1_6508716185.mp3
5.76M
🔘 اگر نجات میخواهی به مسجد سهله برو...
#داستان_تشرف عبدالحمید قزوینی خدمت امام عصر علیهالسلام در مسجد سهله
📚 دارالسلام عراقی، ص۴۶۷.
#مسجد_سهله
#سهله_خانه_امام_زمان علیهالسلام
https://eitaa.com/tasharofaat
1_6544113092.mp3
5.39M
▪️سفرهداری امام زمان سلام الله علیه در مسجد سهله
#داستان_تشرف جمعی از جوانان به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد سهله.
📚 العبقري الحسان، ج۲، ص ۴۹۶.
#مسجد_سهله
#حامی_شیعیان
#سهله_خانه_امام_زمان علیهالسلام
https://eitaa.com/tasharofaat
1_6558763399.mp3
6.55M
💚 تماشای تبسم امام زمان سلام الله علیه در مسجد سهله
#داستان_تشرف مردی از اهالی نجف به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد سهله ...
📚 برگرفته از جنة الماوی، حکایت ۵۸.
📚 ترجمه مکیال المکارم، ج۱، ص۳۰۸.
#مسجد_سهله
#سهله_خانه_امام_زمان علیهالسلام
https://eitaa.com/tasharofaat
1_6714091779.mp3
6.38M
این آقا حتّی یک بار هم دل امام زمان سلام الله علیه را نشکست!
» حکایت عجیبی از دوست خالص امام زمان سلام الله علیه، مرحوم سید علی مفسر
📚 عنايات حضرت مهدى علیهالسلام به علما، ص ۳۶۸.
#داستان_تشرف
#مهربانی_حضرت
#امام_رضا
https://eitaa.com/tasharofaat
1_6807362937.mp3
5.3M
استاد شوشتری حفظه الله
🔖 تشرف آیت الله شیخ عباس نصیری کاشانی بی واسطه از زبان استاد شوشتری
https://eitaa.com/tasharofaat
هدایت شده از تشرفات
4_5938013589204895451.mp3
4.6M
#داستان_تشرف مرد دلّاک به محضر امام عصر " سلام الله علیه " در راه #مسجد_سهله
▫️ پدر پیرت را دریاب!
@tasharofaat
1_7046922503.mp3
9.58M
#داستان_تشرف شخص ناصبی
و شیعه شدن او با عنایت #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
📚 العبقری الحسان، تشرف محمود فارسی.
https://eitaa.com/tasharofaat
1_7113419981.mp3
3.68M
🔸عنایت امام زمان سلام الله علیه به یک جوان بحرینی
📚 النجم الثاقب، حکایت ۳۹
#داستان_تشرف
https://eitaa.com/tasharofaat
📌تشرف علامه حلي در راه كربلا
آقا سيد محمد (صاحب مفاتيح الاصول و مناهل الفقه) از خط علامه حلي، كه درحواشي بعضي كتبش آورده، نقل مي كند:
علامه حلي در شبي از شبهاي جمعه تنها به زيارت قبر مولاي خود ابي عبداللّه الحسين (صلوات الله علیه) مي رفت.
ايشان بر حيواني سوار بود و تازيانه اي براي راندن آن به دست داشت.
اتفاقا در اثناي راه شخصي پياده در لباس اعراب به ايشان برخورد كرد و باايشان همراه شد.
در بين راه شخص عرب مساله اي را مطرح كرد.
علامه حلي (رضوان الله علیه) فهميد كه اين عرب، مردي است عالم و با اطلاع بلكه كم مانند و بي نظير، لذا بعضي از مشكلات خود را ازايشان سؤال كرد تا ببيند چه جوابي براي آنها دارد با كمال تعجب ديد ايشان حلال مشكلات و معضلات و كليد معماها است.
باز مسائلي را كه بر خود مشكل ديده بود،سؤال نمود و از شخص عرب جواب گرفت و خلاصه متوجه شد كه اين شخص علامه دهر است، زيرا تا به حال كسي را مثل خود نديده بود ولي خودش هم در آن مسائل متحير بود.
تا آن كه در اثناء سؤالها، مساله اي مطرح شد كه آن شخص در آن مساله به خلاف نظر علامه حلي فتوا داد.
ايشان قبول نكرد و گفت: اين فتوا بر خلاف اصل و قاعده است و دليل و روايتي را كه مستند آن شود، نداريم.
آن جناب فرمود: دليل اين حكم كه من گفتم، حديثي است كه شيخ طوسي در كتاب تهذيب خود نوشته است.
علامه گفت: چنين حديثي در تهذيب نيست و به ياد ندارم كه ديده باشم كه شيخ طوسي يا غير او نقل كرده باشند.
