شهید علیرضا امیرحسینی🌹
◻️تاریخ ولادت: ۱۳۴۲
◻️محل ولادت: تهران
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۲/۲۸🕊
✍ به خانواده ام،فامیل،دوستان و همه ی عزیزانم سفارش میڪنم همیشه بخوانید و در هر ڪاری را ملاک قرار دهید و با یکدیگر با اخلاق اسلامے و مهربانے برخورد ڪنید🌸 و از حال هم باخبر باشید.
مبادا ڪسی مشڪلی داشته باشدو به ڪمڪش نروید☝️. و از هرڪاری بخصوص غرور،تهمت،بدبینی و دروغ بپرهیزید.🚫
#سالروزشهادت🕊
🌷@taShadat 🌷
#خاطــره🌹
رفیق شهید:
بابک، شخصیت مهربانی داشت که راحت به دل مینشست، اصلا به دنبال شهرت و معروف شدن نبود چون چنین شخصیتی نداشت.👌
انگیزه اصلی اش دفاع از جان، مال و ناموس کشورش بود و وقتی این اتفاقها را از رسانهها دنبال میکرد که چطور داعش در سوریه درگیری ایجاد کرده❗️، بحثش پیش میآمد و میگفت:
" اگر ما نباشیم که برای دفاع پیشقدم شویم، همین اتفاقها ممکن است در کشور خودمان و برای خواهر و مادر و بچه های خودمان رخ بدهد."😔
برای همین رفت تا از آنچه که اعتقاد داشت، دفاع کند.
وقتی این بحثها پیش میآمد به علاقه زیادی که برای رفتن به سوریه داشت پی میبردیم در حالی که میدانستیم حتی پدرش شرایطی برایش فراهم کرده که میتوانست برای ادامه تحصیل به آلمان برود❗️.درکش برایمان خیلی سخت بود!
شهید مدافع حرم بابک نوری🌸
🌷 @taShadat 🌷
🔅 پویش همگانی #لحظه_طلایی
👥 لحظه تحویل سال همه دعای فرج (الهی عظم البلاء) را به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مردم قرائت میکنیم.
🏞 لطفا این عکس زیبا و پیام را تا میتوانید در تمام شبکه های مجازی منتشر کرده و بعنوان #پروفایل خود قرار دهید.
♻️ لطفا #نشر_حداکثری کنید
🌷 @taShadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨✨✨✨
خدایا خودت به فریادشون برس🌹🙏
#مسلمانان_هند😭😭😔
خدایا هم تو دنیا هم تو اخرت لعنتشون کن اینا از نسل شمرو عمر سعدن
🌷@taShadat 🌷
┄═✼🌹 #دوستان_شهدا🌹✼═┄
✍️خواهر شهیده
پرستار بود و توی اتاقش عکس امام رو نصب کرده بود،خیلی ها میگفتند : اگر رئیس بیمارستان ببینه برخورد بدی باهات میکنه ،اما فوزیه عکس رو برنداشت. 👌يه روز رئيس بيمارستان كه بعداً به خارج از كشور فرار كرد ، براي سركشي اومد و متوجه عكس روي ديوار شد و با عصبانيت 😡دستور داد كه عكس رو از روي ديوار بردارد. اما فوزيه گفته بود:اتاق متعلق به من است و هر عكسي روي ديوار آن آويزان ميكنم. 🙂رئيس بيمارستان هم فوزيه رو تهديد به كسر يكماه از حقوق كرد. 😳اما فوزيه حرفش يك كلام بود: اگر اخراج هم بشم، عكس رو برنميدارم....👏
#شهید_فوزيه_شيردل🌸
#پرستار_مكتب_زينبي🌸
🌷 @taShadat 🌷
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_ای_برای_تو
══🍃🌷🍃══════
#قسمت_دوم
🔹تا لحظه مرگ 😔
تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دختر دانشگاه که خیلی ها آرزو دارن فقط جواب سلام شون رو بدم؛ پیشنهاد میدی؟ ... من با پسرهایی که قدشون زیر 190 باشه و هیکل و تیپ و قیافه شون کمتر از تاپ ترین مدل های روز باشه اصلا حرف هم نمیزنم چه برسه ... .
از شدت عصبانیت نمی تونستم یه جا بایستم ... دو قدم می رفتم جلو، دو قدم برمی گشتم طرفش ... .
اون وقت تو ... تو پسره سیاه لاغر مردنی که به زور به 185 میرسی ... اومدی به من پیشنهاد میدی؟ ... به من میگه خرجت رو میدم ... تو غلط می کنی ... فکر کردی کی هستی؟ ... مگه من گدام؟ ... یه نگاه به لباس های مارکدار من بنداز ... یه لنگ کفش من از کل هیکل تو بیشتر می ارزه ... .
و در حالی که زیر لب غرغر می کردم و از عصبانیت سرخ شده بودم ازش دور شدم ... دوست هام دورم رو گرفتن و با هیجان ازم در مورد ماجرا می پرسیدن ... با عصبانیت و آب و تاب هر چه تمام تر داستان رو تعریف کردم ... .
هنوز آروم نشده بودم که مندلی با حالت خاصی گفت: اوه فکر کردم چی شده؟ بیچاره چیز بدی نگفته. کاملا مودبانه ازت خواستگاری کرده و شرایطی هم که گذاشته عالی بوده ... تو به خاطر زیبایی و ثروتت زیادی مغروری ... .
خدای من ... باورم نمی شد دوست چند ساله ام داشت این حرف ها رو می زد ... با عصبانیت کیفم رو برداشتم و گفتم: اگر اینقدر فوق العاده است خودت باهاش ازدواج کن ... بعد هم باهاش برو ایران، شتر سواری ... .
اومدم برم که گفت: مطمئنی پشیمون نمیشی؟ ... .
باورم نمی شد ... واقعا داشت به ازدواج با اون فکر می کرد ... داد زدم: تا لحظه مرگ ... و از اونجا زدم بیرون ... .
🌷 @taShadat 🌷
16.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #غسل_شهادت
به روايت حاج حسين يكتا
🔻 برشي از #شبهاي_بله_برون
⏱ اسفند ١٣٩٧ - شلمچه
#راهیان_نور_مجازی
🌷 @taShadat 🌷
4_6026231826622711631.mp3
9.29M
🔺سفره موسی بن جعفر (ع)
🔹صابر خراسانی
🔹محمدحسین پویانفر
🔹شعر : محسن عربخالقی
کاش میشد همه بیماران شفا میگرفتند 🌹
ان شاءالله
#یا_باب_الحوائج_ع🖤
#شهادت_امام_موسی_کاظم(ع)💔
#تسلیٺ_باد🏴