میگوید:ایران خیلی
عوض شده.
باید موضعم را حفظ کنم،باید بداند صمیمت بیش از حد با من اصلا
مورد پسند من نیست.
تند میگویم:ببینید،من میدونم که مامان و بابام از شما خواستن من
رو ببرید اونجا،تا از این فکرا بیرون بیام،ولی تلاشتون بیخودیه،من
کوتاه نمیآم.
لبخند میزند،بدون اینکه جوابم را بدهد به اشرفی میگوید:شما آقاي
اشرفی هستید درسته؟
:_بله آقا
:+آقاي اشرفی میدونید اسم من چیه؟
:_بله آقا،شما آقاوحید هستید.
وحید به پنجره خیره میشود و زیرلب طوري که من بشنوم می
گوید:ولی یه بار،یه نفـر که خیلی دوسش دارم،بهم گفت فرشته.
متوجه حرفش نمیشوم.
نگاهش میکنم.
به طرفم برمیگردد و چشمانش را روي چشمانم متمرکز می کند:بهم
ایمیل زد،گفت که من یه فرشته امـ.
نمی توانم مسائل اطرافم را آنالیز کنم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۱۱۰ و ۱۱۱
حرف هایش،نمی دانم چرا ذهنم را به طرف ایمیل هاي ناشناس
هدایت می کند.
همان لبخند،روي لبهایش نشسته:راستی آفتاب در حجاب رو هم
خوندي؟
باورم نمیشود... او....ایمیل ها....
:+اون....اون ایمیل ها....کار شما بود؟؟
آرام،در گوشم میگوید_:پدر و مادرت نخواستن،من خواستم که بیاي
پیش من..
****
با هیـــجــان میپرسم:از کجا فهمــیدین؟
عمــو وحید،مهربان نگاهم میکند:چی رو؟
:_از کجا فهمیدین من به کمک احتیاج دارم؟
:+اگه بڱم قول میدي ناراحت نشی؟
:_چــرا باید ناراحت بشم؟
:+حالا اول قول بده!
:_خیلی خب،قــــــول
:+منیــــرخانمـ آمارت رو بهم میداد.
:_منیر؟
سر ٺکان میدهد و آرام میخندد. گیج شده ام. دقیقا نمی فهمم چرا منیر به او میگفته...اصلا چه گفته؟
متوجه حالتم میشود،باز هم دلنشین میخندد. دستش را جلوي
صورتم تکان میدهد:حواست کجاست فرمانده؟
:+چی؟؟
:_هیچی..شب عاشورا،منیرخانم بهم زنگ زد. گفت که تو مدام داري
گریه میکنی و مامان و بابات هم نیستن.. نگران شدم. منیرخانم گفت
تو مداحی گوش دادي. همونجا فهمیدم تو داري عوض میشی...
یا حداقل این پتانسیل رو داري که عوض بشی...می دونی؟
هر چشمی لیاقت گریه واسه سیدالشهدا رو نداره...
گذاشتم تنها باشی و فکر کنی و تحقیق. میدونستم تو آدمی نیستی
که راحت چیزي رو قبول کنی. به تنهایی و تفکر احتیاج داشتی...
چند وقت بعد شنیدم پات شکسته. یه مدت بعد،منیر خانم گفت بعد
از باز کردن گچ پات،دیگه همراه مامان و بابات مهمونی نمیري،گفت
که رفتی و نهج البلاغه خریدي. فهمیدم دیگه وقتش شده که خودم
وارد عمل بشم. بهت ایمیل زدم و خواستم که قرآن بخونی. بعدا از
منیر شنیدم که قرآنشو دزدیدي..
و بلند میخندد،خجالت میکشم:عه عمــــــــو؟
:_جانم .... اولین باره که صدام کردي. چه قشنگه برادرزاده ي ماهی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۱۱۲ و۱۱۳
مثل تو داشتن..
در دلم میگویم:و چه خوب است داشتن عمو و همراهی مثل تو...
:+خب...بعدش..
:_بعدشم که دیگه خودت میدونی،وقتی ایمیل زدي و گفتی که من
فرشته ي نجاتتم،فهمیدم دیگه تموم شد.. وقتش شد که از پیله
دربیاي. خواستم راجع چادر باهات حرف بزنم. ولی باور کن حتی
فکرشم نمیکردم که بدویی بري چادر بخري..
:+کشتی پهلوگرفته،تازه تموم شده بود،راستش از حضرت
زهرا(علیها السلام) خجالت میکشم.
:_قشنگترین پروانه،اونیه که از پروانه بودنش لذت ببره، بهترین
دخترمحجبه هم اونیه که به حجابش افتخار کنه..میفهمی نیکی؟
سرم را آرام تکان میدهم.
:_حالا تو تعریف کن
از شب عاشورا برایش میگویم،تا مسجد رفتن هاي پنهانی و مطالعه
هاي سردرگم و درهم از سایت هاي مختلف... تا پیرزنی که نگذاشت
در صف اول بایستم،تا شکستن پایم و باز هم دیدن نام {حسین بن
علی} و اینکه عاشقش شدم،تا خواندن قرآن و اولین نماز و حس
قشنگ صحبت با خدا... برایش از مسجد و مشدي و سیدجواد هم
میگویم . تا سر کردن چادر براي بار اول و واکنش مامان... باحوصله و
بادقت تمام حرف هایم را گوش میدهد،گاهی نظر میدهد و گاهی
جزئیات بیشتر میخواهد.
گارسون سفارش هایمان را روي میز میچیند و حرف هاي من هم تمام
میشود.