آن مرد فرمود: آن نسخه از كتاب تهذيب را كه تو داري از ابتدايش فلان مقدار ورق بشمار در فلان صفحه و فلان سطر حديث را پيدا مي كني.
علامه با خود گفت: شايد اين شخص كه در ركاب من مي آيد، مولاي عزيزم حضرت بقية اللّه روحي فداه باشد، لذا براي اين كه واقعيت امر برايش معلوم شود در حالي كه تازيانه از دستش افتاد، پرسيد: آيا ملاقات با حضرت صاحب الزمان صلوات الله و سلامه علیه امكان دارد يا نه؟ آن شخص چون اين سؤال را شنيد، خم شد و تازيانه را برداشت و با دست با كفايت خود در دست علامه گذاشت و در جواب فرمود: چطور نمي توان ديد و حال آن كه الان دست او در دست تو مي باشد؟ همين كه علامه اين كلام را شنيد، بي اختيار خود را از بالاي حيواني كه بر آن سوار بودبر پاهاي آن امام مهربان، انداخت تا پاي مباركشان را ببوسد و از كثرت شوق بيهوش شد.
وقتي كه به هوش آمد كسي را نديد و افسرده و ملول گشت.
بعد از آن كه به خانه خودرجوع نمود، كتاب تهذيب خود را ملاحظه كرد و حديث را در همان جايي كه آن بزرگوار فرموده بود، مشاهده كرد در حاشيه كتاب تهذيب خود نوشت: اين حديثي است كه مولاي من صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف مرا به آن خبر دادند و حضرتش به من فرمودند:در فلان ورق و فلان صفحه و فلان سطر مي باشد.
آقا سيد محمد، صاحب مفاتيح الاصول فرمود: من همان كتاب را ديدم و در حاشيه آن كتاب به خط علامه، مضمون اين جريان را مشاهده كردم.
📚 بركات حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف(خلاصه العبقري الحسان)
♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️
https://eitaa.com/tasharofaat
#اطلاعیه
🔴 لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
خواهران و برادران عزیز از دعا برای نجات و نصرت مردم مظلوم #فلسطین که هم اینک گرفتار جنگ و غرق در آتش و خون هستند غافل نشویم
و نیز از درگاه الهی نابودی رژیم غاصب و کودک کش اسرائیل را مسالت کنیم .
بار پروردگارا بحق ائمه ی معصومین سلام الله علیهم اجمعین قسمت میدهیم در امر فرج ولیت قطب عالم امکان #امام_زمان سلام الله علیه تعجیل و تسریع بفرما .....
https://eitaa.com/tasharofaat
1_6326948950.mp3
4.25M
#بسیار_مهم
✔️راه حل شرایط موجود و جنگ ها و مشکلات چیست؟
حتما نشر دهیم تا عالَم، متوجه امام عصر سلام الله علیه شوند و دعای خاص برای فرج بکنند
https://eitaa.com/tasharofaat
🔻دعا براي #تشرّف خدمت حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه
که بعد از نمازهاي واجب خوانده مي شود
روايت شده است:
هر کس بعد از نمازهاي واجب اين دعا را بخواند و بر آن مواظبت کند ، آن قدر عمرش طولاني شود و زندگيش ادامه يابد که از زندگي دلتنگ شود و به سبب اين دعا به ديدار حضرت صاحب الأمر (عجّل اللَّه تعالي فرجه الشريف) مشرّف گردد .
آن دعا چنين است :
أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ . أَللَّهُمَّ إنَّ رَسُولَکَ الصَّادِقَ الْمُصَدَّقَ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قالَ إِنَّکَ قُلْتَ ما تَرَدَّدْتُ في شَيْءٍ أَنَا فاعِلُهُ کَتَرَدُّدي في قَبْضِ رُوحِ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنِ، يَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَکْرَهُ مَساءَتَهُ . أَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ عَجِّلْ لِوَلِيِّکَ الْفَرَجَ ، وَ النَّصْرَ وَ الْعافِيَةَ ، وَ لا تَسُؤْني في نَفْسي ، وَلا في فُلانٍ . فرمود : و هر که را که ميخواهي به جاي «فلاني» نام ببر
https://eitaa.com/tasharofaat
1_7629558471.mp3
4.45M
🔸زیارتنامهی مورد علاقه امام زمان سلام الله علیه
#داستان_تشرف مرحوم علامه مجلسی اول
📚 روضة المتقين، ج۵، ص۴۵۱
https://eitaa.com/tasharofaat
#داستان_تشرف علامه میرجهانی رضوان الله علیه در سرداب مطهر و تصحیح دعای ندبه!
