eitaa logo
مکتب تشیع علوی
94 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
597 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟《السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ(ص) السَّلامُ عَلَيْكِ يَا اُمَّ الاَئِمَّة النُجَبَاء، السَّلاَمُ عَلَيْکِ يَا فَاطِمَهَ الزَهرَاء(س)》✨ 📕در روایات آمده است که حضرت فاطمه(س) در اواخر عمر شریفشان در دو جا تبسم و لبخند به لب داشتند! 1️⃣هنگام شنیدن خبر شهادت خود از حضرت رسول اکرم(ص) : در این باره عایشه در شرح لحظات آخر عمر رسول اکرم(ص) نقل می کند که؛ ✨《دَعَا رَسُولُ اللهِ(ص) ابْنَتَهُ فاطِمَهَ(س) فَسارَّها، فَبَکَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِکَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِکَ!》 ♦️هنگامى که رسول خدا(ص) مریض شد، رسول خدا(ص) در ساعات آخر عمرش حضرت فاطمه(س) را به حضورش فراخواند و لحظاتی به نجوا و صحبت محرمانه پرداخت، من از دور دیدم که فاطمه(س) نخست گریه کرد و سپس خندید. دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخن گفت. فاطمه(علیها السلام) گریه کرد، مجدّداً رسول خدا با او نجوا کرد، فاطمه(ع) خندید. من از این کار تعجب کرده و از دختر پیامبر(س) پرسیدم: ای فاطمه(س)! با رسول خدا(ص) چه صحبتی کردید که اول گریه کردی و سپس خندیدی؟ او از فاش کردن موضوع مذاکره خودداری کرد، ولی پس از رحلت رسول اکرم(ص) وقتی مجدد از او خواستم که آن را بگوید، فرمود : 📋《أَمّا حَینَ بَکَیتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَیتٌ، فَبَکَیتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِکْتُ!》 ♦️پدرم در مرحله نخست، از رحلت خود به من خبر داد و لذا گریه کردم، ولی سپس به من فرمود : اولین کسی که از خانواده ام به من ملحق می شود، تو هستی و لذا خنده نمودم.(۱) 2️⃣هنگام ساخت تابوت به پیشنهاد اسماء : در روایتی از اسماء نقل شده است که در همین روزها حضرت فاطمه(س) خطاب به اسماء فرمود : ✨《أَلَا تَرَیْنَ إِلَى مَا بَلَغْتُ؟ فَلَا تَحْمِلِینِی عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ!》 ♦️آیا نمی‌بینی من در چه حالی هستم؟ مبادا مرا روی تخته‌ای بگذارید که جنازه‌ام ظاهر باشد. (گویا تابوت آن‌زمان همانند نردبانى بدون دیوار بوده، وجنازه را روى آن مى‌گذاشتند، و جنازه مشخّص مى‌شد و پارچه‌اى روى جنازه‌ى آنها مى‌انداختند و حجم جسم آنها از زیر پارچه پیدا بود، و هرکس آن ها را می دید تشخیص مى‌داد که مرد است یا زن!) اسماء گفت : ✨《لَا لَعَمْرِی وَ لَکِنْ أَصْنَعُ نَعْشاً کَمَا رَأَیْتُ یُصْنَعُ بِالْحَبَشَةِ!》 ♦️نه! به جان خودم قسم! بلکه نظیر آن تابوتی را برای تو درست می‌کنم که در حبشه دیده بودم. فاطمه(س) فرمود : ✨《فَأَرِینِیهِ!》 ♦️پس نمونه‌ی آن را به من نشان بده! ✨《فَأَرْسَلَتْ إِلَى جَرَائِدَ رَطْبَةٍ فَقُطِّعَتْ مِنَ الْأَسْوَاقِ ثُمَّ جَعَلَتْ عَلَى السَّرِیرِ نَعْشاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَا کَانَ النَّعْشُ فَتَبَسَّمَتْ وَ مَا رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً إِلَّا یَوْمَئِذِِ》 ♦️اسماء فرستاد تا از بازار شاخه‌های تازه‌ی خرما آوردند. آنگاه آن تابوتی را که در حبشه دیده بود ساخت و آن اوّلین تابوتی بود که ساخته شد. حضرت فاطمه(س) پس از دیدن آن تابوت خندان شد و هیچ وقت غیر از آن موقع خندان نشده بود.(۲) در روایتی دیگر آمده که حضرت(س) وقتی تابوت را مشاهده نمود، فرمود : ✨《اُسْتُرِينِي! سَتَرَكِ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ》 ♦️حجم بدنم را بپوشان که خداوند متعال بدن شما را از آتش دوزخ مستور گرداند.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : ای خوش آن روزی که ما، در خانه مادر داشتیم دیده از دیدار رخشارش، منور داشتیم هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم! کاش آن روزی که مادر گفت: پهلویم شکست! ما دم در، حق حفظ جان مادر داشتیم کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم! کاش محسن را نمی‏کشتند، تا ما غنچه‏ یی یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم! کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم جای آغوشش به خاک تیره، بستر داشتیم! این در و دیوار می‏گرید به حال ما، که ما مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم! مادر ما، رفت از دنیا در آن حالی که ما گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم! (میثم) از دل می‏ سراید شعر جانسوزش، بلی از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم! سازگار 📚منابع :۱)امالی شیخ طوسی، ص۴۰۰ ─═इई💠¤~🌟~¤💠ईइ═─ @tashayoa_tmersad313