:_امر دیگه اي دارین آقا؟
:+نه ممنون
عمو به طرف من بر میگردد:نیکی بیا یه قولی بهم بدیم.
:_چه قولی؟
:+قول بدیم هیچ وقت و هیچ جا،راجع کسی قضاوت نکنیم... هم من
به تو،هم تو به من قول بده. فکر کن اگه سیدجواد هم مثل اون خانم
تو رو قضاوت میکرد،ممکن نبود تو دوباره به دین علاقه مند
بشی،درسته؟
سر تکان میدهم.
ادامه میدهد:اینجاست که شاعر میگه:تا با کفش هاي کسی قدم
برنداشتید راه رفتنش رو نقد نکنید.
می خندم:شاعــــــر؟؟ این شــعـر بود؟؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۱۱۴ و۱۱۵
:+بهم قول میدي؟
و دستش را برابرم دراز میکند.
به گرمی دستش را میفشارم. اولین بار است که حس قشنگی در
وجودم جریان می یابد.. اولین بار نیست که با مردي به غیر از پدرم
دست میدهم... بارها با دیگران دست داده ام،اما هیچگاه این حس را
تجربه نکرده بودم،جز در آغوش پدرم. لبخندي،ناخودآگاه روي لبانم
مینشیند.
:+چرا میخندي؟
حسم را برایش توصیف میکنم.
:+میدونی چرا این حس قشنگ رو درك کردي؟ واسه اینکه من
مَحرَم تو ام. مثل پدرت... حس حمایت بهت دست داد،مگه نه؟ چون
از محدوده و چهارچوبی که خدا واسمون تعیین کرده،بیرون نرفتیم..
چقدر حرف هایش بوي حق میدهد،بوي انصاف...
:_ممنون از اینکه اومدین.
:+غذات رو بخور
شروع میکند به خوردن،من هم. اما نمیتوانم نگاهش نکنم... دوست
داشتنی است... مرد جوان بیست و شش ساله اي که برابرم
نشسته،برایم حکم پدر را دارد.. پدري که در وانفساي گناه آلود دنیا،در میان این همه تاریکی دستم را گرفت و قدم به قدم،با
مهربانی،راه رفتن در مسیر حق را به من آموخت. نمیتوانم دوستش
نداشته باشم!
★
براي بار دوم،باند فرودگاه،صدایمان میزند: مسافرین محترم پرواز
692 هواپیمایی ایران،به مقصد لندن...
عمو چمدانم را از بابا میگیرد. بابا با نگرانی نگاهم میکند و به طرف
عمو برمیگردد؛ قبل از اینکه چیزي بگوید،عمو میگوید: نگران
نباشین ، حواسم بهش هست..
مامان محکم بغلم میکند:مراقب خودت باش،اصلا به اینجا فکر نکن.
تا میتونی خوش بگذرون. دیسکو برو،خرید کن و اصلا به اتفاقاتی که
این چندوقت اینجا افتاد فکر نکن،باشه؟
:+مراقب خودتون باشید،می خوام بدونید که خیلی دوستون دارم.
بابا هردویمان را بغل میکند. از مامان جدا میشوم و در آغوش مردانه
ي بابا فرو میروم. دوباره مامان را بغل میکنم. بابا،عمووحید را بغل
میکند و میشنوم آرام میگوید:مراقبش باش،کاري کن وفتی برگشت،
بشه همون نیکی خودم...
در دلم،عمو را تحسین میکنم. طوري وانمود کرده که اصلا،هیچکس...
ادامه دارد ....
نویسنده✍: فاطمه نظری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸بسماللهالرحمنالرحیم🌸
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
میلادی: Monday - 01 May 2023
قمری: الإثنين، 10 شوال 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️15 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️20 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️30 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️49 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
#حدیث
✍#امام_حسین (علیه السلام)
سلام کردن هفتاد حسنه و ثواب دارد شصت و نه ثواب از برای سلام کننده و یک ثواب برای جوابگو است (با وجود آنکه سلام کردن مستحب ولی جواب دادن آن واجب است).
📚تحف العقول ، ص ۲۴۸
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـعـرفـی_شـهـــدا
شهید سیف الله شیعه زاده
نام پدر: علی اکبر
تاریخ تولد : ۱۳۴۸/۶/۲
محل تولد:آمل
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۵/۱۰
محل شهادت:کردستان
آدرس مزار مطهر شهید:
مازندران،محمودآباد، گلزار شهدای روستای تازه آباد
🌷 #خـاطــره_شهید
شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا...
از شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید كه او خانوادهای ندارد. کم سخن میگفت و...
با سن کم سختترین کارجبهه یعنی
«بیسیمچی» بودن را قبول کرده بود
سرانجام توسط منافقین اسیر شدبرگه و کدهای عملیات راقبل از سارت خورد و منافقین پس از به شهادت رساندن وی، برای به دست آوردن رمز وکدهای بیسیم،
سینه وشکمش راشکافتند!!
ولی چیزی نصیب آنها نشد ...!
🌷 #وصـــیــت_نـامــه
وقتی به طرف جبهه ها می روم همراه با شوق و اشتیاق است چون می دانم برای اسلام و خدا می روم. من درس اسلام شناسی را وقتی که رهبرم امام خمینی به ایران آمد از او یاد گرفتم و این را هم بگویم که من برای اسلام و خدا به جبهه می روم و نه برای مقام ، نه تنها من بلکه همه رزمندگان همینطور هستند.
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و #شهید_سیف_الله_شیعه_زاده صـلوات🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سر نماز اول وقت؟!
چرا میگن نمازتون رو اول وقت بخونید⁉️
#لبیک_یا_مهدی