فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جریان ابوبغل کاتب و تشرف خدمت امام زمان سلام الله علیه
سخنران شهید کافی
https://eitaa.com/tasharofaat
🔴 عنایت ویژه امام زمان سلام الله علیه به خانمی که به خاطر حفظ حجاب هفت سال از خانه بیرون نیامد
🔵 مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (علیه السلام) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند.
در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (علیه السلام) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم»
بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.»
📚 شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج ۳ص ۱۵۸
#حجاب
#امام_زمان
https://eitaa.com/tasharofaat
#داستان_تشرف مرحوم حاج شیخ مصطفی #خبازیان رضوان الله علیه
🔻آقاي حاج حسن بهاري يكي از دوستان نزديك مرحوم خبازيان نقل مي كند:
"حدود يك ماه قبل از فوت مرحوم خبازيان بود كه شبي مرحوم به من زنگ زد كه يك تاكسي بگير بيا با هم حرم حضرت رضا سلام الله علیه مشرف شويم و دقيقا خاطرم هست كه در مكالمه تلفني كه داشتيم گفت به شرط اين كه پول تاكسي را من حساب كنم بنده يك تاكسي گرفتم و دنبال ايشان رفتم . وقتي مرحوم خبازيان داخل ماشين كنار من نشستند فرمودند كه مطلبي به شما ميگويم تا زنده هستم به كسي نقل نكني گفتم: چشم.
فرمودند:
ذكري جهت تشرف به محضر حضرت بقيت الله الاعظم سلام الله علیه از آيت الله سيد محمود مجتهد سيستاني گرفتم كه البته ايشان استخاره كردند كه ذكر را بدهند و خوب آمد چهل روز با آدابي كه فرمودند ذكر را در منزلم واقع در كوي فرهنگ خواندم و ديروز روز چهلم بود . روز چهلم در منزل كسي نبود و من در سرداب مشغول ذكر بودم. درب ورودي را بسته و اتفاقا قفل كرده بودم كه ناگهان ديدم دونفر ، يك پيرمرد نوراني و يك جوان عرب وارد شده و سلام كردند . به محض ورود اول تمام اعضاء و جوارحم خشك شد و از كار افتاد و سپس با خود گفتم درب كه قفل است اين بزرگواران از كجا وارد شدند و تازه متوجه شدم زبانم از كار افتاده است حتي جهت احترام نتوانستم از جاي خود برخيزم و به همان حالت كه بر روي سجاده رو به قبله مشغول ذكر بودم خشكم زده بود پيرمرد گفت آقا بقيه الله مي باشند جواب سلام را بده و من كه زبانم از كار افتاده بود مانند يك انسان گنگ و با اشاره سر به زحمت جواب دادم و از گوشه چشم جلالت و عظمت حضرتش را نظاره گر بودم نور از گريبان مباركش تمام صورت را گرفته بود پيرمرد فرمود
آقا امام زمان مي فرمايند: #تو_اسود_ما_هستي خدا رحمتت كند و بعد از لحظه اي بلند شده و تشريف بردند تا به خودم آمدم و به درب خروجي مراجعه كردم ديدم درب منزل قفل ميباشد تا اذان مغرب گريه كردم تا آنجا كه مهر نمازم به گل مبدل شد و با مهري ديگر نماز مغرب را خوانده با همان حال به منزل استادم آيت الله العظمي سيد محمود مجتهد سيستاني رفتم .داستان را برايشان نقل كردم و از ايشان پرسيدم اسود لقب كدام بزرگوار بوده است
ايشان فرمودند: #اسود_لقب_مقداد_است و
شما#نمره_بيست_از_آقا_امام_زمان گرفته ايد آقا فرمودند امام زمان سلام الله علیه ديگر چيزي نفرمودند گفتم چرا پيرمرد گفت كه آقا مي فرمايند خدا رحمتت كند تا اين جمله را گفتم آقا با دست محكم بر پاي خود زدند وديگر چيزي نفرمودند."
(📚منبع: سایت رسمی آیت الله مجتهدی سیستانی رضوان الله علیه)
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از تشرفات
AUD-20220212-WA0021.mp3
9.15M
پست ویژه
#داستان_تشرف آیت الله موحّد ابطحی به محضر امام زمان عجّل الله فرجه، در حرم امام رئوف سلام الله علیه
▫️خوشا دردی که درمانش تو باشی!