🔻ایشان فرمودند: شب جمعه ای، در حرم مطهر عسکریین سلام الله علیهما بسیار دعا کرده و زیارت و تشرف خدمت مولایم حضرت صاحب الامر روحی فداه را خواستار شدم، پس از خواندن نماز صبح به سرداب مقدس مشرف شدم و چون هنوز آفتاب نزده و هوا تاریک بود، شمعی در دست گرفته از پله های سرداب پایین میرفتم.
وقتی به عرصه سرداب رسیدم آنجا بدون چراغ روشن بود و آقای بزرگواری نزدیک صفه مخصوص نشسته و مشغول ذکر گفتن بودند، از جلوی ایشان گذشتم، سلام کردم و در جلوی صفّه ایستادم و زیارت آل یاسین را خواندم سپس همانجا ایستاده و نماز زیارت خواندم در حالیکه مقدم بر ایشان بودم؛ پس از نماز شروع به خواندن دعای ندبه کردم و چون رسیدم به جمله: و "عرجت بروحه" الی سمائک آن بزرگوار فرمودند: «این جمله از ما نرسیده»، بگویید:و "عرجت به" الی سمائک، سپس فرمودند: «در نماز تقدم بر امام معصوم جایز نیست.»
دعا را تمام کردم و ناگهان متوجه این آیات و بیانات شدم.
۱. روشن بودن سرداب بدون چراغ.
۲. اصلاح جمله ی دعای ندبه که گفتند از ما نرسیده!
۳. تذکر اینکه چرا در نماز بر امام مقدم شده ای!
فهمیدم به چه توفیقی دست یافتم و به درخواست خود رسیده ام؛ فورا سر از سجده برداشتم که دیدم سرداب تاریک است و هیچ کس در آنجا نیست.
📚 پرواز در ملکوت ص١٣۶
https://eitaa.com/tasharofaat
1_1526716115.mp3
1.24M
🎧 تشرفی خدمت امام زمان سلام الله علیه با محوریت مرحوم آیت الله بافقی
🎙 حجتالاسلام والمسلمین ناصری
https://eitaa.com/tasharofaat
1_7721035838.mp3
6.57M
🔸طیالارض از نجف تا مکه
ماجرای امداد تاجری از اصفهان، به دست یکی از یاران امام زمان سلام الله علیه
📚 العبقریالحسان، ج ۵، ص ۴۱۶.
#داستان_تشرف
https://eitaa.com/tasharofaat
#امام_زمان #تشرف
🔻وقتی ابن مهزیار خدمت حضرت میرسد، حضرت میفرماید: «يَا أَبَا اَلْحَسَنِ، قَدْ كُنَّا نَتَوَقَّعُكَ لَيْلاً وَ نَهَاراً» (دلائل الإمامة ، ص541) یعنی شبانهروز ما منتظرت بودیم. میگوید: «لَمْ أَجِدْ مَنْ يَدُلُّنِي إِلَى اَلآنَ» کسی نبود که من را بیاورد.
🔸 به حسب ظاهر، راست میگوید، اما به حسب باطن، حضرت قاعدهاش را به هم میزند، میفرماید: لا يَا اِبْنَ اَلْمَهْزِيَارِ! کسی که حالا فرستاد، 20 سال پیش هم میفرستاد. ولی مشکل جایی دیگر است. گفتم: آقا مشکل کجاست؟ فرمود: «وَ لَكِنَّكُمْ كَثَّرْتُمُ اَلْأَمْوَالَ»؛ فکر اقتصادیتان میچربد بر فکر مهدویتان؛ ولی شیعه اینجور نیست. اگر بنا باشد مست گیرند در شهر هر آنچه هست گیریند.
🔹 «وَ لَكِنَّكُمْ كَثَّرْتُمُ اَلْأَمْوَالَ وَ قَطَعْتُمُ اَلرَّحِمَ» مسائل عاطفی و آداب و ادب مراعات را نداریم، داریم با قواعد خودمان زندگی میکنیم، روزگار میگذرد، ولی عواطف میماند، این نهایت و قلّۀ قواعد دینداری درست است که حضرت اشاره میکنند: «قَطَعْتُمُ اَلرَّحِمَ»
🔸 در این موقعیت حضرت سه قاعده را به دست میدهند برای امام زمانی شدن، «وَ لَكِنَّكُمْ» اولاً خطاب را به خود مهمان نمیبرند که بگویند «تو» بلکه میگویند «کُم»؛ شماها، معاشر شیعه، به خاطر این که این [ابن مهزیار] اذیّت نشود، این خیلی مراعات است در تخاطب. و علامت صدقت است، صدقِ تشرّف...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/tasharofaat
ادامه مطلب قبل...
🔻«وَ لَكِنَّكُمْ كَثَّرْتُمُ اَلْأَمْوَالَ»؛ در صدد تکاثر بودید و زیاد کردن [اموال] به گونهای که طلبتان نسبت به امام زمان (علیه السلام) تحت الشعاع زیادهخواهی مالیتان قرار گرفت.
