-آنجا که در مسیر بودیم
در مسیر بودیم،
ما همیشه "در مسیریم "
چهکسی مدعیست مارا
خارج از مسیر بخوانَد؟
هرچه هستیم، اندرونیِ خویشیم.
حتی به اشتباه.
نه از خوارجیم و نه از مدعیانِ داخل
ما رهسِپُردهی مَسیریم آنهم به سمتِ خودت!
این وادی وادیِ تشر رفتن به
"بدرفته ها" نبود که اگر بود ،
ما اینجا نبودیم. در سیرِ مسیر
همیشه خاکِ جادهی
خاکیست که سَرش بلند میشود و
تو به آن جادهی خاکی
نمیخوری مگر اینکه فرمونت را
کمی کج کنی. اگر ما سری از عزا در
میآوریم و سرمان بلند میشود
شاید کج رفته ایم،
اما قصدِ کجرفتگی نداشتیم
دست خودمان نبود،
القصه به فرمون عادت نداشتیم!
حالا هم بخواهم بگویم میگویم:
به کج رفتگی هایمان قسم
خاکِ قدمِ تو بود که مارا
اندرونیِ مسیر کشاند.
" وگرنه گردوخاکها به پا شده بود،
از سَرِ بلندِ مَنیتِ ما. "
من اگر در مسیرم، تو بگو کجای
مسیری ایها العزیز؟
بگذار ناگفته نماند که هرکجا
تو هستی، آنجا خودِ مسیر است
اصلا تو خود، سیرِ هر مٌسلکی به توافق سایه
یعنی سایهات هست تا رهی گم نشود.
اما تو اگر هستی، هستی تا چو مَنی گم نشود.
ای مسیر لامنتهایِ این بَد رفته
به قدمروی ات ادامه نمیدهی؟
سایه گر اذنی دهد، من به گرد و
خاکِ قدمت محتاجترینم.
#امام_حسین
#السلامعلیڪایهاالعزیز
#بےنشان