@tasharofaat
1_5427974138.mp3
851.8K
#مهم
♦️ استاد شوشتری حفظه الله:
🔸 بهترین سربازان امام زمان سلام الله علیه
🔹کاری که اثرش از ریاضات بالاتر است
https://eitaa.com/tasharofaat
1_5467514791.mp3
4.23M
▪️طواف خورشید
▫️#داستان_تشرف دختر آیتالله اراکی به محضر امام عصر سلام الله علیه، در کنار خانهی خدا
📚 برکات سرزمین وحی، ص ۸۹
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از معارف الشیعه
#عید_غدیر
🔻 نتیجه بخشش در روز غدیر ، زیادی مال و عمر ...
🔴 قَالَ أَمِيرُاَلْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْه : وَ الْبِرُّ فِيهِ يُثْمِرُ الْمَالَ وَ يَزِيدُ فِي الْعُمُرِ
🟠 امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می فرمایند :
نیکی در این روز به مال برکت می دهد و عمر را زیاد می کند
📚بحارالانوار ج 94 صفحه 117
📚إقبال الأعمال - ط القديمة (السيد بن طاووس) جلد 1 صفحه 463
کانال معرفتی معارف الشیعه
@maaref_shiaa
✍داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی
در شهر حله
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟»
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند.
📚منابع:
➖نهاوندی، شیخ علی اکبر، العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیه السلام، ج 2، ص 77-78.
@tasharofaat
#علائم_ظهور
#داستان_تشرف
🔻علی بن ابراهیم بن مهزیار رضوان الله علیه در ملاقاتش با حضرت ولی عصر سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان غیبت چنین نقل میكند كه حضرت به من فرمود:
ای پسر مهزیار برادرانت را در عراق چگونه [ وبه چه حالتی ] ترك كردی؟
عرض كردم: در تنگنای زندگی وبلا وگرفتاری، بر آنها شمشیرهای بنی شیصبان فرود آمده بود، حضرت فرمود:
خدا آنها را بكشد هركجا كه رانده شوند، گویا [ میبینم ] قومی را كه كشته شده اند در شهرهایشان و شب و روز بلای خدائی بر سر آنها فرود آمده است.
عرض كردم: این مسائل چه وقت خواهد بود ای فرزند رسول خدا؟
(حضرت)فرمود: زمانی كه میان شما و راه كعبه اقوامی مانع شوند كه آنها بی ارزشند و خدا و رسولش از آنها بیزارند، سرخی در آسمان به مدت سه روز ظاهر می شود ودر آن ستونهای سفیدی است كه نور افشانی می كند.
سروسی (شروسی) از ارمنستان و آذربایجان خروج می كند وقصد دارد به پشت ری، كوه سیاه متصل به كوه قرمز، كه چسبیدهء به كوه طالقان است، برود. بین او و مروزی درگیری شدیدی رخ میدهد كه در آن بچه ها پیر می شوند و پیرها افتاده می گردند، وقتل و كشتار بین آنها ظاهر میگردد.
در آن هنگام منتظر خروج او [ سفیانی ؟ ] به سمت زوراء ( بغداد ) باشید، مدت زیادی در آنجا نمیماند تا به باهات می رسد، سپس به واسط عراق می رود، ودر آنجا یكسال یا كمتر می ماند، پس از آن به كوفه می رود، و بین آنها نبردی روی میدهد كه از نجف تا حیره تا غری ( نجف ) را فرا میگیرد، آن درگیری به قدری شدید است كه عقلها از میان می رود، و در این هنگام هر دو گروه نابود میشوند و درو كردن و [ از بین بردن ] بقیه با خداست.
سپس این فرموده خدای متعال را تلاوت فرمود:
[بسم الله الرحمن الرحیم أتیها أمرنا لیلا أو نهارا فجعلناها حصیدا كأن لم تفن بالأمس]
{بنام خداوند بخشنده مهربان، امر ما شب یا روزی به او وارد شد، آنرا درو شده قرار دادیم گویی دیروز نبوده است}.
عرض كردم: آقای من، ای فرزند رسول خدا این امر چیست؟
(حضرت)فرمود: امر خدا ولشكریان خدا ما هستیم.
عرض كردم: سرور من، ای فرزند رسول خدا آیا وقت آن رسیده است؟
(حضرت)فرمود:
[اقتربت الساعة وانشق القمر] {ساعت نزدیك شد وماه شكافت}.