🔸 این نکته اش اینجاست نه این که بگویند اشکال دارد، نه، اما اگر ما امام زمان را میخواهیم، آن هم ملاقات با ایشان را میخواهیم، آن هم شرایط دیگری دارد.
🔹 «وَ لَكِنَّكُمْ كَثَّرْتُمُ اَلْأَمْوَالَ وَ قَطَعْتُمُ اَلرَّحِمَ» داری زندگیات را مدیریت میکنی، مواظب باش که قوانین عاطفی ارتباط با ذوی الارحام [را رعایت کنی]، چون [اگر رعایت نکنی] کسی صدایش درنمیآید، ولی دردش هست و [از این قطع رحمِ شما رنج می برد]. [باید قوانین عاطفی را] با افراد، مخصوصا ذوی الارحام که حق و حقوقی دارند، تحت الشعاع [مسائل اقتصادی] قرار ندهید.
🔸 «وَ تَجَبَّرْتُمْ عَلَى ضُعَفَاءِ اَلْمُؤْمِنِينَ» این را هم کلی میگویند: شماها پایتان رفت روی پای یک نفر، بر نمیدارید، فشار میدهید و نکنید [این کار را]، اگر امام زمان را میخواهید، پس مواظب باشید.«وَ تَجَبَّرْتُمْ عَلَى ضُعَفَاءِ اَلْمُؤْمِنِينَ» یعنی در جامعۀ مهدوی نباید فاصلۀ طبقاتی خیلی باشد. و متأسفانه...
https://eitaa.com/tasharofaat
#داستان_تشرف
🔻جماعتی از علما، از سید فاضل امیر علّام برای من (علامه مجلسی) حکایت کردند که گفت:
در یکی از شب ها در صحن مطهر حضرت امیر المؤمنین سلام الله علیه بودم. آن موقع قسمت عمده شب گذشته بود. در اثنایی که در صحن گردش می کردم، دیدم شخصی از مقابل من به طرف حرم منور امیرالمؤمنین سلام الله علیه می رود. وقتی نزدیک رفتم، دیدم استاد بزرگوارم ملا احمد اردبیلی (#مقدس_اردبیلی) رضوان الله تعالی علیه است. خود را از وی پنهان نگاه داشتم تا این که به طرف درِ حرم آمد. در بسته بود، ولی به محض رسیدن او، باز شد و او وارد حرم گردید. شنیدم که سخن می گوید؛ مثل این که با کسی درگوشی حرف می زند. آن گاه از حرم بیرون آمد و در بسته شد. من هم پشت سر او رفتم، تا از شهر نجف خارج شد و به سمت #مسجد_کوفه رفت. من دنبال او بودم، ولی او مرا نمی دید.
همین که وارد مسجد کوفه گردید، به سمت محرابی که حضرت امیر المؤمنین سلام الله علیه در آن جا شهید شد رفت و مدتی در آن جا ایستاد و سپس برگشت و از مسجد بیرون آمد و آهنگ نجف کرد. من هم چنان پشت سر او بودم تا این که به نزدیک مسجد حنانه رسیدیم. در آن جا سرفه ام گرفت، به طوری که نتوانستم خودداری کنم. وقتی صدای سرفه مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت.
پرسید: تو میرعلّام هستی؟ گفتم: آری. گفت: این جا چه می کنی؟ گفتم: از موقعی که شما وارد صحن مطهر شدید تاکنون همه جا با شما بوده ام. شما را به صاحب این قبر مطهر قسم می دهم آن چه امشب بر شما گذشت از اول تا آخر به من اطلاع دهید! گفت: می گویم، ولی به این شرط که تا من زنده ام، به کسی نگویی! وقتی به وی اطمینان دادم، فرمود: در پاره ای از مسائل علمی فکر می کردم و حلّ آن برایم مشکل می نمود. به دلم افتاد خدمت امیرالمؤمنین سلام الله علیه بروم و حلّ آن مشکل را از آن حضرت بخواهم. هنگامی که به درِ حرم رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته به رویم گشوده شد و داخل حرم شدم و از خداوند خواستم که شاه ولایت جواب سؤالم را بدهد. ناگهان صدایی از قبر منور شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه
"برو و از قائم ما سؤال کن،
زیرا او امام زمان توست".
👈من هم به کنار محراب آمدم و آن حضرت را آن جا دیدم.
"مسئله خود را پرسیدم و حضرت جواب آن را مرحمت فرمود"👉
و اینک به منزل برمی گردم.
📚بحار الانوار ج ۵۲، ص ۱۷۴
https://eitaa.com/tasharofaat