📚بحار الانوار ج ۱۷ ص ۳۵۱
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از تشرفات
1_2936950570.mp3
4.34M
▫️داستان جالبی از همسفر شدن مردی نیازمند با امام زمان سلام الله علیه.
📚 الخرائج ج1، ص 470.
#داستان_تشرف
#سبک_زندگی_مهدوی
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از تشرفات
1_1672101763.mp3
6.06M
#داستان_تشرف پیرزن زائر در مسجد سهله به محضر امام عصر سلام الله علیه...
▪️میدانم از من گله داری
اما بضاعت اندک من همین اشکهایی است که از چشمهایم می بارد،
به عشق حسین و به نیت فرجت!
@tasharofaat
▪️استدلالی زیبا در مورد تشرف در دوران غیبت کبری
🔻قال الشيخ الفاضل علي بن فاضل المازندراني : فقلت للسيد شمس الدين محمد و هو العقب السادس من أولاده عليهم السلام يا سيدي قد روينا عن مشايخنا أحاديث رويت عن صاحب الأمر عليه السلام أنه قال لما أمر بالغيبة الكبرى من رآني بعد غيبتي فقد كذب فكيف فيكم من يراه فقال صدقت إنه عليه السلام إنما قال ذلك في ذلك الزمان لكثرة أعدائه من أهل بيته و غيرهم من فراعنة بني العباس حتى أن الشيعة يمنع بعضها بعضا عن التحدث بذكره و في هذا الزمان تطاولت المدة و أيس منه الأعداء و بلادنا نائية عنهم و عن ظلمهم.
شیخ فاضل علی بن فاضل مازندرانی که به جزیره خضراء سفر کرده بود نقل می کند:
خدمت سید شمس الدین محمد که ششمین نسل از اولاد امام زمان ارواحنا فداه بود عرض کردم: ای آقای من، از مشایخ ما احادیثی در مورد رویت صاحب الامر سلام الله علیه روایت شده است که حضرت زمانی که مامور به غیبت کبری شده اند فرموده اند: هر کس بعد از غیبتم ادعا کند که مرا دیده است دروغ می گوید، پس چگونه در بین شما (اهالی #جزیره_خضراء) کسانی هستند که محضر حضرت مشرف شده و ایشان را زیارت می کنند؟
سید شمس الدین فرمود: کلام تو درست است، همانا امام زمان ارواحنا فداه این مطلب را در زمانی که دشمنان زیادی در بین اهل بیت خود و غیر آن ها از فراعنه بنی عباس (لعنهم الله) داشتند فرموده اند، تا جایی که بعضی از شیعیان بعضی دیگر را از ادعای رویت منع نموده اند، اما در عصر حاضر خیلی از آن دوران فاصله گرفته ایم و دشمنان حضرت از ایشان نا امید شده اند و سرزمین های ما نیز از آن دشمنان و ظلمشان دور است.
📚بحار الأنوار ج ۵۳، ص ۳۱۹
https://eitaa.com/tasharofaat
1_5872504851.mp3
6.2M
▪️اسم این آقا در دفتر امام حسین سلام الله علیه ثبت شد
#حکایت جالبی از نذری دادن برای مجالس سیدالشهدا علیهالسلام
#خدمت_به_حضرت
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از تشرفات
1_1672101763.mp3
6.06M
#داستان_تشرف پیرزن زائر در مسجد سهله به محضر امام عصر سلام الله علیه...
▪️میدانم از من گله داری
اما بضاعت اندک من همین اشکهایی است که از چشمهایم می بارد،
به عشق حسین و به نیت فرجت!
@tasharofaat
هدایت شده از تشرفات
Hekayate Fazele Darbandi_Bigharari.mp3
4.79M
#حکایت زیبایی از عنایت سیدالشهدا سلام الله علیه به مرحوم دربندی
📚 جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام ص۳۶.
@tasharofaat
1_5930998264.mp3
5.18M
▪️امام زمان سلام الله علیه در مجلس روضه سیدالشهدا سلام الله علیه
🔘 #داستان_تشرف حاج غلامعلی قصاب به محضر مولای عالَم، در مجلس روضه
بسیار شنیدنی👌
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از تشرفات
AUD-20201105-WA0038.mp3
4.73M
#بسیار_شنیدنی
#داستان_تشرف شیخ مرتضی حائری خدمت وجود مقدّس امام عصر سلام الله علیه.
▫️چه قلیل اند یارانِ امام مهربان!
عاشقانی که هر عملی انجام میدهند، برای اوست نه برای خویش...
@tasharofaat